به گزارش مجله خبری نگار، وقتی مشغول تماشای پویانمایی هستید حواستان به رنگها هم هست؟ میدانید رنگ هر شخصیت، لباس یا حتی یک بادکنک یک سری دلیل دارد و این رنگهای تصادفی انتخاب نشدند؟ هر رنگ، مفهومی دارد و برای همین یک انیماتور میتواند با رنگآمیزی المانهای مدنظر در پویانمایی این مفهوم را به ما که داریم آن پویانمایی را میبینیم، منتقلکند. برای همین است که در پویانمایی بالا «UP» یک بادکنک آبی حس امید به ما میدهد و بیشتر شخصیتهای بدجنس و منفی بنفش یا خاکستریرنگ هستند، چون این رنگها و ترکیبشان حس اسرارآمیزبودن میدهد. امروز میخواهیم در سینماتوگراف از نقش رنگها در پویانماییها بگوییم.
چرخه رنگ همانطور که اسمش نشانمیدهد یک چرخه است که در آن رنگهای همخانواده از روشن تا تیره در کنار هم و رنگهای مکمل در برابر هم قرار دارند. توجه به اینرنگها و استفاده درست از آنها نه تنها در پویانمایی و طراحی دکور که در لباسپوشیدن هم حسابی کمککننده است. این چرخه در انتخاب رنگ شخصیتها در پویانمایی هم موثر است. رنگهای سرد میتوانند روح و روان بیننده را آرامکنند.
همانطور که وقتی جنگل و دریا را میبینیم که سبز و آبی (از رنگهای سرد) هستند، آرامش پیدامیکنیم. در عوض رنگهای گرم مانند قرمز و نارنجی میتوانند مفاهیمی مانند جنبوجوش، عشق و پرانرژی بودن را برسانند. رنگ پیراهن باب و خانوادهاش در پویانمایی «شگفتانگیزان» یادتان است؟
رنگهای آبی، سبز و آبی-بنفش یا ترکیبی از اینها رنگهای سرد هستند. طیف رنگی سبز بیشتر مفهوم سرزندگی، امید و انرژی را میرساند. اگر دقتکنید شخصیتهای امیدبخش در پویانماییها که باعث امید و نشاط بقیه هستند مانند مایک در «کارخانه هیولاها»، رنگشان سبز است. البته بعضی وقتها شخصیتهای شرور یا آدم فضاییها هم در پویانمایی با یک سبز نئونی یا درخشان نشان دادهمیشوند. رنگهای آبی و سفید هم بیشتر برای شخصیتهای مثبت استفادهمیشوند. مانند سالیوان در کارخانه هیولاها که غول مهربانی است و علاوه بر شخصیتپردازی این رنگ هم در انتقال مفهوم به مخاطب کمکمیکند. پویانمایی «دنیای مردگان» یادتان میآید؟ در این پویانمایی رنگهای آبی و سیاه بیشتر از بقیه رنگها به چشم میآمد و باعث میشد واقعا همهچیز شکل یک دنیای سرد، افسرده و مرده به نظر بیاید. البته همیشه اینجور نیست و بعضی وقتها شخصیتپردازی و قصه قوی باعثمیشود سازندهها رنگها را نادیدهبگیرند.
پویانمایی «قرمز شدن» را که یکی از فیلمهای پرطرفدار سال گذشته در دنیا بود، دیدید؟ قصه این پویانمایی درباره یک دختر ۱۳ ساله به نام میلین است که گاهی وقتی هیجانزده یا عصبانی میشود میتواند به یک پاندای بزرگ قرمز رنگ تبدیلشود. در این پویانمایی به اضافه استفاده خوب از رنگها، عنوان هم از تبدیلشدن به یک رنگ (قرمزشدن) میگوید. یکجورهایی یعنی این که میتوانید شخصیت قصه را با توجه به رنگها بشناسید و بدانید برای مثال وقتی خوشحال است چه رنگی میشود. رنگ قرمز در این پویانمایی نماینده هیجان، زیبایی و فانتزی است که میلین با آن میتواند به دنیای غیرممکن و فانتزی پا بگذارد. البته طراحان و انیماتورها میگویند وقتی بیش از حد از رنگها استفادهشود بیننده نمیداند به کجا توجهکند و گیجمیشود. برای همین در حالت ایدهآل بهتر است برای طراحی هر شخصیت فقط از سهرنگ و نه بیشتر استفاده شود مگر کاراکتر، هدف و ویژگی خاصی داشتهباشد.
منبع: خراسان