کد مطلب: ۱۸۸۹۲۵
۰۹ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۹:۵۳

شب شورش ستاره‌ها!

ونسان ونگوگ از میان نقاشی‌هایی که در آسایشگاه روانی کار کرده بود اثر «شب پرستاره» خود را افتضاح عنوان کرد، هرچند بعد‌ها از منظر صاحب‌نظران، مهم‌ترین شاهکار ونگوگ و یکی از مطرح‌ترین آثار هنری غرب است.

به گزارش مجله خبری نگار، در سپتامبر ۱۸۸۹ ونسان ونگوگ طی نامه‌ای به برادرش تئو لیستی از نقاشی‌هایی که در آسایشگاه روانی کار کرده بود را ارسال کرد و نوشت: «.. بین کار‌هایی که برایت می‌فرستم، چندتا نسبتاً خوب هستند؛ مانند گندم‌زار، زنبق‌ها و درختان سرو و زیتون، اما بقیه برایم چندان باارزش نیستند.» یکی از آن آثار کم‌ارزش تابلویی بود به نام «اتود شبانه» که او بعداً برای صرفه‌جویی در هزینه پست آن را از بقیه جدا کرد و برای برادرش نفرستاد. یک ماه بعد در نامه‌ای خطاب به دوستش امیلی برنارد از این تابلو باعنوان کاری افتضاح یاد کرد. اما حالا این اثر با نام «شب پرستاره» از منظر بسیاری از صاحب‌نظران مهم‌ترین شاهکار ونگوگ و یکی از مطرح‌ترین آثار هنر غربی است.

شب پرستاره، یک نقاشی رویاپردازانه برگرفته از مشاهدات، خاطرات و خیالات هنرمند از غنای بصری شب است، اثری آکنده از وهم و خیال که در اوج تحریک احساسی و پریشانی شدید هنرمند خلق شده است؛ تصویری مبالغه‌آمیز متشکل از نقش‌مایه‌هایی استعاری که با رنگ‌های اغراق‌آمیز و ضربه‌قلم‌های جسور و ضخیم نگاه بیننده را بیش از منظره شب، متوجه واقعیت نقاشی می‌کند که چیزی نیست جز انبوه ضربه‌قلم‌ها. آسمان در شبی باشکوه با ابر‌های چرخنده، ستارگان تابنده و هلال درخشان ماه در پس‌زمینه دهکده‌ای آرام در پیرامون یک کلیسا، فراتر از گزارشی از طبیعت، از غوغای درون هنرمند حکایت دارد. چرخش‌های اکسپرسیونیستی گرداگرد ستارگان بزرگ و پرتلألو، تلاش هنرمند در جستجوی سبک شخصی خویش را نشان می‌دهد که تاحدی متاثر از دوستش پل گوگن بوده است.

ونسان ونگوگ به‌دنبال تشدید آشفتگی‌های روانی که به حد خودآزاری رسیده بود، داوطلبانه به آسایشگاهی روانی در جنوب فرانسه مراجعه و قریب یک‌سال در آنجا تحت مراقبت بسر برد. در این مدت اتاق خوابی در طبقه دوم داشت و اتاقی دیگر در طبقه اول که کارگاه نقاشی‌اش بود. تعدادی از بهترین آثار سراسر عمر هنری او در همین اتاق خلق شدند؛ از جمله تابلوی ۷۴در۹۲ سانتی‌متری «شب پرستاره» که حالا در موزه هنر‌های مدرن نیویورک نگهداری می‌شود. تابلو دراصل در روز نقاشی شده، لیکن تصویری از شب ارائه می‌کند که در مرز میان واقعیت و خیال جاریست. این تنها چشم‌انداز شب از سری ۲۱ منظره‌ای است که او با نگاه از ورای پنجره اتاقش نقاشی کرد. در هیچ‌یک از این منظره‌ها دهکده‌ای در فراسوی آسایشگاه وجود نداشته و احتمالاً براساس طراحی‌های قبلی یا خاطراتش از مناظر حومه شهری هلند کار شده است. وی در همین ایام به تئو نوشت: «پیش از طلوع خورشید، از پنجره آهنی اتاق، منظره کوه و دشت را دیدم با ماه و ستاره صبحگاهان که خیلی بزرگ بودند.» ظاهراً او ستاره زهره را می‌دیده که در سمت چپ تابلو، کنار سرو با درخشش ماه در منتهای سمت راست توازن یافته است. اما دیده شدن ماه و زهره در کنار دیگر ستاره‌ها آن‌هم در آسمان ابری، از نظر نجومی غیرممکن بوده و لذا تصویر کاملاً خیالی است، همچنان‌که دهکده نیز وجود نداشته و بنابراین نقاشی نخستین الگوی یک هنر سورئالیستی است.

شب پرستاره تصویریست متعالی برآمده‌از عمیق‌ترین احساسات مذهبی ونگوگ. او ارجاع اثر به اندیشه‌های مذهبی یا رومانتیک را نمی‌پذیرد، لیکن در نامه‌ای به تئو اعتراف می‌کند شبانگاه ستاره‌هایی نقاشی کرده که در آن سوی دنیا به‌جهان پس‌از مرگ اشاره دارند. در پیش‌زمینه اثر سرو خرامانی بسان شعله‌ای سیاه، تا لبه تابلو و مرکز سحابی بالا رفته تا پیوندی بصری بین زمین و آسمان برقرار سازد. سرو در فرهنگ اروپایی از دیرباز نماد مرگ بوده و در زبان استعاری این اثر نیز پلی میان مرگ و زندگیست. ونسان به برادرش تئو نوشته بود: «برای عزیمت به ستاره‌های آنسوی دنیا باید قطارمرگ را سوار شویم.» درواقع او حیات پس‌از مرگ را با آسمان شب مرتبط می‌سازد: «امیدوارم این حیات جدید در دیگر ستاره‌ها باشد». بدین‌سان ونگوگ تصویری آخرالزمانی از تلاطم سحرانگیز کیهان ارائه می‌کند تا احساسی فراموش نشدنی از ایستادن در آستانه ابدیت را نمایش دهد؛ همچنان‌که در انجیل عهد عتیق سفر پیدایش، رویا‌های یوسف در شبی محزون با یازده ستاره در آسمان توصیف شده است.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر