به گزارش مجله خبری نگار، رژیم صهیونیستی برای به جریان انداختن و تبلیغاتی کردن موضوع عادیسازی روابط خود با کشورهای عربی، درصدد برگزاری کنفرانسی مشترک با حضور سران امارات، بحرین، مراکش و سودان به مناسبت دومین سالگرد امضای توافقنامه عادیسازی روابط موسوم به توافقنامه آبراهام (ابراهیم) تحت نظارت امریکا است. بهرغم تلاشهای این رژیم برای پیوستن کشورهای بیشتری به روند عادیسازی، به نظر میرسد که روند مورد اشاره به بنبست رسیده است.
این موضوع سبب شده که در محافل رژیم صهیونیستی، عدم کارایی سیاستهای این رژیم و چرایی کند شدن روند تطبیع مورد آسیبشناسی و ارزیابی قرار بگیرد. مسألهای که جاناتان اس توبین نویسنده نشریه «اسرائیل هیوم» نیز در مقالهای که در ۱۴ آگوست (۲۳ مرداد) در این رسانه منتشر شده، به بررسی آن پرداخته و زوایایش را مورد کاوش قرار داده است.
توبین در ابتدا با وارسی عملکرد متحدان خود بویژه مصر و اردن بعد از عملیات «سپیدهدم» به تعمیم نتیجه یکسانی در خصوص دیگر کشورها میرسد، مبنی بر اینکه روند عادیسازی دستاورد چندانی نخواهد داشت.
بهرغم آنکه مصر به دعوت رژیم صهیونیستی نقش میانجی را در آتشبس بین رژیم صهیونیستی و جهاد اسلامی بازی کرد، اما بر خلاف انتظار در شورای امنیت سازمان ملل، به محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی پرداخت. اسامه عبدالخالق، نماینده مصر در سازمان ملل، در سخنرانی اخیر خود با شهید خواندن کشتههای فلسطینیان، خواهان توقف شهرکسازی در کرانه باختری و محاصره نوار غزه توسط رژیم صهیونیستی شد. این رژیم با اینکه مصر را متحدی حیاتی در همسایگی خود و در مبارزه علیه اخوانالمسلمین و متحدان حماس میبیند، اما عملکرد و خروجی سیستم سیاست خارجه آن را نگرانکننده ارزیابی میکند.
اردن نیز در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد، برخی از سخنان نماینده تشکیلات خودگردان فلسطین علیه اسرائیل را تأیید کرد و اسرائیل را خشونتطلب خواند. نماینده تشکیلات خودگردان در سازمان ملل عنوان کرد که تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه غیرقابل توجیه بوده و علت اصلی آن را تأثیرگذاری بر انتخابات آینده این رژیم دانست.
نویسنده عنوان میکند که اردنیها نگهبان اماکن مقدس مسلمانان و مسیحیان در اورشلیم (قدس) هستند و حضور یهودیان در این شهر را نامشروع میدانند. به طور کلی این مواضع که در پی حمایت از فلسطین و عدم اشاره به کشتههای رژیم در پی موشکباران جهاد اسلامی بود به مذاق صهیونیستها خوش نیامد. رژیم صهیونیستی، با آنکه دو همسایه خود یعنی مصر و اردن را در صلح با خود میداند، اما رفتار آنها را با مقاصد خود همراستا نمیبیند. به علاوه، افکار عمومی در مصر و اردن نیز بشدت ضد یهود است و مردم این کشورها در خصوص پذیرش اسرائیل مانند رهبران کشورهای نمیاندیشند. این مسأله و مسائلی از این دست بر روند عادیسازی روابط سایه انداخته و با تأثیر بر جهتگیری دیگر کشورها، فضای آینده را برای رژیم صهیونیستی نگرانکننده و ناامن کرده است.
