کد مطلب: ۲۴۷۲۳۴
|
|
۱۷ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۶
قوز بالا قوز

ضرب المثل" قوز بالا قوز"

ضرب المثل
در این پست با معانی و داستان ضرب المثل ” قوز بالا قوز ” آشنا می شوید. با مجله سبک زندگی نگارمگ همراه باشید.

به گزارش مجله خبری نگار،یک مرد قوزی بود که خیلی غصه می‌خورد چرا قوز دارد؟
یک شب مهتابی از خواب بیدار شد، خیال کرد سحر شده، بلند شد رفت حمام.
از بیرون حمام که رد شد، صدای ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نکرد و رفت تو.
وارد گرمخانه که شد، دید جماعتی بزن و بکوب دارند و مثل اینکه عروسی داشته باشند، می‌زنند و می‌رقصند. او هم بنا کرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی کردن.

در ضمن اینکه می‌رقصید، دید پا‌های آن‌ها سم دارد! آن وقت بود فهمید که آن‌ها "از ما بهتران" هستند!
اگرچه خیلی ترسید، اما خودش را به خدا سپرد و به روی آن‌ها هم نیاورد.
از ما بهتران هم که داشتند می‌زدند و می‌رقصیدند، فهمیدند که او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند.

فردا، رفیقش که او هم قوزی بود، از او پرسید: «تو چکار کردی که قوزت صاف شد؟»
او هم ماوقع آن شب را تعریف کرد.
چند شب بعد، رفیقش رفت حمام. دید باز حضرات آنجا جمع شده‌اند. خیال کرد که همین که برقصد، از ما بهتران خوششان می‌آید.
وقتی که او شروع کرد به رقصیدن و آواز خواندن و خوشحالی کردن، از ما بهتران که آن شب عزادار بودند، اوقاتشان تلخ شد؟!

برای تنبیه او که در عزای آن‌ها می‌رقصد، قوز آن بابا را آوردند، گذاشتند بالای قوزش؟! آن وقت بود که آن مرد فهمید که کار بی‌موردی کرده و گفت: «ای وای دیدی که چه به روزم شد ـ قوزی بالای قوزم شد!»
هنگامی که یک نفر گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم کاری مصیبت تازه‌ای هم برای خودش فراهم می‌کند، این مثل را می‌گویند.

ضرب المثل

شبی گوژپشتی به حمام شد
عروسی جن دید و گلفام شد
برقصید و خندید و خنداندشان
به شادی به نام نکو خواندشان
ورا جنیان دوست پنداشتند
ز پشت وی آن گوژ برداشتند
دگر گوژپشتی چو این را شنید
شبی سوی حمام جنی دوید
در آن شب عزیزی زجن مرده بود
که هر یک ز اهلش دل افسرده بود
در آن بزم ماتم که بد جای غم
نهاد آن نگونبخت شادان قدم
ندانسته رقصید دارای قوز
نهادند قوزیش بالای قوز
خردمند هر کار بر جا کند
خر است آنکه هر کار هر جا کند!

معنی ضرب المثل قوز بالا قوز

۱- این مَثَل وقتی به کار می‌رود که کسی مشکلی دارد، اما نه تنها مشکلش حل نشده بلکه مشکل جدیدی هم به آن اضافه شده است.
۲- کنایه از بدبختی و بیچارگی است.
۳- زمانیکه کسی می‌خواهد کار اشتباهش را درست کند، ولی به غلط، دوباره خراب ترش می‌کند.
۴- تشابه دارد به ضرب المثل: می‌خواست ابرویش را درست کند، چشمش را کور کرد!
۵- گره خوردن کار‌ها و گرفتاری‌های پی در پی، مصداق این ضرب المثل است.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر