کد مطلب: ۵۲۷۱۲۸

چرا برای قوه بینایی خود بیشتر از سایر حواس اهمیت قائلیم؟

ما بدون آنکه متوجه باشیم، به حس‌های‌مان زیادی بها می‌دهیم. به عبارت دیگر، ما برای داده‌های دیداری در مقایسه با داده‌های شنیداری، اهمیت بیش‌تری قائل هستیم. این یک تله شناختی ناهشیار است.

به گزارش مجله خبری نگارهزاران تصویر در گوشی‌های هوشمند، تیک‌تاک و اینستاگرام مغز ما را تحریک می‌کند، بنابراین ما مفروض می‌گیریم که آنچه با چشم می‌بینیم از آنچه می‌شنویم مهم‌تر است.

وقتی از دانشجویان یک دانشگاه در نیویورک پرسیده شد که اگر فقط می‌توانستند یکی از قوای ۵ گانه‌شان را داشته باشند، آن‌ها کدام را برمی‌گزینند، ۷۰ درصد گفتند قوه بینایی! آیا قوه بینایی به قضاوت‌های درست منجر می‌شود؟ مشخص شده است که این اشتباهی رایج و اشتباهی است که می‌تواند روی تصمیمات شما اثر مستقیم داشته باشد.

ما بدون آنکه متوجه باشیم، به حس‌های‌مان زیادی بها می‌دهیم. به عبارت دیگر، ما برای داده‌های دیداری در مقایسه با داده‌های شنیداری، اهمیت بیش‌تری قائل هستیم. این یک تله شناختی ناهشیار است.

«شنیدن کی بود مانند دیدن»!

ضرب‌المثل «شنیدن کی بودن مانند دیدن!» از مرز‌های فرهنگی، آموزشی و حرفه‌ای فراتر رفته است. مثلا، برخی ادعا می‌کنند که اشیاء پرنده ناشناس و رویداد‌های ماورای طبیعی می‌بینند، قسم می‌خورند که مجسمه‌هایی را می‌بینند که اشک می‌ریزند یا حتی خون گریه می‌کنند. انگار دیدن دیگر جایی برای بحث باقی نمی‌گذارد!

حتی کارشناسان هم هم آنچه به چشم می‌بینند را باور می‌کنند. آبراهام بردیوس، منتقد هنری هلندی و محقق برجسته ورمیر، به دیدن نقاشی مسیح در امانوس آنچنان واکنشی احساسی نشان داد که نتوانست جعلی بودن آن را تشخیص دهد. منطق در اولیت دوم قرار گرفت. هیچ‌کس نپرسید که اگر این اثر نادر است چرا به این تعداد در بازار وجود دارد!

اهمیتی که به دیدن می‌دهیم!

ما فکر می‌کنیم که استراتژی‌ها، موقعیت‌ها و غریبه‌ها را بی‌طرفانه و عینی ارزیابی می‌کنیم، اما تجربه‌ها خلاف این را نشان می‌دهند.

چه کسی است که در هنگام ارزیابی نامزد‌های انتخاباتی، یک همسایه یا پروفایل رسانه‌های اجتماعی تسلیم عقاید از پیش موجود نشده باشد؟ چه کسی است که قبل از گفتگو با یک غریبه سرتاپای او را برانداز نکند؟

به همین دلیل است که شرکت‌ها دوربین‌های مداربسته دارند و داوران در مسابقات صدا صندلی را برمی‌گردانند تا مشارکت‌کننده را نبینند. حتی مخاطبان فیلم‌ها را بر اساس تصاویر ریز (Thumbnail) انتخاب می‌کنند و کتاب‌ها را از روی جلد قضاوت می‌کنند.

یک مثال به وضوح نشان می‌دهد که چگونه در بافت‌های متفاوت معنا‌های متفاوت استنباط می‌کنیم. یک ویولونیست در متروی واشنگتن به مدت ۴۳ دقیقه نواخت و ۳۲.۱۷ دلار جمع کرد. هزاران کارمند از کنار او عبور کردند و فقط ۷ نفر ایستادند تا او را تماشا کنند. یک زن از میان آن‌ها جاشوآ بل معروف را که چند روز پیشتر با ویولن ۳.۵ میلیون دلاری‌اش در تالار سمفونی نواخته بود، شناخت:

با تغییر بافت (متروی واشنگتن/تالار سمفونی)، به چه کسی گوش دادن و چگونه گوش دادن هم تغییر کرد!

گرایش ابتدایی ما به قضاوت از روی ظاهر به قضاوت‌های اشتباه بعدی منجر می‌شود. مثلا، ما به صورت غریزی گناه یا بی‌گناهی را از روی رفتار قضاوت می‌کنیم. مثلا می‌گوییم گناهکار‌ها معمولا ظاهر دغل‌بازی دارند و گاهی هم هیچ پیشمانی‌ای نشان نمی‌دهند. نتیجه این قضاوت‌ها به حکم‌های اشتباه، تعصب و کلیشه‌ها منجر می‌شود.

نوآلا والش، دانشمند علوم رفتاری، در کتابی با عنوان چطور در جهان پر هیاهو تصمیم‌های بهتری بگیریم، می‌گوید وقتی کورکورانه به چیزی که می‌بینیم اعتماد می‌کنیم و خودمان را به چالش نمی‌کشیم، ادراکات اشتباهی شکل می‌گیرد که می‌تواند شغل‌مان را نابود و شهرت‌مان را لکه‌دار کند و باعث شود نتوانیم فریبکاری، رسوایی و حتی خودکشی را شناسایی کنیم.

چرا مدام در این تله گیر میفتیم؟

پاسخ در سه زمینه نهفته است: فیزیک، علوم شناختی و آموزش.

سه حوزه بین‌رشته‌ای که توضیح می‌دهند چرا هر آنچه می‌بینیم را باور می‌کنیم:

۱. فیزیک

صدا با سرعت ۳۴۰ متر بر ثانیه در مقایسه با نور که با سرعت نفسگیر ۳۰۰ میلیون متر بر ثانیه حرکت می‌کند، بسیار کندتر حرکت می‌کند. این تفاوت سرعت را به انحاء مختلفی می‌توان مشاهده کرد. مثلا، در هوای بارانی شما اول نور رعد‌وبرق را می‌بینید و بعد صدا را می‌شنوید. در ورزش، طرفداران اول گل زده را در پنالتی می‌بینند و بعد صدای جمعیت را می‌شنوند. شکارچی اول نور کورکننده را می‌بیند و بعد صدای شلیک تفنگ را می‌شنود. حتی آدم‌ها قبل از آنکه مغز هشیارشان درد را ثبت کند می‌میرند. البته این گاهی خوش‌شانسی است.

۲. علوم شناختی

داده‌های بسیار زیادی وجود دارد که مغز می‌تواند پردازش کند، اما بیش‌تر مردم همچنان امنیت کاذب را می‌طلبند. مایکل کالینز، فضانورد، می‌گوید: «مایه افسوس است که چشم‌هایم خیلی بیش‌تر از چیز‌هایی که مغزم بتواند جذب یا ارزیابی کند، دیده است.»

مغز ما به صورت غریزی تصاویر را سریع‌تر از واژگان پردازش می‌کند. مثلا، دانشمندان ام. آی. تی تخمین زده‌اند که مغز انسان می‌تواند اطلاعات دیداری را زیر ۱۳ میلی‌ثانیه پردازش کند. این خیلی سریع‌تر از مدت زمانی است که طول می‌کشد شما یک جمله را بخوانید.

صاحبان قدرت، سیاستمداران، استادان و والدین به تصاویر بیش‌تر از تفاسیر واژگانی که می‌شنوند اهمیت می‌دهند. این پدیده چیکده قانون ۷-۳۸-۵۵ آلبرت محرابیان است که می‌گوید ۵۵ درصد از تأثیر ارتباط ناشی از زبان دیداری بدن، ۳۸ درصد ناشی از لحن و ۷ درصد ناشی از واژگان است.

خیلی خلاصه‌اش می‌شود اینکه مردم ۷ درصد از آنچه می‌گویید را به یاد می‌آورند، اما ۹۳ درصد از چگونه گفتن‌تان را یادشان می‌ماند.

۳. آموزش

آموزش مدرن بر یادگیری دیداری تأکید زیادی دارد. روان‌شناسی جریان اصلی در دهه ۱۹۲۰ اعلام کرد که حداقل سه نوع یادگیری شامل: دیداری، شنیداری و حرکتی وجود دارد.

یادگیری بر اساس عکس و تصویر شیوه یادگیری اصلی در میان اکثریت است. برخی از طریق شنیدن یاد می‌گیرند و حداقلی از افراد نیز با فعالیت یاد می‌گیرند.

با اینکه گوش‌دادن یک مهارت حیاتی برای حفظ معیشت است، به آن در برنامه‌ریزی درسی توجه نشده است. به رفتار انسان نیز توجه اندکی شده است. در برنامه‌های درسی بر خواندن کتاب بیش‌تر از فهم رفتار انسان‌ها تأکید شده است. معلم‌ها بر شنیدن گفتگو به جای تفسیر انگیزه‌ها تأکید می‌کنند. بسیاری از آموزگارانی که خودشان بد آموخته‌اند به دانش‌آموزانی پاداش می‌دهند که به جای برخورداری از اندیشه مستقل، اندیشه‌های آن‌ها را انعکاس می‌دهند.

در یک مطالعه تأمل‌برانگیز که توسط روان‌شناس دانشگاه نیویورک، امیلی بالستیس، انجام شد، از دانشجویان پرسیده شد اگر قرار باشد فقط یک قوه حسی داشته باشند، ترجیح می‌دهند کدام باشد؟

بیش از ۷۰ درصد پاسخ دادند که ترجیح می‌دهند بینایی را نگه دارند، یعنی همین تعداد حاضر بودند که شنوایی، چشایی و بویایی را قربانی قوه بینایی کنند.

این یک سوگیری شناختی است که نیاز به افزایش آگاهی دارد. اما افزایش آگاهی کافی نیست. اگر می‌خواهید از درد پشیمانی پرهیز کنید، نه تنها باید پیام‌ها را دوباره در محیط‌های مهم بازتفسیر کنید بلکه باید صدا‌های مخالف را نیز بشنوید.

شما وقتی می‌توانید تصمیم‌های هوشمندانه‌تری بگیرید و قدرت شخصی و حرفه‌ای، شهرت و مزیت‌های‌تان را ارتقا دهید که دیدگاهی که به واسطه یکی از حس‌های‌تان منحرف‌شده است را کنار بگذارید.

وقت آن رسیده که به چیز‌هایی حساس شوید که واقعا اهمیت دارند!

منبع:فرارو

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر