به گزارش مجله خبری نگار،همه افراد دوست دارند موفق شوند، اما افراد کمی هستند که به علت شکست شان پی میبرند و میفهمند که چرا شکست خورده اند. گاهی دلیل شکست خوردن ما، خودمان هستیم، به عبارتی، چون میترسیم ریسک کنیم یا قدمی در جهت هدف مان برداریم ناچار به پذیرش شکست میشویم، گاهی نیز عوامل بیرونی در شکست ما دخیل هستند و ما را به شکست میکشانند.
وقتی به دلایل شکست افراد نگاه میکنم میبینم عدهای مشکلات ارتباطی دارند، عدهای دیگر با مشکلات مالی گرفتار هستند و عدهای به دلیل مشکلات اضطراب و افسردگی شکست میخورند، اما اینها اصل قضیه نیستند! بیشترین مشکلاتی که در بین بقیه دیده میشود، مشکل روابط و پول و اعتماد به نفس نیست.
موضوع این است که احتمالا وجود مشکلی در یکی از قسمتهای زندگی شما، به جنبههای دیگر زندگی تان نیز آسیب میرساند. رفتارها و افکاری که شما را در یک منطقه از زندگیتان آسیب پذیر میکنند، در حیطههای دیگر نیز شما را تحتتاثیر قرار خواهند داد.
خیلی از ما زمانی که با بزرگترین فرصتهای زندگی مان روبرو میشویم، گند میزنیم! و بعد با چند دلیل و استراتژی به این فرصت بزرگ پشت کرده و به رویاهایمان نمیرسیم.
آیا شما دلایل شکست خوردن تان را میدانید؟ در این مطلب از مجله به ۱۰ مورد از استراتژیهای شکست میپردازیم. لطفا تا انتها با ما همراه باشید.
مردم شرایطی را که در آن دیگران تغییر میکنند یا کاری انجام میدهند که باعث میشود بقیه احساس پوچی یا ناامنی داشته باشند، دوست ندارند. تحت فشار قرار دادن خود برای رسیدن به عالیترین درجه، رضایت دیگران را به خطر انداخته و باعث میشود آنها به یاد شکست هایشان بیفتند و خودشان را زیر سوال ببرند.
من با کارآفرینی صحبت میکردم که چندین فعالیت را آغاز کرده بود. برخی از این فعالیتها شکست خورده بودند و چند مورد از آنها رشد خوبی داشته و پول خوبی نصیب او میکردند. او به خاطر شرایط شغلی اش به تمام دنیا سفر میکرد و تعطیلات را به خانه برمی گشت. در یکی از این تعطیلات پدرش به او گفته بود که بهتر است معقولانه رفتار کند و به فکر یک کار «درست و حسابی» باشد؟!
واقعیت زندگی همین است: اگر میخواهید کاری باورنکردنی انجام دهید، کاری که باعث میشود شما بالاتر از بقیه باشید، پس باید با متفاوت بودن با دیگران، کنار بیایید. اطرافیان تان فکر میکنند که شما تغییر کرده اید، خوادخواه و پرخاشگر شده اید، دیگر مسئولیت پذیر نیستید، چاق و زشت و سطحی شده اید و یا خیلی توصیفهای دیگر …
اگر با این حرفها کنار نیایید و مدام سعی کنید بقیه را از خودتان راضی نگه دارید، قطعا شکست خواهید خورد.
در سال ۲۰۰۹، کارل مارلانتز رمانی را براساس تجربیاتش در جنگ ویتنام نوشت. این کتاب بسیار مورد توجه قرار گرفت و نیویورک تایمز آن را “یکی از عمیقترین و ویران کنندهترین رمانهای تاریخ جنگ” عنوان کرد.
مارک بودن، نویسنده کتاب «سقوط بلک هاوک» کتاب کارل را بهترین کتابی که در مورد جنگ ویتنام نوشته شده، عنوان کرد.
شاید تعجب کنید، اما بیش از ۳۵ سال طول کشید تا مارلانتز کتاب خود را منتشر کند، چیزی حدود نیمی از عمر او. طی دو دهه اول، ناشران حتی قبول نمیکردند که کتاب او را بخوانند، چه برسد به اینکه آن را رد کنند.
بسیاری از ما زود از کاری که علاقهمند به آن هستیم دست میکشیم. مطمئن باشید که کسی که در کارش موفق شده، داستانی طولانی از تلاش و زحمتهایی که برایش کشیده، دارد.
بسیاری از افراد هستند که، چون فکر میکنند دستاوردهایی کوچک دارند، پس متخصص در آن امر هستند. تواضع یعنی اینکه بدانی هیچوقت هیچ چیز نمیدانی.
در دنیای بازاریابی اینترنتی افراد بسیاری را دیده ام که به خاطر موفقیتهای کوچکی که داشته اند، مدعی بوده اند که بهترین هستند، در حالی که بعضی از آنها واقعا موفق هم نبوده اند، یعنی حتی به لحاظ مالی هم به جایی نرسیده اند، اما مدام تلاش میکردند که به همه دنیا بگویند آنها بهترین هستند.
این در حالی است که آدمهای بسیاربسیار موفق، کسانی که به بالاترین درجات دست یافته اند، همیشه گفته اند که هنوز چیزی نمیدانند و موفقیتهایی که کسب کرده اند را بسیار کمتر از چیزی که بوده، نشان داده اند. این افراد به کرات در مورد ضعف هایشان صحبت کرده و گفته اند که نیاز دارند چیزهای بیشتری یاد بگیرند.
روابط سازنده و مفید یکی از ارکان اساسی در موفقیت هر فرد به شمار میآیند. چه بسیارند افرادی که اصولا تنها کار کردن را میپسندند و به خاطر همکاری نکردن با دیگران مشکلات زیادی برایشان پیش آمده است.
گفته میشود که ۶۶ ٪ از افرادی که برای کاری استخدام شده اند، شخصی را در این شرکت میشناخته اند.
اهمیت وجود روابط مفید نه تنها در حوزه کار بلکه در زندگی شخصی نیز برکسی پوشیده نیست. جالب است بدانید که برخی از اختلالات نظیر افسردگی تا حدودی به همین نداشتن ارتباطات سازنده و مفید بر میگردد. تحقیقات نشان میدهد زندگی بدون ارتباط اجتماعی منظم به اندازه سیگار کشیدن ناسالم است.
یک راه تضمین شده برای اینکه همه را از خودتان دور کنید، این است که همیشه خود را صاحب نظر بدانید و فکر کنید هیچ کس از شما بهتر نیست و شما همه چیز را میدانید.
برای موفقیت در هر کاری، یک حلقه بازخورد وجود دارد: باید چیزی را امتحان کنید، بازخورد و نتیجه بگیرید، از بازخورد و نتایج یاد بگیرید، چیز جدیدی را امتحان کنید.
افرادی که خود را از همه بهتر میدانند و فکر میکنند چیزی برای یاد گرفتن وجود ندارد، در واقع زنجیره بالا را قطع میکنند و بازخوردها را نمیپذیرند؛ بنابراین آنها هرگز تغییر نخواهند کرد.
البته منظور ما این نیست که همیشه فقط به توصیهها گوش بدهید و خودتان را نادیده بگیرید، منظور ما این است که بازخوردها و توصیههای دیگر را بشنوید و سعی کنید به آنها فکر کنید.
بیایید نگاهی به چرخه باطلی که همه ما در طول روز طی میکنیم، بیاندازیم: چک کردن تلگرام، اینستاگرام، توییتر، عکس گرفتن برای استوری، چک کردن ایمیل، چت کردن با دوستان و
همه ما ساعاتی از روزمان را در چرخیدن در شبکههای اجتماعی میگذرانیم و همین خود به تنهایی کافیست برای پرت شدن حواسمان!
من زمانی سعی کردم کمی از این چک کردن مداوم شبکههای اجتماعی و دنبال کردن خبرها دست بردارم، و در کمال تعجب متوجه شدم چقدر وقت زیادی از روزم را در اختیار این برنامهها قرار میدادم، و اطلاعاتی را دریافت میکردم که حال میبینم واقعا اطلاعات ضروری و لازمی نبوده اند و میتوانستم این زمان را به کارهایی اختصاص دهم که من را به هدفها و موفقیت هایم نزدیکتر کند.
حواس پرتی ناشی از چرخه بالا میتواند تا حدود زیادی دلیل شکستهای ما باشد. پس اگر میخواهید بیشتر روی اهداف و تصمیم هایتان تمرکز کنید، لازم است چرخیدن در دنیای مجازی را کمی محدود کنید.
برای رفع مشکلات زندگی خود باید قدرت انجام این کار را داشته باشید. شما نمیتوانید بر روی جنبههای زندگی خود قدرت داشته باشید مگر این که مسئولیت آنها را قبول کنید؛ بنابراین اگر شما مسئولیت آنچه که برای شما اتفاق میافتد را قبول نکنید، شکست میخورید.
