به گزارش مجله خبری نگار، اینکه فیلمساز بتواند مخاطب را از نخستین تا آخرین سکانس غرق در ابهام و تشنه یافتن جواب نگه دارد، از زبردستی او است، اما ابهام و سرگردانی ۲ مقوله کاملا جداست. میشود کاری کرد که مخاطب همزمان با اینکه در تعلیق و ابهام غوطهور شده است، سرگردان و آشفته باشد و با فکتهای ضد و نقیضی که دریافت میکند، نداند مسیری که فیلمساز برای ذهن و دیدگانش ترسیم کرده، به کدامین سمت و سو میرود. این دقیقا همان بلایی است که «زک کرگر» در «بربر» بر سر تماشاگران میآورد. اگر هنوز به جمع قربانیان این بلا از سوی زک کرگر اضافه نشدهاید، پیشنهاد میکنیم خواندن این گزارش را به تعویق بیندازید، زیرا مطالبی در این گزارش وجود دارد که ممکن است داستان فیلم را لو بدهد.
به گزارش «وطنامروز»، کارگردان فیلم میگوید قصد داشته صرفا برای سرگرمی این فیلم را بسازد و اینگونه خود را از هر گونه لکنت در ارائه مفهوم اصلی تبرئه کرده است. بر فرض محال، اگر چنین ادعایی از سوی کارگردان درست باشد، وقتی به تماشای فیلم «بربر» آخرین ساخته زک کرگر مینشینیم، با بیش از ۱۰۰ دقیقه اثر سرگرمکننده خوب طرفیم؛ اثری که در کمتر پلانی به مخاطب درباره یک اتفاق اطمینان خاطر میدهد و بیشتر سعی میکند او را در برزخ واقعیت و توهم نگه دارد و هر لحظه برای او یک شگفتانه تازه دارد.
اگر قصد کرگر در این فیلم فقط سرگرمی بوده باشد، بخوبی از پس آن برآمده است و فروش بیش از ۴۲ میلیون دلاری در طول ۸ هفته، نمره ۷.۲ مخاطبان در IMDB، نقدهای غالبا مثبت منتقدان آمریکایی و امتیاز ۹۲ درصدی در راتن تومیتوز و ۷۸ درصدی در متاکریتیک در تایید موفقیت این کارگردان در رسیدن به هدف خود هستند، اما کرگر در نخستین فیلم بلند غیرکمدیاش، چنانکه خود میگوید بیحاشیه عمل نکرده، بلکه پرچم فمینیسم گاهگداری از گوشه و کنار صحنهها دیده میشود.
زک کرگر برای این فیلم نامی تاریخی را برگزیده است. سابقه تاریخی بربرها نسبتا مشخص است و میدانیم که قوم بربر همان قومی است که سال ۴۷۶ به روم غربی حمله کرد و منجر به سرنگونی حاکمیت آنها شد؛ کرگر هم به عنوان کسی که هم نویسنده و هم کارگردان فیلم است، به این نکته بیتوجه نیست و پلاک آن خانه اجارهای مرموز را ۴۷۶ قرار داده است تا اشارهای هم به آن واقعه تاریخی داشته باشد. معنای اصطلاح «بربر»، اما در طول تاریخ به این معنای خاص محدود نشده بلکه امروز در گفتار روزمره طیف وسیعی از بربریت داریم.
امروز حد فاصل بربر بودن از بیفرهنگی و بیگانگی با نشانههای تمدن و آداب در کنار هم زیستن آغاز میشود و تا همان معنای تاریخی یعنی توحش بیحد و حصر ادامه مییابد. همچنین در تعریف بربر آمده است که همین که تصور شود شخصی غیرمتمدن یا وحشی است، یا به عبارت دیگر توسط برخی از افراد جامعه خویش دارای تمدن و نظم کمتر ارزیابی شود، میتوان نام بربر بر او نهاد. در رابطه با معنای نام فیلم، آخرین معنایی که ذکر شد، آن هم از حیث فرهنگ و تمدن، به مقصود سازندگان فیلم نزدیکتر به نظر میرسد و باید به دنبال موجودی بگردیم که کمیتش در نشانههای تمدنی میلنگد.
قبل از آنکه دنبال بربر بگردیم، بهتر است شخصیتهای فیلم را بهتر بشناسیم. شخصیتهایی که در این فیلم با آنها روبهرو میشویم، چندان پرتعداد نیستند. کیت و تس، پسر و دختری که اشتباه سایت اجاره اقامتگاه، آنها را در مسیر یکدیگر قرار داده و چند شبی همخانه هم شدهاند، اصلیترین نقشهای فیلم را تشکیل میدهند. قرار گرفتن این دو در مسیر یکدیگر حقه بسیار جذابی بود که فیلمساز به بینندگان زد و آنها را تا مرز یک فیلم اروتیک سانتیمانتال و تینیجری پیش برد، اما هرگز فضای فیلم را به سوی چنان صحنههای کلیشهای و دم دستیای نکشاند و همه پیشبینیهای پیش پا افتاده را کنار زد و از این جریان به نفع خود استفاده کرد.
