به گزارش مجله خبری نگار/ایران-زینب رازدشت: آمارهایی از فروش فیلمها به گوش میرسد؛ گاهی فروشهای میلیاردی برخی از فیلمها، قدری عجیب به نظر میرسد. عجیب از این نظر که فیلمی در ژانر جدی، با ترکیببندی مناسب، در کنار فیلمی با ژانر کمدی قرار میگیرد، اما نتیجه داستان، این میشود که آن فیلم کمدی، در صدر فروش فیلمها قرار میگیرد. این روزها، دو فیلم طنز فسیل و هتل، توانستهاند مخاطبان بسیاری را به خود جذب کنند؛ تا جایی که جزء فیلمهای پرفروش به شمار میروند. برخی از فیلمسازان از این روند، مبنی بر گرایش تماشاگران سینما به سمت فیلمهای طنز، قدری نگران هستند و بر این تصورند که شاید همین امر، سبب شود که کمتر شاهد ساخت فیلمی در دیگر ژانرها باشیم. این موضوع را به لحاظ جامعه شناسی با دکتر اردشیر انتظاری، رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی در میان گذاشتیم و با او به صحبت نشستیم.
فکر میکنید گرایش مردم به سمت فیلمهای کمدی از کجا نشأت گرفته است؟
در وهله اول، این گرایشهای منفی، تحت تأثیر وقایع و رخدادهایی اتفاق میافتد که مردم تجربه کردهاند و در نوسان است؛ این طور نیست که الان مردم به سمت طنز گرایش یافتهاند و به همین صورت پیش روی میکنند. بلکه این موضوع رفت و برگشت دارد. یعنی در دورهای تحت تأثیر یک اتفاقات و رخدادهایی، ممکن است این گرایش به سمت فیلمهای طنز بیشتر و در دورهای کمتر باشد و گرایشها به سمت فیلمهای جدی و حتی فیلمهای ترسناک و ژانر وحشت، سوق پیدا کند. همه اینها بستگی به وضعیت عمومی جامعه و تجربیات مردم دارد. امروز مردم تمایل به تماشای فیلمهای طنز دارند.
همچنین نباید این موضوع را به حساب مردم گذاشت که مردم ذائقهشان این است که فیلم طنز ببینند؛ خیر تنها این نیست. در بسیاری از اوقات، شاید بتوان گفت فیلم طنزی که ساخته شده، فیلمی هنرمندانهتر است.
گاهی ممکن است فیلمی در ژانر طنز ساخته شود، اما جذابیت نداشته باشد و مخاطب از آن استقبال نکند، چون خندهاش نگرفته است. ما نباید چندان فیلم طنز و مخاطبانش را دستکم بگیریم؛ بلکه گاهی فیلمهای طنزی که مردم از آن استقبال میکنند، دارای فیلمنامهای غنی و هنرمندانه است، حتی به لحاظ اعتبار. همۀ این مسائل، باعث میشود تا فیلمی جذاب باشد، حتی فیلم طنز؛ در مقابل هم، شاید ما در حرف جدی زدن به مردم، آن دانش و هنر لازم را به کار نمیبریم.
ضعف اصلی در فیلمهای جدی چیست؟
یکی از ضعفهایی که در فیلمهای جدی داریم این است که در آنها شاهد معنای تئوریک نیستیم. همین نبود معنای تئوریک در فیلمهای جدی سبب میشود تا این فیلمها تصویر روشن و شفاف نداشته باشد. حتی در برخی از فیلمهای جدی شاهد هستیم که مخاطب جذب آن میشود، زیرا هنرمندانه ساخته شده و دارای فیلمنامه درستی است. همچنین بازیگرانش در نقشهایشان موفق عمل کردهاند. در نهایت، مجموعه عواملی که سکانسها را میسازد، همه خوب کار کردهاند. این مسائل، سبب افزایش جذب یک فیلم، از سوی تماشاگران میشود.
همچنین فیلمی جدی که به سؤال مخاطب پارسخ درستی دهد و ابهامات ذهن مخاطب را برطرف کند، برای تماشاگر فیلمی جذاب محسوب میشود. گاهی اوقات، شاهد هستیم که برخی از موضوعات، برای گروهی از مردم، دردناک هستند. برای مثال، فرد، تجربه تلخی از فرزندش در بیمارستان دارد و یا گرفتاریهای مختلفی که با آن روبهروست برایش زجرآور است. حال آن مجموعه عوامل از فیلمنامهنویس تا بازیگر نتوانستهاند طوری هنرمندانه آن موضوعی را که تماشاگر در زندگی واقعیاش با آن درگیر بوده بدرستی منعکس کنند تا باعث آزار و اذیت مخاطب نشود.