موقعیتهای متعددی در زندگی وجود دارند که ممکن است کاملا غیر منصفانه به نظر برسند و شما قادر نباشید هیچ کاری در رابطه با آن انجام دهید.
میدانم که وسوسه انگیز است که مشکلات خود را به گردن برخی عوامل خارجی بیندازید، اصرار کنید که این غیرممکن است، این تقصیر شما نبوده است، شما نمیتوانستید کاری برای کمک به آن انجام دهید و سایر توجیهاتی که میتوانید بیاورید، اما خوب که فکر کنید میبینید در زمینه هر کدام از این مشکلات میتوانید کاری انجام بدهید.
شاید تعجب کنید، اما باورهایی که در مورد موفقیت درون هر کسی وجود دارد، رفتار و انتخابهای آن فرد را مشخص میکنند. به عنوان مثال، یک مطالعه نشان داد که ورزشکارانی که باورهای مثبت نادرستی نسبت به تواناییهای خود داشتند، نسبت به ورزش کاران دارای باورهای صحیح یا منفی نسبت به تواناییهای خود، عملکرد بهتری داشتند.
جالب است بدانید که افرادی که فکر میکنند واقعا توانایی انجام کاری را دارند، جرأت برداشتن قدمهایی در راه رسیدن به آن را پیدا میکنند و وقتی سعی میکنید از شکستهای خود درس بگیرید، در نهایت میتوانید خود را به موفقیت برسانید.
بسیاری از افراد نسبت به برخی از چیزها بی تفاوت هستند و در عین حال که نمیدانند واقعا چه میخواهند، دوست هم ندارند که با تمام وجود کاری را انجام دهند و در میان راه علاقه شان را از دست میدهند یا به قول معروف جا میزنند.
بسیاری حتی توانایی شروع کار را هم ندارند. بی تفاوتی مزمن یک مکانیسم دفاعی خطرناک است که انگیزه و اشتیاق انجام یک کار را از ما میگیرد.
زمانی که از اعماق وجودتان احساس میکنید که لیاقت رسیدن به موفقیت را ندارید، به نقطه شکست خیلی نزدیکتر میشوید. منشأ این احساس گاهی حرفهایی است که در گذشته والدین یا معلم هایمان به ما گفته اند و تاثیر بدی روی ما گذاشته اند
اگر شما هم از آن دسته از افرادی هستید که فکر میکنید لیاقت رسیدن به موفقیت را ندارید، وقت آن رسیده که این افکار را دور بریزید و سعی کنید با تلاش بیشتر به خودتان و دیگران نشان بدهید که لایق موفقیت و رسیدن به هدف هایتان هستید.
هر کسی در زندگی خود حداقل یکبار شکست را تجربه میکند. نباید به شکستها یا اشتباهات خود اجازه دهیم بر ما غلبه کنند و زندگیمان را تحت تاثیر خود قرار دهند.
پذیرفتن لحظهها به هنگام رخ دادن میتواند بسیار مهم باشد. باید اجازه دهیم همه چیز در زمان خود اتفاق بیفتد و بگذرد. باقی ماندن در لحظات شکست، ضربه سختی به شما وارد خواهد کرد.
در این مقاله قصد داریم در مورد روشهای مهم عبور از شکست صحبت کنیم. این اعتقادات پایدار و مداوم میتواند به شما کمک کند بر شکستهای خود غلبه کنید و حس بهتری داشته باشید.
هر زمان که با شکست مواجه میشوید به ذخیره انرژی، شور و اشتیاق و اعتقادات قوی نیاز دارید تا بتوانید از این شکست عبور کنید. به طور مداوم از خودم میپرسم دلیل این کار من چه بوده است؟
دلیل کار من این بود که نمیخواستم متوسط باشم، میخواستم دیگران را تشویق کنم و به آنها انگیزه بدهم. دلایل بسیار زیادی در جهان وجود دارد که نیازمند تمرکز و توجه ماست.
پشت هر کاری دلیلی است و شما باید این دلیل را در زمان مشخص و صحیح کشف کنید. ما از علتهایی که در جهان وجود دارد آگاه نیستیم.
زمان میگذرد و هر روز در مسیر رسیدن به اهدافمان با موانع جدیدی روبرو میشویم که نیازمند اعتقاد و امید پایدار ماست. هر مانعی در این مسیر، یادآور شروع این سفر است. پس به عقب برگردید و بدانید چرا کارتان را آغاز کردید.
