کد مطلب: ۴۵۵۳۲۷

چرا به روانشناسی گشتالت گرایش داریم؟

این مقاله نگاهی عمیق به تاریخچه، اصول کلیدی، کاربرد‌ها و سهم عمده روانشناسی گشتالت ارائه می‌کند.

به گزارش مجله خبری نگار، روانشناسی گشتالت مکتبی است که در اوایل قرن بیستم پدیدار شد و بر اهمیت ادراک کل نگر و یکپارچه در درک رفتار و شناخت انسان تأکید دارد. این مقاله نگاهی عمیق به تاریخچه، اصول کلیدی، کاربرد‌ها و سهم عمده روانشناسی گشتالت ارائه می‌کند.

روانشناسی گشتالت چیست؟

روانشناسی گشتالت (Psychology of individual differences) از کلمه آلمانی “Gestalt” سرچشمه می‌گیرد که به طور معمول به “شکل” یا “فرم” ترجمه می‌شود. این نوع روانشناسی بر این باور استوار است که ذهن انسان اطلاعات حسی را در الگو‌های یکپارچه، منسجم و معنادار سازمان می‌دهد و در علوم رفتاری به معنای تنوع و اختلافات قابل توجه در شخصیت، رفتار و علائم بالینی افراد است. این رویکرد مکاتب فکری رفتارگرایانه و ساختارگرایانه را که در آن دوره بر روانشناسی مسلط بودند، به چالش می‌کشد. در واقع، روانشناسی گشتالت با مطالعه نحوه تفاوت‌های شخصیتی، هوش، علائم بالینی و رفتاری بین افراد، سعی دارد تا الگو‌هایی جامع و عمومی را برای فهم این تفاوت‌ها بیابد. این تفاوت‌ها با توجه به متغیر‌های مختلفی مانند ژنتیک، محیط شخصی، تربیت، تجربه و… شکل می‌گیرند.

گشتالت تراپی چیست؟

گشتالت تراپی، یکی از روش‌های درمانی در علوم رفتاری است که به منظور بهبود عملکرد شخص، افزایش کیفیت زندگی و کاهش اضطراب و استرس استفاده می‌شود. گشتالت تراپی به فرد کمک می‌کند تا از طریق انجام حرکات خاص و تمرینات تحرکی، بهبود کنترل حسی و حرکتی خود را داشته باشد و همچنین از طریق مدیریت و کاهش اضطراب و استرس، احساس رضایت و خوشبختی بیشتری را تجربه کند.

این روش از مزایایی مانند افزایش تمرکز و توجه، بهبود تعادل و کاهش خستگی نیز برخوردار است. گشتالت تراپی می‌تواند برای افرادی که با مشکلاتی مانند سردرد، افسردگی، اضطراب، اختلالات خواب، آسیب‌های مغزی و دیگر مشکلات روانی مواجه هستند، مفید باشد.

تاریخچه روانشناسی گشتالت

روانشناسی گشتالت به عنوان یکی از شاخه‌های روان‌شناسی، در اوایل قرن بیستم در آلمان به عنوان پاسخی به رویکرد‌های ساختارگرایانه و رفتارگرایانه برای درک ادراک و شناخت پدیدار شد. بنیانگذاران آن، ماکس ورتایمر، ولفگانگ کوهلر، و کورت کوفکا، بنام “مدرسه گشتالت” در آلمان تأسیس کردند و به دنبال توسعه دیدگاه جامع تری بودند که بر ادراک الگو‌ها و سازماندهی اطلاعات حسی متمرکز بود و این شاخه از روانشناسی با محوریت بررسی رفتار‌های خودآگاه و ناخودآگاه، فرآیند‌های شناختی و عوارض شناختی بر روی رفتار، با تأکید بر تجربه فعلی و حضور زندگی توسط افراد در جامعه ساخته شده است.

جنبش گشتالت در دهه‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ شهرت یافت و اصول آن در چندین زمینه از جمله روانشناسی، آموزش و هنر به کار گرفته شد. با این حال، ظهور نازیسم در آلمان بسیاری از روانشناسان گشتالت را مجبور به فرار از کشور کرد و این جنبش در دهه‌های بعد از محبوبیت خود کاسته شد. اما این سبک از روانشناسی بر مفاهیمی همچون “تمایل به یادگیری در فرآیند”، “تمرکز بر تجربه فعلی”و “توجه به قابلیت تغییر” به عنوان مقابله با رویکرد‌های پوچ و استاتیک روانشناسی متداول، مفاهیم و مدل‌هایی را ارائه دهد که بتواند به بررسی و شناخت عمقی فرد و جامعه بپردازد.

چرا به روانشناسی گشتالت گرایش داریم؟

اصول نظریه گشتالت

اصول کلیدی روانشناسی گشتالت

روانشناسی گشتالت بر چند اصل کلیدی استوار است:

* یک کل بزرگ از اجزای کوچک آن تشکیل شده است: اصل اساسی روانشناسی گشتالت این است که ذهن انسان به جای مجموعه‌ای از عناصر منفرد، اشیا و صحنه‌ها را به عنوان یک کل درک می‌کند. این دیدگاه کل نگر بر اهمیت رابطه بین پازل‌ها و اطلاعات سازمان یافته تاکید دارد

* رابطه شکل زمینه: روانشناسان گشتالت بر اهمیت رابطه شکل-زمینه در سازماندهی ادراک تاکید می‌کنند. این اصل بیان می‌کند که ذهن به طور طبیعی یک شی (شکل) را از پس زمینه آن (زمینه) جدا می‌کند.