از طرفی نماینده دولت امارات که الگوی همکاری با اسرائیل محسوب میشود و امسال نیز یکی از اعضای شورای امنیت بوده، از فرصت خود برای سخنرانی استفاده کرد و تهاجم رژیم به صحن مسجدالاقصی در بیتالمقدس را محکوم کرد. دیپلماتهای اسرائیلی در سازمان ملل اغلب از این صحبت میکنند که چگونه رفتار همکاران عرب آنها در ملأ عام کاملاً متفاوت با خلوت آنها است. حتی اگر اظهارات اعراب در مجامع بین المللی صرفاً یک نمایش بدبینانه باشد، این واقعیت که آنها احساس میکنند لازم است اینگونه رفتار کنند، اسرائیل را نگران میکند.
نویسنده اذعان دارد که انتظارات رژیم صهیونیستی مبنی بر پیوستن کشورهای بیشتری به دایره صلح با اسرائیل غیرواقعی است. رژیم حتی عادیسازی با عربستان را که زمینه بیشتری برای پذیرش پیمان آبراهام دارد، در نشانههای جزئی، چون اجازه دادن به هواپیماهای اسرائیلی برای پرواز بر فراز حریم هوایی آنها یا دیدار گروهی به رهبری یک روحانی ارشد سعودی از اردوگاه آشویتس (اردوگاه مرگ نازیها) در لهستان در سال ۲۰۲۰، میبیند و آن را مایه امیدواری و دلگرمی خود میداند. از طرفی، سعودیها از احتمال شکلگیری ناآرامی درکشور خود در قبال پذیرش عادیسازی هراس دارند. به علاوه، توافق هستهای ایران میتواند با تقویت اقتصاد و نیروی نظامی این کشور روی رفتار دولتهایی که با اسرائیل رابطه دارند اثر گذاشته و نظر آنها را تغییر دهد بنابراین برای رژیم افق آینده عادیسازی، غیرقابل پیشبینی است و در وضعیت بلاتکلیفی بسر میبرد به طوری که حتی نمیداند موضع دقیق عربستان در حال حاضر چیست.
به باور توبین، رژیم صهیونیستی باید بهصورت وافری نگران عقاید مردم کشورهای عربی همپیمان آبراهام و عادیسازی با آنها باشد، زیرا شواهد گویای آن است که باور ملتهای عربی بر خلاف دولتهایشان مخالف اسرائیل و اقداماتش است و قرابتی بین عقاید آنها وجود ندارد. این باور که نفرت از رژیم در میان مردم کشورهای طرف عادیسازی در حال کاهش است، واقعی نیست و دولتمردان اسرائیل باید نگاه خود را نسبت به این موضوع واقعیتر کنند. انگیزههای ضداسرائیلی نه تنها در میان مسلمانان و اعراب منطقه بلکه در غرب نیز وجود دارد. جنبشهای طرفدار فلسطینی در کشورهای غربی بر ضد تئوری نژادی رژیم تبلیغات و فعالیت میکنند. روایتهای ضد صهیونیستی نیز همچنان بخشی از تعلیمات جنبش بینالمللی حقوق بشر و ارگانهای اصلی آن مانند عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و شورای حقوق بشر سازمان ملل است. عقاید ضد صهیونیستی در میان اعراب و مسلمانان و سایر مردم جهان به واقع غیرقابل اغماض است.
نویسنده در ادامه بیمیلی بیشتر دولتها برای گسترش عادیسازی را در عملکرد دولت بایدن نسبت به این پروژه نمیداند، زیرا از نظر مقامات رژیم صهیونیستی، تسهیل فرایند عادیسازی کشورهای عربی از مهمترین اهداف جو بایدن در سفر به منطقه بود که نتوانست تغییر خاصی را در مواضع کشورهای هدف ایجاد کرده و نتیجهای را متوجه رژیم کند. این موضوع، تلآویو را تحت تأثیر قرار داد و سؤالات جدی را در خصوص میزان تأثیر نفوذ امریکا در منطقه در راستای تأمین نیازهای رژیم به وجود آورد. چرا که عدم تحقق این هدفگذاری توسط امریکا بهعنوان بزرگترین حامی، رژیم را در وضعیت رو به افول خود تثبیت کرد. هر چند سفر بایدن، رابطه صمیمانه میان تلآویو و واشنگتن و پایبندی امریکا نسبت به امنیت اسرائیل و منافع مشترک دو طرف برای تقویت مناسبات با کشورهای هدف عادیسازی را نشان داد.