هرچقدر بیشتر بر روی زمان گذشته تمرکز کنید، زمان اندکی برای بهبود بخشیدن موقعیت خود و موفق شدن خواهید داشت. زمانی که همه چیز مطابق برنامه پیش نرفت، نیازی نیست نا امید و افسرده شوید.
از زمان به نفع خود استفاده کنید و هر چقدر که میتوانید برای رسیدن به موفقیت تلاش کنید. از خودتان بپرسید چه کاری میتواند شما را به هدف نهاییتان نزدیکتر سازد.
موفقیت، نتیجه تلاشهای کوچکی است که کنار یکدیگر قرار میگیرد. قانون طبیعت به ما نشان میدهد که اتفاقات خوب در زمان تعیین شده خود رخ میدهد، پس اگر میخواهید تغییرات مثبتی را مشاهده کنید، تمامی تلاش خود را برای دروی دانههایی که کاشتهاید انجام دهید.
بلند شوید و تلاش خود را برای یک شروع تازه به کار گیرید. شاید یکی از بزرگترین ضعف ما انسانها این است که بلند نمیشویم. خاصترین روش برای رسیدن به موفقیت، دوباره تلاش کردن است.
صداهایی که در ذهن شما وجود دارد به عنوان شک و تردید عمل میکند، این صداهای شک برانگیز در ذهنتان جمع میشود و باعث ایجاد نگرانی و ترس میگردد. فشار بیشتر نیز ممکن است از حرفهای دیگران ناشی شود.
تنها چیزی که باید در نظر داشته باشید این است که به نسخه بهتری از خودتان دست یابید.
اگر بخواهید به طور مداوم تحسین دیگران را به دست آورید هرگز به موفقیت دست نخواهید یافت. یکی از بخشهای اصلی موفقیت این است که بدانید چگونه درد خود را کنترل کنید و از آن برای ساخت یک نیروی قوی بهره ببرید. این کنترل از طریق تمرکز بر افکار مثبت به دست میآید.
زمانی که افکار منفی به سراغتان آمد، با افکاری همچون ” من میتوانم” آن را جایگزین کنید. تنها کمی مثبت اندیش بودن میتواند هدف شما را روشنتر سازد و برای رسیدن به این هدف به شما کمک نماید.
زمانی که با شکست مواجه میشوید، حس اعتماد به نفس شما کمتر خواهد شد، بنابراین به یک نفر نیاز دارید تا بتوانید با او صحبت کنید.
ایجاد یک چهارچوب حمایتی از محرکهای بیرونی همچون خانواده، دوستان و معلمان میتواند انرژی و انگیزه زیادی برای شما فراهم کند. اعتراف به شکست و صحبت در مورد آن میتواند رهایی بخش و منبع ایجاد شجاعت باشد.
از دوستان خود بخواهید در مورد نحوه غلبه آنها بر موانع توضیح دهند. داستان زندگی این افراد میتواند منبع خوبی از انرژی و انگیزه باشد؛ بنابراین باید در مکالمات مختلفی شرکت کنید و سوالات زیادی را در این مورد بپرسید تا بتوانید اعتماد به نفس از دست رفته خود را برگردانید.
به منظور انطباق با شکستهای سریع، باید آن را به عنوان یک موقعیت موقتی بپذیرید تا مدیریت آن راحتتر شود. هیچ خط پایانی برای شکست وجود ندارد و باید بدانید که این یک مسیر پیوسته است و شما میتوانید در آن رشد کنید.
صبر و شکیبایی در اینگونه موارد میتواند کمک فراوانی به شما بکند. تنها کاری که باید انجام دهید این است که بر روی برنامه ریزی خود سخت کار کنید. اینکار باعث میشود دوباره بلند شوید و راه خود را با قدرت هرچه تمامتر آغاز کنید.
رویاهای خود را با صبر و شکیبایی پرورش دهید و منتظر نتایج شگفت انگیز آن بمانید. زمانی که با شکست مواجه میشویم، انگار بارهای سنگینی را بر روی دوش خود حمل میکنیم و فکر میکنیم دنیا به پایان رسیده است.
شکست نیز بخشی از زندگی است پس اجازه دهید همانند سایر رخدادها، بگذرد. شکست میتواند دیدگاه جدیدی برای شما ایجاد کند و روح تازهای به زندگی شما بدمد. مثبت فکر کنید و مطمئن باشید نتایج مثبتی نیز دریافت خواهید کرد.
منبع:آلامتو