استفادهای که کرگر از ترسیم این فضای متفاوت دختر و پسری داشت، این بود که رفتارهایی برای «کیت» طراحی کرد که مخاطب نمیدانست در خدمت اروتیسم قصه است یا باطن خبیث و بربرگونه وی را نمایان میکند. تلاش او برای نوشانیدن مشروبات به «تس» و پافشاری به او برای اقامت در خانه، این فرضیه را همزمان در ذهن تس و مخاطب تقویت میکرد که نکند بار اصلی ترس این فیلم ژانر وحشت، بر دوش کیت باشد. این فرضیه با نوساناتی تا آخرین لحظات زندگی کیت ادامه مییابد و او با اتمام زندگیاش توسط زن ساکن در زیرزمین، ثابت میکند که بخشی از چرخه ایجاد وحشت در فیلم نیست.
زنی که در زیرزمین خانه مرموز زندگی میکند، نام خاصی ندارد. یک شخصیت بینام و نشان که ۴۰ سال است برهنه در زیرزمین خانه زندگی میکند و افراد مختلف از جمله ساکنان خانه را به زیرزمین میآورد؛ به سبک خودش به آنها محبت میکند و با دختران (!) به تولید مثل و فرزندآوری میپردازد. نخستین فکت فمینیستی قصه همینجا به دست میآید که در ادامه به آن میپردازیم.
فیلم «بربر» یک نقش اصلی دیگر هم دارد که مالکیت این خانه متعلق به اوست. «ایجی» مالک این خانه اجارهای در دیترویت، یک فیلمساز است که پس از افشای خبر تعرض جنسیاش به بازیگر خانم یکی از فیلمهایش، به این خانه آمده تا به یکی دیگر از قربانیان بدل شود؛ شخصیتی که فیلمساز بودن او اشاره به یکی از جنبشهای اخیر در عرصه بینالملل دارد.
برای یافتن بربر قصه، نخستین چرخش ذهنی بیننده به سمت زنی میرود که ۴۰ سال است در زیرزمین خانه زندگی میکند. ذهن ما در این چرخش ذهنی بدرستی عمل کرده یا به اشتباه افتاده است؟ بهتر است این سوال را از منظر خود کرگر به عنوان نویسنده داستان بررسی کنیم: «در سکانس پایانی فیلم همه مخاطبان میفهمند کسی که قربانی این موقعیت بوده، مادر (زن ساکن زیرزمین) است و هیولای واقعی ایجی است».
طبیعتا وقتی میخواهیم یک شخصیت غیرمتمدن را از متمدن تشخیص دهیم، باید هر دوی آنها را داشته باشیم تا این ۲ مفهوم از یکدیگر قابل تشخیص باشند. بگذارید با یک مهندسی معکوس پیش برویم؛ اگر طبق گفته کرگر، ایجی هیولا و بربر قصه باشد، شخصیت متمدن قصه کیست؟ زن برهنه زیرزمیننشین که هر کسی نمیپذیرد فرزندش باشد را میکشد یا تس که جواب مهر و محبت زن اجارهنشین را با گلوله میدهد؟
وقتی بربر را غیرمتمدن و وحشی تعریف میکنیم، باید یک شخصیت متمدن و صلحجو بیاید و قهرمان قصه شود و این همان چیزی است که در «بربر» یافت نمیشود و به خاطرش کرگر را به سرگردانی در فیلمنامه متهم میکنیم. به عبارت دیگر، فیلمنامه «بربر» به این دلیل متهم به سرگردانی است که نمیداند چه کسی را به عنوان قهرمان داستان به مخاطب معرفی کند.
مخاطب در فیلم «بربر» با تعداد زیادی ضدقهرمان مواجه است؛ تعداد زیادی شخصیت که هر یک به نوعی تمدن و آداب انسانیت را زیر پا گذاشتهاند و هر چند در رساندن پیام اصلیشان آنچنان منسجم و هماهنگ عمل نمیکنند، اما سعی در ابلاغ پیامهایی در دفاع از زنگرایی افراطی و فمینیسم و پررنگ کردن کلیشههای جنسیتی دارند.
انتشار خبر تعرض جنسی ایجی (فیلمسازی که مالک خانه اجارهای است) و تصدیق این موضوع از جانب خود او، اشاره مستقیمی به حقانیت جنبش «میتو» دارد که مدتی است در مسیر افشای فساد جنسی در دنیای هنر فعالیت میکند. این تنها مؤلفه فمینیستی حاضر در فیلم نیست و اشاره به فرزندآوری زن برهنه زیرزمیننشین (که از قضا دارای همسر هم هست) به واسطه دیگر افراد همجنس خود، نهتنها با تاکید بر کفایت جنسیت زن برای تولید مثل ترویج فمینیسم میکند، بلکه به شکلی آشکار همجنسبازی را نشانهای از استقلال جنسی معرفی کرده و آن را نرمالیزه میکند. ارائه تصویری منفی از شخصیتهای مذکر در فیلم نیز در راستای همین هدف است.
زک کرگر در این فیلم که اقتباسی از کتاب «هدیه ترس» نوشته گاوین دبکر است، تلاش در ترویج فمینیسم و بینیاز نشان دادن زنان از مردان دارد و بر استقلال زنان تاکیدی افراطی دارد، تاکیدی که همیشه هم در پس پرده پنهان نمانده و گاهی دم خروسش در برخی صحنهها و دیالوگها بیرون زده است. هر چند موسیقی و قابهای فیلم به علاوه تعلیق دلنشینش مخاطب را حین تماشا میخکوب میکند، اما در سایه همه این زیباییهای تکنیکی، الکن بودن فیلم در رساندن پیام اصلیاش یعنی همان فمینیسم، به وضوح روشن است.
منبع: وطن امروز