به گزارش مجله خبری نگار، فیلم «مردی به نام اوتو» از کتابی بهنام «مردی به نام اوه» برگرفته شده است. این فیلم درباره سالهای آخر زندگی مردی است که شش ماه پیش زنش فوت کرده و به اجبار از کار بازنشستهاش کردهاند. «اوتو» مردی است دقیق، جدی، مستقل، جزئینگر، سنتی، بهشدت قانونمند، سرسخت و انعطافناپذیر درعادتها و باورها و با معیارهای کمالگرایانه و سختگیرانه. اگر از منظر روان شناسی شخصیت بخواهیم بررسی کنیم، شاید بتوان گفت «اوتو» با این ویژگیها، نمونه بارز یک اختلال شخصیت وسواسی-اجباری است. اما «اوتو» را از منظری دیگر هم میتوان بررسی کرد؛ روان شناسی رشد. در این داستان ما شاهد گذار «اوتو» از انتهای مرحله میان سالی و شروع سالمندی هستیم.
«اوتو» مانند هر میان سال دیگری با تکالیف و تغییرات گوناگونی دستوپنجه نرم میکند. در این سن و سال آدمها درگیر پرورش فرزندان و نسل بعدی، حفظ رابطه با همسر، حفظ کارآمدی حرفهای و اجتماعی خود هستند. آنها کوله باری از تجربه و اطلاعات بههمراه دارند و مایلاند آنها را به نسل بعدی منتقل کنند. برای «اوتو»، اما گذار از این مرحله با بحران همراه است. او همسرش را از دست داده، فرزندی ندارد، منزوی است و با کسی رابطهای ندارد، از کارش بهنوعی اخراج شده و نمیداند از این به بعد در این جهان باید چگونه زندگی کند و چگونه تکالیف رشدی خود را انجام دهد. انگار او دیگر در این دنیا کاری برای انجام دادن ندارد. در جشن بازنشستگی اجباریاش وقتی همکارش به او میگوید: «خوش بگذره!»، اوتو در پاسخ میپرسد: «توی چه کاری؟!» برای «اوتو»، لذت فقط در انجام وظایف است و انگار او حالا هیچ وظیفهای در جهان ندارد!
«اوتو» در تمام طول داستان با دو دسته تعارضات مربوط به میان سالی در نبرد است. از یک سو نیازهای رشدی مانند میل به انتقال تجارب و پرورش نسل بعدی، میل به فناناپذیری از طریق اثرگذاری بر جهان، پویا بودن، خدمت به دیگران و اجتماع و از سوی دیگر ناامیدی، خودمحوری و بیتوجهی به دیگران، پشت کردن به دنیا و در نهایت خودکشیکردن. شخصیت سرسخت، مبارز، دقیق و وسواسی اوتو، نداشتن تحمل خرابکاریهای دیگران و همچنین نیازها و کمکجوییهای اطرافیان، به مدد «اوتو» میآیند تا در نهایت در این نبرد، جنبههای سالم میان سالی اوتو رشد کنند. در واقع او با کمک به دیگران به رشد خودش کمک میکند، او تعمیرات خانهها را به عهده میگیرد، به زن همسایه رانندگی یاد میدهد، برای نگهداری دوست قدیمیاش در منزل با اداره بهزیستی میجنگد، حتی یک نفر را از مرگ نجات میدهد. او فرزندی ندارد، اما انگار برای تکتک آدمهای دوروبرش حتی آنها که دوستشان ندارد، والدگری میکند.
یک ویژگی شناختی که افراد میان سال دارند، انعطافپذیری شناختی است که بخشی از تفکر پس صوری میان سالان است. این ویژگی موجب میشود که افراد دست از چارچوبهای خشک عقایدشان بردارند و متوجه شوند در این دنیا همه چیز قابل تغییر است، حتی تصورات ثابتی که از زندگی داشتند. «اوتو» در ارتباط با آدمها و در کمک رسانی به آنها به این نتیجه میرسد که مردم چندان هم بد نیستند و میشود در کنار آنها بود، به آنها کمک کرد و از آنها کمک خواست. در نهایت «اوتو» میان سالی را با غلبه جنبههای سالم رشد یعنی موثر بودن، زایندگی و پویایی پشت سر میگذارد و به آنچیزی میرسد که «انسجام من» نامیده میشود و معرف دوران سالمندی است. در این دوران اوتو بعضی از عزیزانش را از دست داده که مهمترین آنها همسرش است، اما شبکهاجتماعی دیگری اطراف خود ساخته است. همسایهها و دوستان نزدیکش که او را دوست دارند، از تجارب او بهره مند میشوند و در مقابل از او مراقبت میکنند و حتی کسی هست که او را بابابزرگ صدا بزند.
در تمام طول داستان، اوتو با مرور خاطرات گذشته در حال انجام یک تکلیف بسیار مهم رشدی است؛ انسجام من! او زندگی اش را از ابتدا مرور میکند، در کودکی و نوجوانی والدیناش را از دست داده، به موقع یک شغل پیدا کرده، ماشین مورد علاقهاش را خریده، عاشق شده و ازدواج کرده، خانهای ساخته و در میان سالی تجارب زندگیاش را به نسل بعدی منتقل کرده است. تمام اینها به زندگی اوتو معنایی یکپارچه دادهاند و حالا میتواند با آرامش خاطر بگوید: «این زندگی من بود». حالا که توانسته است زندگیاش را آنگونه که بوده بپذیرد، شروع میکند به پذیرش مرگ، این پذیرش مرگ با میل به مردن که در قسمتهای ابتدایی فیلم مشاهده میشود، متفاوت است.
اوتو میپذیرد که مرگ هم بخشی از زندگی است و وقتی آمد باید آن را پذیرفت. این پذیرش به خوبی در جمعآوری وسایل همسرش پس از گذشت ماهها از مرگ او، نمایان میشود. «اوتو» در راستای پذیرش فرا رسیدن مرگ خود، نبودن همسرش را میپذیرد و با کمک همسایهها وسایل به جا مانده از او را بستهبندی و جمعآوری میکند. حالا اوتو میداند که قرار بود زندگیاش به این جا برسد و به قول خودش، امیدوار است که سهم خود را در زندگی انجام داده باشد.
منبع: خراسان