به گزارش مجله خبری نگار، مقایسه کردن خود با شاگرد اول کلاس احتمالا از جمله اولین مقایسههای جدی است که در طول زندگی خود انجام دادهایم. مقایسه کردن با خواهر و برادر، دوست، همکار، همسایه و ... همان کاری است که معمولا همه ما در زندگی انجام میدهیم و میخواهیم معیاری پیدا کنیم که به ما نشان دهد در کدام نقطه از توانمندی و مهارت ایستادهایم، اما آیا مقایسه خودمان با دیگران از منظر روانشناسی توصیه میشود؟
شما پیش از گسترش رسانهها و شبکههای اجتماعی، برای مقایسه با دیگران جامعه محدودی در اختیار داشتید، اما حالا همه چیز فراتر از مرزها و محدودههای زندگی شما و اطرافیانتان است. وارد صفحه اینستاگرام میشوید و دنیایی بسیار گسترده در اختیارتان قرار میگیرد. رسانه و شبکههای اجتماعی این امکان را به شما میدهند تا به هر جا که میخواهید سرک بکشید و نتیجه شاید آن باشد که در دام مقایسههای وسواسی بیفتید!
گاهی در فرایند مقایسه به سراغ کسانی میرویم که گمان میکنیم از ما بهترند. با شکلگیری چنین مقایسه ای، حس پیشرفت کردن و بهتر شدن در وجودمان جان میگیرد. با جست وجو در کارنامه فردی بهتر از خود، ما هم میخواهیم خود را بالاتر بکشیم و بهتر بشویم. گاهی هم ما دست به مقایسه خود با کسانی میزنیم که از ما دستاوردها و موفقیتهای کمتری دارند. این روش از مقایسه به طور معمول برای تقویت روحیه و اعتماد به نفس ماست. به طور کلی مقایسه اجتماعی چه با افراد بالاتر از خود و چه پایینتر از خود، ممکن است سناریوهای مختلفی را در زندگی مان رقم بزند. مقایسه خود با افراد ضعیفتر از خود شاید باعث تقویت اعتماد به نفس شود، شاید هم تصویر خوبی نسبت به خودمان در ما ایجاد کند. جنبه مثبت مقایسه کردن خود با برترها هم در این است که انگیزه برای تلاش بیشتر در ما جان میگیرد.
البته همیشه مقایسه کردن خود با افراد بهتر، راهی برای رشد کردن نیست. گاهی مقایسه خود با دیگران در هر دو حالت، یعنی هم مقایسه با از خود بهترها و هم مقایسه با از خود بدترها، میتواند معایبی هم به همراه داشته باشد. بیشاز حد رقابت کردن با دیگران از نتایج منفی مقایسه است. اگر بیش از حد بخواهیم با دیگران رقابت کنیم و به پای آدمهای بهتر از خود در زمینههای مختلف برسیم، فرسوده و خسته میشویم و آرامش از سرزمین روانمان دور میشود و گاهی هم روحیه مان کسل میشود، اعتماد به نفسمان پایین میآید و هیجانات بدی مانند حسد در ما به وجود میآید.
مقایسه کردن خود با دیگران گاهی باعث اشتباهات شناختی هم شده و باعث میشود تعصباتی نادرست را در ذهنمان شکل بدهد. برای مثال گاهی مقایسه خود با افرادی که از ما ضعیف ترند، تفکر از دیگران بهتر بودن را در ما تقویت میکند، در حالی که شاید مقایسه با آدمهای متعدد دیگری که در آن زمینه از ما بهترند، نشان بدهد ما واقعا در آن زمینه ویژه، بهترین و خاصترین نیستیم. بهخاطر داشته باشید فقط زمانی میتوانید بفهمید که در پرش از دیگران بهتر هستید که آدمهای زیادی پریده باشند. تا زمانی که چنین مقایسهای صورت نگیرد، نمیفهمید جایگاه شما کجاست و چقدر بهتر از بقیه هستید؟
خیلی از افراد در مقایسه خود با دیگران معمولا در دام میافتند. بسیاری از چیزهایی که به عنوان معیار مقایسه قرار میگیرند، نسبی و غیرقابل سنجش هستند. مثلا زیبایی افراد را چطور میشود ارزیابی کرد؟ هر کسی درکی از زیبایی دارد و آن را با حد و حدود خود و مطابق با برداشتهای خود که حاصل تجربه و آموزش است، زیبایی را تعریف میکند. در این صورت چگونه میتوان حدی را برای چیزی که اساسا قابل سنجش نیست تعیین کرد؟ افرادی که دچار وسواس مقایسه میشوند، معمولا چیزهایی را مقایسه میکنند که قابل سنجش نیستند. در واقع مشکل آنها این است که میان چیزهای قابل اندازه گیری و چیزهای غیرقابل اندازه گیری سردرگم میشوند.
در حالی که انسانها به عنوان موجوداتی اجتماعی به هم متصل هستند، چگونه میتوان مقایسه با دیگران را که لازمه بقاست، اشتباه دانست؟ در واقع کسانی که هرگز توجهی به دیگران ندارند، در ادغام و مشارکتهای اجتماعی دچار مشکل هستند؛ بنابراین اگر شما خود را با دیگران مقایسه میکنید، توانایی سازگاری و هماهنگیهای اجتماعی را دارید. این یک ابزار برای توسعه رفتارهای اجتماعی است، اما اگر مقایسه به یک فشار روانی تبدیل شود و باعث ایجاد نفرت از دیگران یا خودتان بشود، این مسئلهای است که فراتر از یک مقایسه طبیعی برای سازگاری با جامعه است و توصیه نمیشود.
منبع: خراسان