به گزارش مجله خبری نگار،ابراهیم نظّام متکلّم و ادیب و شاعر مینویسد: در مَثَل چهار امتیاز موجود است که در سایر انواع کلام با هم یافت نمیشود و آن چهار عبارتند از: اختصار لفظ، وضوح معنی، حسن تشبیه، لطافت کنایه و این آخرین درجه بلاغت سخن است که مافوق آن متصور نیست. تا کنون تعاریف فراوان از مثل به عمل آمده است. از جمعبندی این تعاریف، تعریف جامع زیر را میتوان ارائه داد:
«مثل جملهای است کوتاه، گاه استعاری و آهنگین، مشتمل بر تشبیه با مضمون حکیمانه و برگرفته از تجربیات مردم که به واسطه روانی الفاظ و روشنی معنا و لطافت ترکیب، بین عامه مشهور شده و آن را بدون تغییر یا با تغییر جزئی در گفتار خود به کار برند» (ذوالفقاری، ۱۳۹۱).
این ضرب المثل را زمانی به کار میبرند که بخواهند بگویند در انفاق و بخشش، نزدیکان ارجحیت دارند به دیگران.
تاجری بود که برای رسیدن به خواسته خود در کسب و کار، نذر میکند تا ۴۰ شب، شمع و چراغ مسجدی که در همسایگی اش بود را تامین کند. از همین رو بود که خادم مسجد هم هر روز برای بردن شمعهای نذری نزد تاجر میآمد.
روزها و شبها گذشت. تاجر نذر خود را به تمامی ادا کرد. اما خادم مسجد باز هم به سراغ او میآمد.
تاجر که دیگر به ستوه آمده بود گفت که به تازگی فرد دیگری را نیازمند یافته و قصد کمک به او را دارد. فردی که از قضا از نزدیکان اوست.
خادم هم در میگذرد و میگوید: البته چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.
در انفاق کردن اطرافیان و نزدیکان بر دیگر افراد ارجحیت و الویت دارند.
منابع طبیعی کشور و نیز امکانات علمی، رفاهی، پزشکی و مانند آن در درجه اول باید در اختیار هموطنانمان قرار گیرد. کاربرد: این مثل درباره کسانی به کار میرود که: خویشاوند نیازمند را رها کرده و به بیگانه خدمت میکنند؛ خانواده خود را در سختی و تنگی نگه داشته و خرج دوستان خود را متقبل شدهاند؛ همسایه نیازمند خود را نادیده گرفته و برای تظاهر، به افراد ناشناس انفاق میکند.
بازرگانی نذر کرد برای روشنایی مسجدی که در همسایگی اوست، چهل شب شمع هدیه بدهد. همه شب خادم مسجد به سرای بازرگان میشتافت و شمع نذری را میگرفت. چهل شب پایان یافت، ولی او همچنان به مطالبه خود ادامه میداد و بر سَبیل ابرام امام، هر شب به در سرای وی (بازرگان) میرفت و به اصرار زیاد شمع نذری را مطالبه میکرد.
یک شب که بازرگان از ابرام خادم و امام به ستوه آمده بود، به وسیله خادم به امام پیام داد: دیر زمانی است که مدت آن شمع هر شبه به سر آمده است، اما شمع هر شبه دیگری دارم که اگر آن نیز به کار آید، بیا و بستان! خادم، چون این خبر به امام باز گفت، وی برآشفت و پاسخ فرستاد:ای خواجه! ما را معذور دار که شمعی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.