در برخی از فیلمها شاهد هستیم که موضوعات بسیار عریان و بدون لحاظ آثاری که روی مخاطب دارد، نمایش داده میشود تا مخاطب با آن موضوع همدردی کند. درحالی که تماشاگر، حتی حاضر نیست و رغبت نمیکند که آن فیلم را ببیند. اینجا دیگر تقصیر مخاطب نیست، بلکه مقصر آن فیلمسازی است که رعایت ملاحظات و وضعیت مخاطب را نکرده است. به همین دلیل، مردم تمایل ندارند آن چیزی را ببیند که غصه مضاعفی را در تماشای فیلم داشته باشند؛ چراکه به اندازه کافی در زندگیشان غصه دارند؛ در عین حال، چیزی برایشان روشن نمیشود و در نهایت، آوردهای برایشان ندارد.
به طور کلی، اگر شرایط به گونهای باشد که مردم تجربه تلخی را پشت سر گذرانده باشند و اذیت شده باشند، تمایل دارند به سراغ فیلمهایی بروند که مقداری مرهمی باشد برای آلامشان، نه آن نمکی بر زخم هایشان باشد.
اگر این روند ادامه یابد، چه آیندهای در انتظار سینمای ایران است؟
همیشه سخت نیست؛ چراکه داستان سیبزمینی و پیازی است که هرساله وارد بازار میشود. یعنی یک سال سیب زمینی کم میشود، قیمتش بالا میرود. سال بعد کشاورزان به جای اینکه پیاز بکارند، سیب زمینی میکارند، غافل از اینکه دیگران هم سیبزمینی کاشتهاند، حالا در آن سال شاهد وفور سیب زمینی و کمبود پیاز و افزایش قیمت پیاز هستیم.
این وضعیت در سینما هم صادق است. هم اکنون مشاهده میکنند که دو فیلم کمدی ساخته شده است، همه بهدنبال ساخت فیلم کمدی میروند، در حالی که نمیدانند آن دو فیلم کمدی، حتماً خوش ساخت بوده است که مخاطب دارد و توانسته است فروش خوبی داشته باشد. این طور نیست که لزوماً هر فیلم که کمدی باشد از تماشاگر زیادی برخوردار باشد. شاید الان برخی از فیلمسازان مشاهده کنند که فیلمهای کمدی پرفروش هستند، به سراغ ژانر کمدی بروند و سپس مشاهده کنند که چند فیلم با ژانر جدی اکران شده و رکورد فروش را زده است، دوباره به سمت این ژانر میآیند.
سینماگر عاقل باید به نبض جامعه و شرایطی که جامعهاش دارد، توجه کند. مخاطبان سینمای کشور، توسط رسانهها پرورش یافتهاند و چندان نباید ذائقهشان را دستکم گرفت. این ذائقه را سینماگران به وجود آوردهاند و نباید مردم را محکوم کرد.
البته اگر این حرف درست باشد که ذائقۀ مردم تنزل یافته که معتقدم این گونه نیست و جمله اشتباهی است، زیرا اگر این جمله، درست هم باشد، سینماگران این ذائقه را به وجود آوردهاند. ذائقه از کجا تنزل مییابد؟ از آنجا که سینماگر ما در ساخت فیلم، دچار ادراک عوامانه میشود.
برای مثال، زنان نمیتوانند استادیوم بروند و این موضوع یک مسأله میشود و در نهایت فیلم آفساید ساخته میشود. این همان تنزل و ادراک عوامانه است؛ بنابراین سینماگر ما باید یک پله فراتر از آن چیزی باشد که در جامعه رایج است و باید با لنز نظری مسائل را مورد توجه قرار دهد.
سینماگر اگر بنیه نظری داشته باشد، کاری که انجام میدهد، کار مناسبی است. برای مثال کارهایی که آقای معتمدی میسازد، مبنای تئوریک دارد و در همه آنها شاهد هستیم یک لنز نظری پشت دوربینش است. نتیجه آن میشود که هر مخاطبی با هر سطحی، اعم از مردم عام و فرهیخته، وقتی فیلمهای آقای معتمدی یا مشابه این چنین فیلمهایی را تماشا میکند، نکاتی برایش روشن میشود که این امر باعث ارتقای ذائقۀ مخاطب میشود.
راه برون رفت از این مسأله چیست؟
باید سینمای ما سینمای مستقلی باشد. یک سینمای وابسته، راه به جایی نمیبرد. برای مثال، اگر در دنیا موضوع ترنسها مورد توجه قرار گرفت و این مسأله وارد سینمای کشور بهعنوان سوژه اصلی شد، سینماگر اساساً نمیتواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند. او زمانی میتواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند که مسائل را بومی ببیند.
شاید موضوعاتی همچون رفتن زنان به استادیوم و دیگر مسائل سیاه جامعه ایران، در جشنوارههای بینالمللی مورد توجه قرار بگیرد، اما همه این موضوعات، سبب میشود که اساساً ارتباط با مخاطب دچار اختلال شود.