* گروه‌بندی ادراکی: روانشناسان گشتالت عوامل متعددی را شناسایی کردند که بر نحوه گروه‌بندی اشیاء در ادراک تأثیر می‌گذارند، از جمله مجاورت، شباهت، تداوم و بسته بودن.

* قانون Prägnanz: این اصل بیان می‌کند که ذهن اطلاعات حسی را به ساده‌ترین و پایدارترین اشکال ممکن سازماندهی می‌کند. این اصل زیربنای سایر اصول گشتالت، مانند روابط شکل-زمین و گروه بندی ادراکی است.

مشارکت‌های عمده روانشناسی گشتالت

روانشناسی گشتالت چندین سهم مهم در زمینه روانشناسی داشته است، از جمله:

۱. یادگیری بینش

مطالعات ولفگانگ کوهلر در مورد حل مسئله و یادگیری در شامپانزه‌ها شواهدی را برای مفهوم یادگیری بینش ارائه کرد، که زمانی رخ می‌دهد که یک فرد به طور ناگهانی مشکلی را درک می‌کند و بدون هیچ آزمون و خطا به راه حلی می‌رسد..

۲. پدیده فی

کار ماکس ورتایمر بر روی پدیده فی نشان داد که انسان حرکت پیوسته را حتی زمانی که با مجموعه‌ای از تصاویر مجزا ارائه می‌شود، درک می‌کند. این یافته زمینه را برای مطالعه حرکت ظاهری در ادراک بصری فراهم کرد.

۳. گشتالت درمانی

گشتالت درمانی که توسط فریتز پرلز ابداع شد، نوعی روان درمانی است که بر مسئولیت شخصی، خودآگاهی و ادغام ذهن، بدن و احساسات تاکید دارد.

چرا به روانشناسی گشتالت گرایش داریم؟

کاربرد‌های روانشناسی گشتالت

اصول گشتالت در زمینه‌های مختلفی به کار گرفته شده است، مانند:

۱. طراحی: اصول روانشناسی گشتالت با کمک به طراحان برای ایجاد رابط‌های بصری جذاب و به راحتی قابل درک بر طراحی گرافیک، طراحی وب و طراحی تجربه کاربر تأثیر گذاشته است.

۲. هنر: از اصول گشتالت برای تحلیل و درک هنر‌های تجسمی از جمله نقاشی، مجسمه سازی و عکاسی استفاده شده است.

۳. آموزش: روانشناسی گشتالت روش‌های آموزشی را که تجارب یادگیری کل نگر را ترویج می‌کند و بر حل مسئله تمرکز می‌کند، آگاه کرده است.

۴. روانشناسی شناختی: روانشناسی گشتالت الهام گرفته از تحقیقات در مورد فرآیند‌های شناختی، مانند ادراک، حافظه و حل مسئله است.

انتقادات و محدودیت‌ها به روانشناسی گشتالت

گشتالت به عنوان یک مدل روانشناسی، از برخی انتقادات و محدودیت‌ها نیز برخوردار است. در ادامه به برخی از این انتقادات و محدودیت‌ها اشاره خواهم کرد:

* محدودیت در تعریف و پوشش مفهومی: گشتالت به دلیل همه‌گیر بودن و دیدگاه کل نگری مسائل، در تعریف و پوشش مفهومی محدودیت دارد، بدین معنی که این مدل قادر به توصیف جنبه‌ها و ویژگی‌های یک مفهوم خاص نیست. به عنوان مثال، تعریف یک کلمه از زبان انگلیسی ممکن است برای فردی که زبان اصلی او متفاوت است، دشوار باشد.

* فرضیات ساده‌سازی شده: گشتالت، برای توصیف پیچیدگی سیستم‌های روانی، از فرضیات ساده‌سازی شده‌ای استفاده می‌کند. به عنوان مثال، این مدل فرض می‌کند که همه متغیر‌های روانشناختی مستقل از هم هستند، در حالی که در واقعیت به‌طور معمول این چنین نیست.

* نبود توصیف دقیق برای متغیرها: در گشتالت، توصیف دقیق و کاملی از متغیر‌های روانشناختی مورد استفاده نیست. به عبارت دیگر، این مدل قادر به نشان دادن معنای دقیق و تعریف کامل متغیر‌هایی که در آن استفاده می‌شوند، نیست.

* فرضیات خاص: گشتالت، همچنین برای تعریف پیچیدگی سیستم‌های روانی، از فرضیات خاصی استفاده می‌کند. به‌طور مثال، این مدل فرض می‌کند که توزیع‌های روانشناختی نرمال هستند، در حالی که در واقعیت، توزیع‌ها ممکن است بسیار پیچیده‌تر باشند.

* اعتماد به داده‌های آماری: گشتالت برای توصیف سیستم‌های روانی، به داده‌های آماری نیاز دارد. این امر ممکن است باعث شود که نتایج حاصل از گشتالت به دلیل اعتماد به داده‌های آماری، دقت و صحت محدودی داشته باشد.

به طور کلی، گشتالت به عنوان یک مدل روانشناسی، مزایا و معایب خود را دارد. برای استفاده بهینه از این مدل، باید به همه جوانب آن توجه شود و در تحلیل داده‌ها، از داده‌های بیشتر و متنوع استفاده شود.

منبع: ذهن‌آرا

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر