به گزارش مجله خبری نگار، تفکر جادویی شکلی از OCD است که در آن افراد بر این باورند که افکار، کلمات یا اعمال آنها میتواند پیامدهای زندگی واقعی داشته باشد.
افراد مبتلا به OCD در حالت تفکر جادویی بر این باورند که اگر رفتارهای اجباری خاصی را انجام ندهند، مسئول اتفاق وحشتناکی هستند که برای خود یا یکی از عزیزانشان اتفاق میافتد. مهم نیست که این موضوع چقدر عجیب و غیرمنطقی است، آنها معتقدند که افکار یا اعمال آنها توانایی تغییر مسیر وقایع در دنیای فیزیکی را دارد.
این تمایل ناشی از احساس مسئولیت پذیری متورم (یعنی من مقصر هر اتفاق بدی هستم) و تمایل به کنترل نتایج است. در نتیجه، این افراد باید از قوانین خاصی پیروی کنند تا اطمینان حاصل شود که «چیزهای خوب» اتفاق میافتد و از وقوع «چیزهای بد» جلوگیری میکنند.
افراد مبتلا به وسواس با تفکر جادویی ممکن است در مراسم یا رفتارهای خاصی (مانند روی هم زدن انگشتان دست، دست زدن به اشیاء به تعداد معین و غیره) شرکت کنند و معتقد باشند که این اعمال میتواند از نتایج بد جلوگیری کند یا منجر به نتایج خوب شود، مثلا برای برخی، روی هم گذاشتن انگشتان دست فقط یک نماد فرهنگی آرزوی شانس است، برای فردی که مبتلا به OCD است، چنین اقداماتی میتواند به تشریفات شدید و وقت گیر تبدیل شود که با ترس و اضطراب انجام میشود.
در حالی که همه ما گاهی اوقات تفکر جادویی مانند خرافات را تجربه میکنیم، افراد مبتلا به OCD، تفکر جادویی را تا حد خیلی زیادی تجربه میکنند.
معمولاً برخی از خرافات (مثلا پرهیز از طبقه سیزدهم هتل یا پوشیدن پیراهن خوش شانس برای تماشای یک بازی ورزشی) تأثیر قابل توجهی در زندگی افراد ندارد. اما، برای افراد مبتلا به OCD تفکر جادویی یا تفکر خرافی میتواند باعث ایجاد اضطراب، ترس و احساس مسئولیت شدید شود.
به عنوان مثال، فردی که مبتلا به وسواس شمارش است ممکن است باور داشته باشد که شمارش تا تعداد معینی یا انجام کارها به تعداد معین از وقوع اتفاق بدی برای خود یا دیگران جلوگیری میکند، بنابراین برای اینکه اتفاقی رخ ندهد تلاش میکند.
به این عبارت توجه کنید:
«هر کاری که در زندگیم انجام میدهم چهار تا است. چهار عدد شانس من است. ساعت بالای سر من فقط اعداد یک تا چهار را دارد، زیرا آنها تنها اعدادی هستند که اهمیت دارند. من هرگز نتوانستم کاری را فقط سه بار انجام دهم. باید چهار برابر شود. وقتی ریملم را میزنم همیشه به عدد چهار میرسد. اگر آن را به درستی انجام ندهم، مثلاً اگر اشتباه حساب کنم یا درست به نظر نمیرسد، باید از نو شروع کنم.»
مبتلایان به تفکر جادویی تمایل دارند در قبال رفاه و امنیت دیگران احساس مسئولیت کنند. در نتیجه، آنها نگران هستند که افکار یا اعمالشان باعث آسیب شود. معمولاً بین چیزی که شخص از آن میترسد و عملی که برای جلوگیری از آن انجام میدهد، ارتباط کمی وجود دارد.
حتی اگر فرد عقلاً بفهمد که قدرت انجام چیزی را ندارد، ترس از آسیب رساندن به خود یا دیگری آنقدر زیاد است که فقط برای اطمینان، به اجبارهای خود میپردازد.
