به گزارش مجله خبری نگار، امروز مسیحیان سراسر دنیا کریسمس را جشن گرفتند. به همین مناسبت بد نیست کمی بیشتر دربارهی این عید و فلسفهی و چرایی سنت هایش بدانیم. اگر شما هم همیشه برایتان سؤال بوده که فرق کریسمس با سال نوی میلادی چیست یا چرا در خانه هایشان درخت میگذارند و بالای شومینه جوراب آویزان میکنند، و سؤالاتی از این دست، برای گرفتن جواب سؤال هایتان با ادامهی مطلب همراه باشید.
کریسمس همان سال نوی میلادی نیست. جشن کریسمس که در روز ۲۵ دسامبر برگزار میشود، یکی از اعیاد مذهبی پیروان دین مسیحیت است که آن را روز تولد حضرت مسیح میدانند. اما جشن سال نوی میلادی با به پایان رسیدن یک سال تقویمی و آغاز سال میلادی جدید در اول ماه ژانویه برگزار میشود.
اینکه چرا این تاریخ برای برگزاری جشن کریسمس انتخاب شده کاملاً مشخص نیست. چون تاریخ تولد حضرت مسیح در کتاب مقدس به طور دقیق ذکر نشده و این مسأله سالها در میان پیروان اولیهی دین مسیحیت مورد بحث بود. آنها ابتدا تصور میکردند تاریخ تولد حضرت مسیح ۶ ژانویه بود، چون این تاریخ را روز مرگ او میدانستند و از طرفی اعتقاد داشتند پیامبران در همان روزی از دنیا میروند که نطفهی آنها بسته شده بود. اما تا پیش از قرن چهارم تاریخ این مناسبت به روز ۲۵ دسامبر تغییر یافت. برخی منابع علت انتخاب این تاریخ جدید را دور کردن توجهها از مراسمی بیان کردهاند که کافران (پیروان ادیانی که در آنها به پرستش خدایی غیر از خدای واحد ادیان ابراهیمی پرداخته میشد) به مناسبت انقلاب زمستانی در همان روز ۲۵ دسامبر برگزار میکردند. اما برخی منابع هم این را درست نمیدانند. تنها چیزی که از بابت آن مطمئن هستیم این است که این تاریخ فارغ از چرایی اش پابرجا ماند.
بابا نوئل یا همان سانتا کلاوس از ابتدا این پیرمرد ریش سفید و لباس قرمزی که امروز میشناسیم نبود. اینطور که گفته میشود در قرن چهارم در یونان شخصی واقعی به نام نیکلاس قدیس زندگی میکرد که به هدیه دادن معروف بود.
سینترکلاس یا همان نیکلاس قدیس در زبان هلندی، هر سال در میانهی ماه نوامبر در حالی که کلاه اسقفی زرشکی رنگی به سر داشت، با قایقی مملوء از هدیه راهی هلند میشد و در آنجا با اسب سفید رنگش دور میگشت و هدایایش را میان مردم پخش میکرد. به مرور زمان تصویر سینترکلاس به شکل سانتا کلاوس یا همان بابانوئل امروزی در آمد و اسب او هم تبدیل به سورتمهای با گوزنهای پرنده شد.
قدمت استفاده از درختهای همیشه سبز کاج برای جشنهای زمستانی به هزاران سال قبل برمی گردد. کافران از شاخههای این درخت برای یادآوری آمدن دوبارهی بهار به خود استفاده میکردند. رومیها برای بزرگداشت ساترن، خدای کشاورزی، درختهای کاج را در اطراف معابد خود قرار میدانند. اما اولین باری که از کاج به عنوان درخت کریسمس استفاده شد در شهر تالین، پایتخت استونی یا شهر ریگا، پایتخت لتونی بود (هر دو شهر ادعا دارند خاستگاه درخت کریسمس هستند). در قرن شانزدهم مسیحیان آلمانی درختهای کاج را به عنوان نمادی از زندگی ابدی در خانههای خود قرار دادند. این خبر به گوش ویکتوریا، ملکهی آن زمان بریتانیا رسید و او پرنس آلبرت، همسر آلمانی اش را واداشت یک درخت کریسمس در قصرشان به پا کند. با رواج این کار بود که پای درخت کریسمس به خانههای مردم باز شد.
اینطور که گفته میشود مارتین لوتر، بنیانگذار مذهب پروتستان، اولین کسی بود که یک درخت را نورانی کرد. طبق افسانهها لوتر شبی در حال عبور از یک جنگل بود که منظرهی ستارگان که از میان درختان دیده میشدند سخت او را تحت تأثیر قرار داد. لوتر وقتی به خانه رسید، با گذاشتن یک درخت در اتاق نشیمن خانه اش و قرار دادن شمعهای روشن روی شاخههای آن، آنچه را دیده بود برای خانواده اش بازسازی کرد.
