به گزارش مجله خبری نگار، حسن اوجی، کارشناس مسایل بینالملل همزمان با سالروز حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس در یادداشتی با عنوان "پرواز آخر" نوشت: آخرین خداحافظیها را با خانواده و پسرش انجام داد. او برای یک کار فوری باید به دبی میرفت. دوستانش خبر داده بودند که برای ثبت شرکت حتما باید در یک روز خاص در دبی حضور داشته باشد. به یاد میآورد که با چه زحمتی شرکت را در عرصههای رقابت اقتصادی ثبت کرده و به رشد و بالندگی رسانده است. همه مدارک را برای اینکه اولین شعبه خارجی شرکت خود را در دبی به ثبت برساند آماده کرده بود، اما این خبر ناگهانی، تهیه بلیط را برایش دشوار میکرد. بیشتر پروازهای دبی پر از مسافرانی بود که یا برای تجارت و یا برای گذراندن تعطیلات و یا برای پیوستن به خانوادههایشان قصد عزیمت و پرواز به دبی را داشتند. به همه آژانسهای مسافرتی مراجعه کرد، اما نتوانست بلیط پرواز دبی را تهیه کند. شنیده بود اگر به فرودگاه برود ممکن است بتواند بلیطی را ابتیاع کند و جایگزین یکی از مسافرینی که از پرواز جا مانده شود. در فرودگاه هم بلیطی گیرش نیامد. بناچار با دوستانش تماس گرفت. مدیر فرودگاه را یکی از دوستانش میشناخت به او زنگ زد. جاوید آرا مدیر فرودگاه با خوشرویی به او پاسخ داد و بالاخره با کمی تغییر و جابجایی و با زحمت فراوان توانست جایی را در پرواز شماره IR ۶۵۵ ایران ایر برایش پیدا کند. پرواز نیم ساعت تاخیر داشت. او در سالن ترانزیت نشسته بود و فکر میکرد که چگونه با این سفر زندگی خانواده اش را تغییر خواهد داد. خانه بهتری خواهد خرید و برای آینده پسرش نگران نخواهد بود. با خود کمی غر زد: همیشه پروازها تاخیر دارد
در نهایت هواپیما با ۲۷۴ مسافر از ملیتهای ایرانی، اماراتی، یوگسلاوی، پاکستانی، هندی و ایتالیایی و ۱۶ خدمه در ساعت ۱۰:۱۷ صبح به مقصد دبی به پرواز در آمد. ۱۲ تیر ماه و اوایل تابستان بود. او برای هوای گرم دبی لباسهای کنفی و خنکی را انتخاب کرده بود. در درون هواپیما با کودکی که کنارش نشسته بود به بازی پرداخت. خیالش راحت شده بود که هواپیما ۲۸ دقیقه دیگر در دبی به زمین خواهد نشست. اما لحظاتی بعد احساس میکرد که پرواز میکند هواپیما زیر پایش متلاشی شده بود او به چشم خود هزیمت پیکرش را نفس میکشید و شد تمثیل همانی که "من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود" و جان آدمی گاه چه ساده و بیآزرم میرود و چشمهای براه مانده خانوادهای در مسیر استقبال میخشکد.
مسافر جسم خود را میدید که با سرعت زیادی به سمت آبهای نیلگون خلیج فارس سقوط میکند. ۶۶ کودکی که در هواپیما بودند و همه ۲۹۰ سرنشین هواپیما در حال سقوط بودند. روح او سبکبال در حال پرواز در آسمانها بود درحالی که همچنان به فکر خانواده بود و نمیدانست چرا به این زودی باید به سوی آنکه روحش را در او دمیده بود عزیمت کند.
این سرگذشت واقعی یکی از مسافرینی بود که با پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایران ایر با شناسه «IR ۶۵۵» از تهران به مقصد دوبی در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ (۳ ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی) پس از توقف بین راهی در بندرعباس به سمت دوبی در حرکت بود و با شلیک یک موشک ریم-۶۶ استاندارد از ناو یو اساس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا در ارتفاع ۱۲ هزار پایی بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن از جمله ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ کودک (زیر ۱۳ سال) به شهادت رسیدند.
لس آسپین نماینده دمکرات ایالت ویسکانسین و رئیس کمیته نیروهای مسلح کنگرهُ ایالات متحده آمریکا در نوامبر ۱۹۸۸ براساس اطلاعات ذخیره شده بر روی ناو جنگی مستقر در خلیج فارس در مصاحبهای با روزنامه نیویورک تایمز میگوید:
"هیچکدام از ۹ مونیتور کشتی، هواپیمایی را در حالت حمله نشان نمیدهند. در هیچکدام از نوارها اثری از سیگنال مورد استفاده هواپیماهای نظامی، وجود ندارد. همه دستگاهها در حال نشان دادن یک فروند هواپیمای ایرباس در حال اوجگیری هستند. "
برگزاری یک دادگاه نظامی برای ناخدا راجرز و عملکرد او در حادثه سرنگون کردن یک جت مسافربری با ۲۹۰ سرنشین بیگناه حداقل کار عادلانهای محسوب میشد که باید انجام میگرفت، اما علیرغم چنین جنایتی هیچکدام از خدمه جنگی ناو وینسنس محکوم نشده و حتی علاوه بر فرمانده ناو، تمامی سربازان ناو جنگی وینسنس پس از این حادثه، بهخاطر به پایان رساندن چند سال حضور خود در یک منطقه جنگی مدال شجاعت دریافت کردند. این اقدامی بود که حتی رسانههای غربی نیز نتوانستند آن را توجیه کرده و از آن دفاع کنند؛ و خداوند در قرآن آیه ۳۲ سوره مائده چقدر زیبا گفته است که: "کَتَبْنَا عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا "
بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون حق و یا بیآنکه فساد و فتنهای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده است.