وسواس فکری یا اجباری، مزاحم و ناخواسته است که باعث اضطراب یا پریشانی فردی میشود که آن را تجربه میکند. داشتن افکار مزاحم به این معنی نیست که شما OCD دارید، اما اگر متوجه شدید که سعی میکنید این افکار و ترسهای ناخواسته را با اجبار سرکوب کنید، این میتواند نشانه OCD باشد.
بیشتر وسواسها در تفکر جادویی شامل اضطراب و پریشانی ناشی از آسیب رساندن (یا پیشگیری) به خود یا سایر افراد است.
چند نمونه از افکار تفکر جادویی عبارتند از:
* «اگر برای امضای این سند به جای مداد از خودکار استفاده کنم، اتفاق بدی میافتد.»
* «اگر هنگام عبور از این قبرستان نفسم حبس نشود، بر خودم و اطرافیانم لعنت میفرستم.»
* “اگر قبل از بلند شدن از پرواز به والدینم پیامک ندهم، ممکن است هواپیما سقوط کند. ”
* “اگر زمانی که ساعت ۹:۱۱ است به ساعت نگاه کنم، اتفاق غم انگیزی رخ خواهد داد. ”
* “اگر فکر منفی دارم، باید آن را با سه فکر مثبت متعادل کنم تا اتفاق بدی رخ ندهد. ”
* “اگر روی شکافی در پیاده رو قدم بگذارم، من تا آخر روز بدشانسی خواهم داشت.»
* «اگر وقتی از روی این پل رانندگی میکنیم چشمهایم را نبندم، در آب میافتیم.»
* اگر این لباسی را که در مراسم تدفین پوشیده بودم دوباره بپوشم، اتفاق وحشتناکی برایم خواهد افتاد.»
اجبارها رفتارها یا تشریفاتی هستند که افراد مبتلا به OCD در پاسخ به یک وسواس فکری یا فکر مزاحم انجام میدهند. افراد این اجبارها را برای سرکوب اضطراب و خنثی کردن ترس خود انجام میدهند.
آنها همچنین آنها را انجام میدهند تا همه چیز را ایمن نگه دارند، مطمئن شوند که افکار به حقیقت نمیپیوندند، و مطمئن شوند که اتفاق بدی رخ نمیدهد.
اجبارهای تفکر جادویی در یکی از این الگوها قرار میگیرند:
* اجتناب از اعداد، رنگها، کلمات، مکانها، موارد و ... «بد» خاص.
* تکرار کلمات، اعداد یا عبارات “خوب”.
* تکرار اقدامات (مانند روشن/خاموش کردن شیر آب) تا زمانی که احساس “درست” شود
* شمردن تا یک عدد خاص یا انجام یک عمل خاص به تعداد معین
* پوشیدن لباس یا رنگ خاص
* دست زدن به اشیا به تعداد معینی یا به روشی خاص
* خنثی کردن افکار بد با افکار خوب
* چیدمان اشیا به یک الگو یا روش خاص
* برداشتن و گذاشتن وسایل به روشی خاص
* حرکت دادن بدن یا ژست دادن به روشی خاص
* انجام کارهای خاص در زمان یا تاریخ معین
* انجام “آیین” در ساعات معینی از روز یا در شرایط خاص.
اختلال وسواس اجباری (OCD) یک مشکل روانشناختی است که با افکار مداوم، مزاحم و ناخواسته (وسواس) و به دنبال آن رفتارها و اعمال تکراری (اجبار) که در تلاش برای کاهش اضطراب ناشی از وسواسها انجام میشود، مشخص میشود.
OCD توسط چرخهای از تشریفات اجباری که تسکین کوتاه مدتی را فراهم میکند، حفظ میشود، اما در دراز مدت ترس و احساس گناه را تشدید میکند.
اختلال وسواس اجباری (OCD) شامل چرخهای از وسواس (افکار مزاحم، ناخواسته) و اجبار (رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنی است که فرد احساس میکند به انجام آنها میل میکند) با هدف کاهش اضطراب یا جلوگیری از یک رویداد ترسناک.
