به گزارش مجله خبری نگار/ایران ورزشی: بازی سرنوشتسازی که منتظرش بودیم پایان خوشی نداشت. امریکا بهتر از تصور قبلی بود، ولی آنچه اجازه نداد یک امتیاز صعود سهم ایران شود، نمایش پایینتر از انتظار تیم ملی و اشتباهات کادر فنی و بازیکنان بود. بازی ایران – امریکا میتوانست با نتیجه دیگری تمام شود، اگر در جریان ۹۰ دقیقه تصمیمات متفاوتی گرفته میشد. البته صعود نکردن تیم ملی فقط به سه بازی جام جهانی مربوط نیست. این نکاتی است که ۲۴ ساعت بعد از بازی و تهنشین شدن هیجان آن لحظات به ذهن میرسد.
تساوی هم برای صعود کفایت میکرد و پیشبینی میشد که تیم ملی محتاطانه بازی کند، ولی خط دفاع در همان شروع بازی تقریباً روی خط محوطه جریمه بود و به حریف جسارت حمله داد. امریکا، اسپانیا یا پرتغال نبود که تیم ملی بخواهد اینقدر محافظهکارانه بازی کند و میتوانست با کمی بالا بازی کردن خطر را از دروازه دور کند. تیم ملی در نیمه اول حتی یک ضربه به سمت دروازه امریکا نداشت و امید گلش صفر بود. در نهایت این استراتژی جواب نداد و تیم ملی فقط ۳۸ دقیقه در موقعیت تیم صعودکننده بود.
شرایط هرگز در بازی سوم جام جهانی خوب پیش نرفته بود، ولی انتظار میرفت این بار که فقط یک امتیاز برای صعود لازم است، تیم ملی به هدفش برسد.
با این حال خبری از طراوت بازی با ولز نبود و تمام بازیکنان تیم ملی افت غیرمنتظرهای داشتند. بعد از گل نیمه اول حریف، شاگردان کیروش زمان زیادی برای زدن گل تساوی داشتند، ولی در هیچکدام از دقایق بازی به نظر نمیرسید که تیم توان گل زدن و حتی موقعیت ساختن داشته باشد. ایران در مجموع فقط یک ضربه به چهارچوب ثبت کرد و ترنر، دروازهبان امریکا مهار چندانی نداشت.
انتظار میرفت تیم ملی در نیمه دوم خودش را به آب و آتش بزند، ولی نتوانست فشار زیادی روی دروازه حریف وارد کند. تعویضهای کیروش هم کمک زیادی به تغییر جریان بازی نکرد. تنها از دقیقه ۸۰ بود که تیم ملی با ریسک بیشتری بازی کرد و برای حمله با نفرات زیاد جلو کشید. این کار میتوانست خیلی زودتر انجام شود، چرا که تیم ملی چیزی برای از دست دادن نداشت. اگر این حملات زودتر شروع میشد، باز کردن دروازه امریکا غیرممکن نبود.
هافبک تیم ملی در بازی با ولز نمایش خیلی خوبی داشت، ولی بخشی از این برتری به خاطر ضعف خط میانی ولز بود. در نیمه دوم بازی با امریکا که تیم ملی نیاز داشت حریف را عقب براند و مرکز زمین را بگیرد، زور هافبکها نمیچربید. سعید عزتاللهی برای بازی دفاعی و تخریبی گزینه خوبی است، ولی وقتی نوبت طراحی حمله و انتقال توپ از دفاع به خط جلو باشد، او انتخاب مناسبی نیست. البته این مشکل کلی فوتبال ایران است که در سالهای گذشته نتوانسته هافبکهای استانداردی بسازد و این مشکل در بازیهای لیگ برتر هم آشکار است.
با محرومیت جهانبخش و مصدومیت و ناآمادگی آزمون که مجبور شد بین دو نیمه بیرون برود، امید تیم ملی در خط حمله به مهدی طارمی بود. او میتوانست با حفظ توپ و تکنیکش بازیکنان کناری را راه بیندازد، شبیه نقشی که در پورتو دارد، ولی به نظر میرسید که اصرار داشت خودش کار را تمام کند. بارزترین صحنه در شروع نیمه دوم بود که میتوانست با پاس عمقی قدوس را تک به تک کند، ولی خودخواهانه پیش رفت تا به سد دفاع حریف برخورد کند.
تیم ملی برای رسیدن به گل تساوی فقط به سانتر و توپهای بلند دل بسته بود. در آن دقایق نفوذ به دفاع امریکا میتوانست گرهگشا باشد، ولی مهرههای هجومی تیم نتوانستند با عبور از یار مستقیم ساختار دفاع حریف را به هم بریزند. تکنیک فردی در گذشته یکی از ویژگیهای بازیکنان ایرانی بود که در دقایق سخت میتوانست سرنوشت بازی را تغییر دهد و باید دید بازیکنان در دریبل ناموفق بودند یا کیروش آنها را از این کار منع کرده. بازیکنان تیم ملی در این بازی تنها ۵ دریبل موفق داشتند، در حالی که برای بازیکنان امریکا ۱۴ دریبل ثبت شده. تعداد دریبلهای موفق بازیکنان تیم ملی در بازی با انگلیس و ولز هم به ترتیب یک و ۵ بود.
سامان قدوس بهعنوان بازیکنی که در فوتبال اروپا رشد کرده و در لیگ برتر انگلیس بازی میکند، نتوانسته انتظارات را در تیم ملی برآورده کند. بازیهای خوب او در تیم ملی انگشتشمار هستند و گذشت زمان هم کمک نکرده که خودش را به ترکیب اصلی تحمیل کند. هافبک برنتفورد مقابل امریکا ۴۵ دقیقه فرصت داشت، ولی هیچ حرکت مؤثری نکرد. این بهترین فرصت بود که قدوس نظرات را درباره خودش تغییر دهد، ولی باز هم ناامیدکننده بود.
با شروع بازی مشخص شد که امریکا سمت چپ دفاع ایران را هدف قرار داده و میخواهد با دور زدن میلاد محمدی موقعیت بسازد. در نهایت اصرار برهالتر نتیجه داد و شروع موقعیت گل با توپ بلندی بود که در این منطقه فرود آمد. سرجینیو دست در فضای بین محمدی و طارمی به توپ رسید. در این صحنه دفاع چپ تیم خیلی جمع شده بود و گوش چپ هم آن فضای حساس را خالی گذاشته بود. در نیمه دوم ورق بازی برگشت و کیروش باید راه گل زدن را پیدا میکرد، ولی تعویضهای تهاجمیاش جواب نداد. آخرین حربه او اضافه کردن انصاریفرد به خط حمله بود تا تیم ملی با دو مهاجم بازی کند، ولی برهالتر بلافاصله زیمرمن، مدافع میانیاش را به زمین فرستاد تا در دقایق آخر با سه دفاع بازی کند.
پیشبینیهای قبل از جام این بود که دست سرمربی در خط حمله پر است و با مجموعه این مهاجمان تیم ملی میتواند برای اولین بار صعود کند. در این جمع بیش از همه روی طارمی و آزمون و همکاری آنها حساب میشد، ولی مصدومیت مهاجم لورکوزن اجازه نداد این همکاری شکل بگیرد. او در بازی با امریکا هم فقط یک نیمه در زمین دوام آورد و شاید اگر میتوانست تا آخر بازی کند، دفاع امریکا باز میشد.
با تمام انتقادات از کادر فنی و بازیکنان، نمیتوان محدودیتهای فوتبال ایران را نادیده گرفت. تیم ملی در ضعیفترین گروه جام جهانی بود و فرصتی بیمانند داشت که با تساوی مقابل امریکا برای اولین بار صعود کند، ولی نتوانست به نتیجه دلخواهش برسد. کیروش در بازگشت به تیم ملی ترجیح داد به بازیکنان سابقش اعتماد کند، ولی از طرف دیگر نباید از این نکته گذشت که فوتبال ایران هم در تولید بازیکنان سطح بالا در چهار سال گذشته ناموفق بوده. فقر بازیکن در لیگ برتر آشکار است و برای موفقیت در جام جهانی قبل از هرچیز باید کیفیت فوتبال باشگاهی ارتقا پیدا کند.