به باور نویسنده مقامات رژیم صهیونیستی به این مسأله اشاره دارند که ارزیابی منفی اسرائیل از سیاست کنونی امریکا در منطقه، تلآویو را به تلاش برای بهرهبرداری از هرگونه تغییرات منطقهای سوق میدهد. آنچه در حملات به غزه و تجاوز به خاک سوریه اتفاق میافتد، ناشی از نگرش جدید رژیم و نیاز به فضاسازی برای غلبه بر ضعف درونی آن است؛ هرچند که تحرکات کنونی، برای اسرائیل و امریکا چالشهای جدیدی ایجاد میکند و در نتیجه به وخامت خطرات علیه اسرائیل و تمام ثبات منطقهای خواهد انجامید. در این میان، آنچه سرخوردگی اسرائیل را تشدید میکند، این است که کشورهای هدف عادیسازی، بر اینکه مسأله فلسطین نیز پیشرفتهایی داشته باشد، پافشاری دارند؛ زیرا آنها نگران فشار افکار عمومی کشورشان نیز هستند و میخواهند از این طریق، عادیسازی را در مقابل افکار عمومی داخلی خود خوب جلوه دهند.
توبین بیان میکند که آنچه در محافل رژیم بهعنوان یک نگرانی دنبال میشود، انگیزه کشورهای تطبیعکننده است. آنها دولت یهود را بهعنوان متحدی مورد نیاز در برابر قدرت منطقهای روبه رشدی، چون ایران میبینند و نیز بهعنوان شریکی تجاری که میتواند ورود آنها به بازار تجاری جهانی را تسهیل کند. پس میتوان گفت که اساساً این اتحاد بر مبنای تأمین اهداف اسرائیل پایهریزی نشده است و تا هنگامی که این نیاز، در کشورهای همپیمان به طور واقعی وجود داشته باشد، شراکت معنا پیدا خواهد کرد، اما در صورت بهم خوردن معادلات و عدم تحقق نیاز، اسرائیل دیگر جایی در میان آنها نخواهد داشت و اتحاد شکسته خواهد شد.
فرهنگ عامه در کلیت جهان عرب نیز همچنان دشمن اسرائیل و صهیونیستها است؛ هیچ نشانهای از وجود یک موج مردمی که از اتحاد یا روابط نزدیکتر با اسرائیل حمایت کند دیده نمیشود؛ برعکس، حتی دولتهایی که صلح کردهاند، بر مسأله فلسطین تأکید دارند و ناچارند که میل فلسطینیها برای نابودی اسرائیل را مورد توجه قرار دهند. دولتهای مصر، اردن و حاشیه خلیج فارس به تأیید مردم وابسته نیستند؛ اما آنها کاملاً آگاه هستند که با نزدیک شدن بیش از حد به اسرائیل، با موج مخالفتها در خاک خود مواجه خواهند شد که این مسأله، حاکمیت آنها را به خطر خواهد انداخت. در نهایت، فارغ از اینکه در بطن جوامع کشورهای هدف عادیسازی، ضدیت با رژیم غلبه دارد، دولتهای عربی نیز تنها برای کسب منافع خود با این رژیم همپیمان شدهاند و لزوماً اینگونه نیست که قصد داشته باشند به اسرائیل در راستای رسیدن به اهدافش کمک کنند. در نتیجه کشورهای متحد و هدف عادیسازی در برابر رژیم موضع روشن و حمایتگرایانهای نداشته و منطبق بر خواستههای آن گام بر نمیدارند. از طرفی، دولتهایی که با اسرائیل صلح کردهاند عمدتاً دیکتاتور هستند و خواست مردم خود را منعکس نمیکنند که این امر، راهبرد اسرائیل را دچار خطای محاسباتی کرده است.