بیایید این چرخه را با استفاده از مثالی از تفکر جادویی، یکی از علائم رایج OCD نشان دهیم:
* وسواس فکری: فردی فکر مزاحم دارد که معتقد است اگر قبل از خروج سه بار به هر دستگیره در خانه خود دست نزند، عزیزانش دچار حادثه خواهند شد.
* اضطراب: این فکر باعث اضطراب و ناراحتی شدید میشود. آنها دائماً نگران امنیت عزیزان خود هستند.
* اجبار: برای کاهش اضطراب و جلوگیری از اتفاق ترسناک (حادثه)، قبل از بیرون رفتن سه بار به هر دستگیره در خانه خود دست میزنند.
* تسکین موقت: دست زدن به دستگیرههای در به طور موقت از اضطراب تسکین مییابد، اما چرخه را نیز تقویت میکند.
* بازگشت وسواس: بعداً فکر وسواسی برمی گردد و چرخه تکرار میشود.
مانند همه انواع فرعی OCD، تفکر جادویی میتواند به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی فرد مبتلا تأثیر بگذارد. در حالی که اجبارهای وسواس فکری جادویی ممکن است کوچک شروع شوند، معمولاً با گذشت زمان بزرگتر میشوند.
در موارد شدید، تفکر جادویی میتواند عمیقاً مختل کننده باشد و توانایی فرد برای عملکرد و موفقیت در زندگی روزمره خود را مختل کند. وسواسها و اجبارهای پیرامون این زیرگروه OCD میتواند بهطور باورنکردنی زمانبر و خستهکننده باشد. تفکر جادویی میتواند انجام درست وظایف محوله یا تعاملات اجتماعی را تقریبا غیرممکن کند.
در برخی افراد ممکن است آنقدر درگیر خرافات شوند که همه ابعاد زندگی آنها را فراگیر کند و نمیتوانند روی چیز دیگری تمرکز کنند.
مشابه هر شکل دیگری از OCD، تفکر جادویی را میتوان به طور موثر با مواجهه سازی و جلوگیری از پاسخ (ERP)، که نوعی از CBT که خط اول روان درمانی برای OCD در نظر گرفته میشود، درمان و کنترل کرد.
درمان ERP برای ۸۰ درصد از افراد مبتلا به OCD مؤثر بوده است (Foa، ۲۰۱۰)، و آن را به یکی از مؤثرترین درمانهای روانشناختی در دسترس تبدیل میکند.
در ERP، بیماران با یک روان درمانگر کار میکنند تا محرکهای بیرونی و درونی را شناسایی کنند که باعث استرس آنها میشود و آنها را به رفتار اجباری وادار میکند. ERP برای کاهش تدریجی اضطرابی که وسواسها و اجبارها را تغذیه میکند از طریق فرآیندی به نام عادت کردن طراحی شده است. هدف عادت کردن، فراخوانی عمدی اضطراب در تلاش برای ایجاد اختلال در مدار عصبی بین بخشهای پردازش و عمل مغز است.
در مورد تفکر جادویی، ERP ممکن است شامل قرار گرفتن در معرض افکار مزاحم و مقاومت در برابر اجبارهایی است که فرد معمولاً برای کاهش اضطراب خود انجام میدهد.
به عنوان مثال، فرض کنید احساس میکنید قبل از قورت دادن فقط میتوانید غذای خود را به عددی که بر ۵ بخش پذیر است بجوید، در غیر این صورت دچار خفگی میشوید. درمانگر ERP، برای غلبه بر این اجبار، از شما میخواهد که آزادانه و بدون شمارش بجوید.
با گذشت زمان، خواهید دید که وقتی اجبار را انجام ندهید (یعنی شمارش) هیچ اتفاق بدی نمیافتد (یعنی خفگی) و حتی بدون پاسخ اجباری اضطراب شما کاهش مییابد.
منبع: ذهنآرا