به گزارش مجله خبری نگار به نقل از healthychildren، بزرگ سالان که زمان زیادی از دوره نوجوانیشان میگذرد، معمولا درک کاملا دقیقی از سالهای حدفاصل کودکی و جوانی ندارند. برداشتهای درست و غلط آنها بههم آمیخته است و این موضوع، یکی از دلایلی است که باعث میشود ارتباطشان با نوجوانها دچار مشکل شود. بهعلاوه بخش نادرست تصوراتشان روی درک نوجوانها از خودشان تاثیر میگذارد و ممکن است آنها را هم به اشتباه بیندازد. بیایید ببینیم بزرگ سالان چه تصورات اشتباهی درباره نوجوانها دارند و بعد از فهمیدنشان، از بزرگترهای دوروبرمان هم خواهش کنیم که نگاهی به آنها بیندازند.
افسانه شماره یک: نوجوانان به آن چه بزرگ سالان فکر میکنند، اهمیت نمیدهند و از والدین خود بیزارند.
افسانه شماره ۲: نوجوانان تنبل هستند و به آن چه میآموزند، اهمیت نمیدهند. آنها ترجیح میدهند فقط با دوستانشان خوش بگذرانند.
افسانه شماره ۳: نوجوانان فکر میکنند شکستناپذیر هستند و به همین دلیل مدام بهخطر میافتند.
افسانه شماره ۴: نوجوانان توسط احساسات هدایت میشوند و صحبت کردن با آنها دشوار است.
افسانه شماره ۵: نوجوانان، خودمحور و سرکشاند و ترجیح میدهند کارهایشان را بهتنهایی انجام دهند.
خب این تصورات، دقیقا چطور به رابطه ما با بزرگترها بهویژه والدین آسیب میزند؟ وقتی بزرگترها تصور میکنند نوجوانها اصلا به آنها اهمیت نمیدهند، با خودشان میگویند چرا اصلا باید درگیر مسائلش شوم، چون بههرحال کار خودش را میکند. اگر بهطور طبیعی تمایل به ریسک کردن دارد، پس باید برای محافظت از او محدودش کنم؛ چراکه راهنمایی کردنش برای اینکه تصمیمهای عاقلانه بگیرد، فایدهای ندارد. اگر توانایی استدلال کردن ندارد و فقط با احساساتش تصمیم میگیرد، پس لازم نیست درباره خوب و بد تصمیمهایش با او حرف بزنم؛ درعوض باید بهجایش تصمیم بگیرم. اگر ذاتا سرکش است، پس اصلا چرا باید درباره قوانین و بایدها و نبایدها با او حرف بزنم و دلایل پشت آنها را برایش بگویم؟ کافی است که به پیروی از قوانین ضروری مجبورش کنم و اگر سر باز زد، او را تنبیه کنم.
خب شاید بزرگترها این چیزها را بهزبان نیاورند، اما اگر به افسانههای نوجوانی معتقد باشند، احتمالا این چیزها از ذهنشان میگذرد و روی رفتارشان تاثیر میگذارد. بهعلاوه انتظارات منفی آنها ممکن است نوجوانها را دقیقا به همان رفتارهایی سوق بدهد که والدین در ذهنشان به آنها نسبت میدهند؛ یکجور پیشگوییِ خودتاییدکننده؛ یعنی «من انتظار دارم که تو سرکش باشی، پس تو سرکشانه رفتار میکنی. آها، دیدی حق با من بود؟» حالا که میدانیم افسانههای نادرست چطور میتواند رفتار ما را تحتتاثیر قرار دهد، راحتتر میتوانیم دربارهشان با بزرگترها حرف بزنیم.
منبع: خراسان