طبق افسانه ها، وقتی به گوش نیکولاس قدیس رسید که بیوه مردی نگران است سه دخترش به خاطر فقر زیادشان هرگز نتوانند ازدواج کنند، محل زندگی آنها را پیدا کرد و یک شب از راه دودکش به داخل خانهی آنها رفت. در آنجا چشم نیکولاس قدیس به جورابهای دختران مرد افتاد که آنها را بالای شومینه گذاشته بودند تا خشک شوند. او جورابها را با سکههای طلا پر کرد و خانهی آنها را ترک کرد. صبح روز بعد وقتی دخترها از خواب بیدار شدند، متوجه شدند که بالاخره میتوانند جهازشان را تهیه و ازدواج کنند. با تداوم این افسانه این اعتقاد در میان مردم به وجود آمد که اگر جورابهای خیس شان را بالای شومینه خشک کنند بعداً در آنها پول پیدا خواهند کرد.
نظریات زیادی دربارهی آویزان کردن حلقههای گل در ایام کریسمس مطرح شده. در یونان و روم باستان، به برندگان مسابقات ورزشی حلقهای از برگ بو اعطا میشد و این حلقهها نشان افتخار هم بودند. در جشنهایی که کافران به مناسبت انقلاب زمستانی داشتند، دایره احتمالاً نماد چرخهی زندگی و امید به آغاز دوبارهی بهار بوده. حلقهی گل برای مسیحیان تداعی کنندهی تاج خار حضرت مسیح هم هست و آنها بعدها آن را به یکی از نمادهای اَدوِنت یا همان جشن ظهور هم تبدیل کردند. حلقهی گل از گیاهان همیشه سبز مختلفی ساخته میشود که نماد زندگی پیوسته هستند و فرم دایره شکل آن هم که هیچ ابتدا و انتهایی ندارد سمبل جاودانگی خداوند است.
کارشناسان میگویند این تزئینات نورانی چیزی جز واکنشی طبیعی به روزهای تاریک ماه دسامبر نیست. در واقع زندگی در جایی که با فرا رسیدن زمستان، تاریکی، سرما و گرسنگی به آن هجوم میآورد، میل به برگزاری یک جشن در دل این روزهای تاریک برای جلوگیری از افسردگی را بسیار بالا میبرد. یکی از سنتهای کافران در جشن انقلاب زمستانی برپایی آتش بود که بعدها در جشنهای کریسمس تبدیل به روشن کردن شمع شد.
همه چیز از قرنها پیش شروع شد. سلتهای عهد باستان درخت سبز و قرمز خاس را به خاطر همیشه سبز بودنش مقدس میدانستند و معتقد بودند وظیفهی این درخت، زیبا نگه داشتن زمین در فصل بی روح زمستان است. به همین دلیل آنها و دیگر اقوام در جشنهایی که به مناسبت انقلاب زمستانی برگزار میکردند، خانههای خود را با درخت خاس تزئین میکردند تا در سال پیش رو خانوادهی آنها حفظ شود و شانس به آنها رو آورد.
سنت ترکیب کردن رنگهای سبز و قرمز تا قرن چهاردهم ادامه یافت، یعنی زمانی که از این رنگها در کلیساها برای رنگ کردن پارتیشنهایی استفاده میشد که حضار کلیسا را از کشیش و محراب جدا میکرد. احتمال میرود این مرز فیزیکی مردمان عصر ویکتوریا را به فکر انداخت از رنگهای سبز و قرمز برای تداعی کردن مرز میان سال سپری شده و سال جدید در زمان کریسمس استفاده کنند.
اما جدا از سنتهای مذهبی، شخص دیگری هم در تبدیل سبز و قرمز به رنگهای کریسمس نقش به سزایی داشته. این شخص هادون ساندبلوم بود، هنرمندی که کوکاکولا او را استخدام کرد تا برای آگهیهای تبلیغاتی این شرکت یک بابانوئل بکشد.
تا پیش از آن تصویر ثابتی از بابانوئل ترسیم نشده بود. بابانوئل معمولاً مرد لاغر اندامی بود که رنگ لباسش گاهی آبی بود، گاهی سبز و گاهی هم قرمز. اما بابانوئل ِ ساندبلوم فربه و خندان بود و لباسی قرمز رنگ به تن داشت. تبلیغات کوکاکولا شهرت و محبوبیت زیادی پیدا کردند و بابانوئل ِ ساندبلوم برای مردم به عنوان بابانوئل اصلی رسمیت پیدا کرد.
مردمان باستان در نزدیکی انقلاب زمستانی به دور هم جمع میشدند تا قبل از آنکه سرمای هوا همهی محصولات کشاورزی شان را از بین ببرد شکم چرانی کنند و دلی از عزا درآورند. به علاوه، شراب و آبجویی که از بهار تخمیر کرده بودند هم تا آن زمان دیگر آمادهی نوشیدن میشد. تا پیش از قرون وسطی کریسمس جایگزین جشنهایی شد که به مناسبت انقلاب زمستانی برگزار میشدند، اما شکم چرانیها پابرجا ماند. شیرینی پزها هم پای مواد گران قیمتی مثل کره، روغن حیوانی و شکر را به این جشنها باز کردند و شروع به آزمون و خطا با مواد مختلف کردند که نتیجهی آن شیرینیهای خوشمزهی کریسمسی شد.
منبع:روزیاتو