به گزارش مجله خبری نگار، در طول تاریخ انسانها با خلاقیت و نوآوری، ابزارهایی ساختهاند که زندگی را آسانتر کردهاند. اما در کنار این شاهکارها، اختراعهایی هم وجود داشتهاند که بیشتر از آن که مشکلی را حل کنند، خودشان به یک شوخی تاریخی تبدیل شدهاند! این اختراعات نشان میدهند که خلاقیت همیشه به موفقیت منتهی نمیشود. برخی از آنها حاصل نیتهای خوب بودند، اما در عمل یا خطرناک، یا بیاثر، یا فقط خندهدار از آب درآمدند. با این حال همین وسایل به ما یادآوری میکنند که نوآوری بدون آزمون و خطا ممکن نیست و گاهی شکستها، الهامبخشترین داستانها را میسازند. در این پرونده نگاهی کلی و سرگرمکننده به برخی از این اختراعات داریم.
کلاه ماساژور
مخترع: ناشناس، دهه ۱۹۶۰
این کلاه با جریان الکتریکی و بدون نیاز به مراجعه به سالن زیبایی، پوست سر را تحریک میکرد. در تبلیغات آن ادعا میشد که باعث رشد مو و آرامش ذهن میشود. اما در عمل بیشتر شبیه به کلاه آدم فضاییها بود و ضمن این که کارایی خاصی نداشت، برخی گزارشها از برقگرفتگی مصرفکنندگان هم خبر میداد!
ماشین اصلاح دستهجمعی
مخترع: یک آرایشگر آمریکایی، دهه ۱۹۰۰
برای مدیریت تعداد بالای مشتریان در سلمانیها، این دستگاه طراحی شده بود که امکان اصلاح چندین نفر را به طور همزمان فراهم میکرد. تنها یک ایراد جزئی داشت، آن هم اگر یکی از مشتریان عطسهاش میگرفت، باعث میشد هم شاهرگ خودش و هم شاهرگ مشتریان دیگر هم بریده شود!
دوچرخه خانوادگی
مخترع: چارلز استینلاف، دهه ۱۹۳۰
این دوچرخه برای چهار نفر طراحی و یک چرخ خیاطی هم در آن تعبیه شده بود تا مادر خانواده هنگام رکاب زدن بتواند لباس بدوزد! ترکیب ورزش، حملونقل و خیاطی در کانون گرم خانواده که بیشتر شبیه به صحنهای از فیلمهای کمدی بود تا یک اختراع کاربردی!
محافظ آستین
مخترع: ناشناس، دهه ۱۹۵۰
کار این اختراع این بود که اگر فرد سر میز غذا میخواست دستش را بلند کند و به سمت خوراکی دیگر ببرد، آستین لباسش به کره، پنیر و دیگر اجزای صبحانه برخورد نکند. اختراع خوبی بود ولی به دلیل قیمت تمام شده بالا و عدم استقبال، به تولید انبوه نرسید!
قفس نوزاد
مخترع: اِما رید، ۱۹۲۲
این قفس فلزی از پنجره آویزان میشد و نوزاد داخل آن قرار میگرفت تا هوای تازه تنفس کند و مادر استراحت کند. هرچند نیت خوبی پشت آن بود، اما خطر سقوط کودک باعث شد خیلی زود کنار گذاشته شود. تا جایی که حتی دیدن این تبلیغ هم مو به تن خریدار سیخ میکرد! در ابتدا در لندن محبوب شد، اما با افزایش نگرانیهای ایمنی، استفاده از آن ممنوع شد.
دستگاه کمکی خوردن اسپاگتی
مخترع: ناشناس، دهه ۱۹۵۰
این چنگال موتوردار بهصورت دستی میچرخید تا ماکارونی را دور چنگال بپیچد. فکر خوبی بود، اما بیشتر باعث پاشیدن سس و ماکارونی روی لباس و در و دیوار میشد، تا راحتی در غذا خوردن!
ضربهگیر خودرو
مخترع: گرافان، دهه ۱۹۵۰
این ضربهگیر بزرگ جلوی ماشین نصب میشد و قسمتی داشت که اگر عابر به آن میخورد، روی آن میافتاد تا صدمه نبیند! این ایده گرچه نوآورانه بود، اما بهدلیل ظاهر زشت و تاثیر کم، هیچگاه به تولید انبوه نرسید.
نگهدارنده دستمال روی سر
مخترع: ناشناس، حدود سال ۲۰۰۰
این وسیله شبیه به کلاه ایمنی بود که یک رول دستمال روی آن نصب میشد. ایده این بود که در مواقع حساس همیشه دستمال در دسترس باشد. بهخصوص برای افراد سرماخورده، یا آنهایی که حساسیت فصلی شدید داشتند. انصافا اختراع خوبی بود ولی یک کمی ضایع بود!
دستگاه تقلید صدای گربه
مخترع: مهندسان ژاپنی، ۱۹۶۳
این دستگاه هر ۶ ثانیه یکبار صدای «میو» پخش میکرد تا موشها را از محل فراری دهد. اما موشها خیلی زود متوجه مصنوعی و خالیبندی بودن صدا شدند و دستگاه عملا بیاثر شد!
بستنیخوری چرخان
مخترع: ناشناس، حدود ۲۰۰۵
این بستنیخوری با باتری کار میکرد و بستنی را بهصورت خودکار میچرخاند تا نیازی به چرخاندن دست نباشد. هرچند کاربردی بود ولی اگر بستنی شل بود، آن را به اطراف پرتاب میکرد و اگر باتریاش تمام میشد، خود مشتری باید زحمت چرخاندن قیف را میکشید!
کمک قطره چکان
مخترع: یک ژاپنی، دهه ۱۹۹۰
این دستگاه برای آنهایی ساخته شده بود که نمیتوانستند به تنهایی قطره درون چشمشان بریزند. فکر خوبی بود ولی اگر به هر لنزش یک گیره هم وصل میکرد تا پلکها را بگیرد و چشمها ناخودآگاه بسته نشوند، عالی میشد!
شلوار پیکنیکی
مخترع: شرکت Betabrand، حدود ۲۰۱۴
این شلوار دارای پارچهای کشسان بین پاها (یا به قول معروف: خشتک) بود که هنگام نشستن، بهعنوان سطحی برای قرار دادن غذا عمل میکرد. این هم ایده خوبی بود که میتوانست مد شود، ولی به علت خجالت کشیدن مشتریان، تولیدش ادامه نیافت!
برشدهنده موز
مخترع: شرکت Hutzler، حدود ۲۰۱۰
این وسیله پلاستیکی به شکل موز طراحی شده بود و با فشار دادن روی موز، آن را به برشهای مساوی تقسیم میکرد. با توجه به این که موز بهراحتی با چاقو یا حتی دست قابل برش است، این اختراع بیشتر به شوخی شباهت داشت تا یک نیاز واقعی.
منبع: خراسان-علیرضا کاردار