به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: لیز تراس آخر هفته گذشته در حالی از سمت خود استعفا کرد که دوره مبارزات انتخاباتی اش، طولانیتر از دوره ۴۵ روزه نخست وزیری اش بر بریتانیا بود. او با شعار کاهش مالیاتها، توانست رقبای هم حزبی خود را یکی پس از دیگری کنار بزند؛ اما آن چه به سقوط دولت وی انجامید، این بود که شعار انتخاباتی اش حتی روی کاغذ هم موفقیت آمیز نبود، چه رسد به این که در اجرا پیروزمندانه باشد. ناممکن بودن این شعار زمانی مشخص میشود که بدانیم او دولتی را از بوریس جانسون تحویل گرفت که تورم بالای ۱۰ درصد را به ارث گذاشته بود. رقمی که در حدود ۴۰ سال گذشته بریتانیا بی سابقه بوده است.
تراس در دورهای که انگلیس همچنان با آثار جدایی این کشور از اتحادیه اروپا و پیامدهای آن، هزینههای گزاف کنترل کووید، قیمت سوخت خودرو، مواد غذایی و حاملهای انرژی (ناشی از جنگ روسیه علیه اوکراین) دست و پنجه نرم میکند، ساکن خانه شماره ۱۰ شد. با وجود این، او نه تنها کاهش هزینهها و افزایش مالیات را رد کرد بلکه یارانه انرژی بدون بودجه را نیز پیشنهاد کرد که باعث افزایش هزینههای دولت شد. در واکنش به این طرح، سهام و اوراق قرضه بریتانیا سقوط کرد و پوند به پایینترین حد ارزش خود در برابر دلار رسید.
لیز تراس دو ماه پیش در کمپین انتخاباتی اش، با سبک پوشش خود و بازنمایی موقعیتهای نخست وزیر سابق بریتانیا، تمام تلاش خود را کرده بود که شبیه «مارگارت تاچر» باشد. همان زمان، تحلیل گرانی بودند که میگفتند تراس تنها در ظاهر شبیه تاچر است، اما در توانایی بسیار با او متفاوت است. سخنی که اکنون به اثبات رسیده است. اولین تفاوت تراس با تاچر اتفاقا رویکرد اقتصادی آنها بود، تاچر در سال ۱۹۸۱ برای مدیریت کسری بودجه و تورم تصمیم گرفت مالیاتها را افزایش دهد، برنامهای که لیز تراس خلاف آن را در پیش گرفت.
در بعد سیاست خارجی نیز «بانوی آهنین» بریتانیا تفاوتی جدی با بدل فیک خود در زمانه فعلی داشت. تاچر که به دلیل کمک به پایان یافتن جنگ سرد شهرت یافته بود، زمانی در نامهای به رونالد ریگان، رئیسجمهوری وقت آمریکا درباره رابطه اش با میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، نوشته بود که «میتواند با او کار کند.»، اما درباره تراس ماجرا برعکس بود و گاهی به نظر میرسید او قدرت مدیریت کشمکش کنونی بین اوکراین و روسیه را ندارد و به آتش جنگ هیزم میریزد. به رغم آن چه گفته شد، تاچر و تراس یک شباهت کلی به هم داشتند که بانوی آهنین دوران جنگ سرد توانست آن را مدیریت کند، اما فرصتی برای جبران خطاهای لیز تراس در دولت کوتاهش وجود نداشت. نکته اشتراک آن دو، ناآشنایی شان به مسائل روابط خارجی بود.
تراس یک بار به سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، گفته بود که بریتانیا هرگز کنترل مسکو بر مناطق روستوف و ورونژ را (که هر دو در روسیهاند!) نمیپذیرد. حال آن که تصور میشود وی این مناطق را با دونتسک و لوهانسک که اکنون در همه پرسی غیر قانونی به اشغال و الحاق روسیه درآمده، اشتباه گرفته بود. تاچر نیز متهم بود که از مسائل روابط خارجی بیاطلاع است. در جریان امضای «توافقنامه سینا» بین مصر و اسرائیل، جاناتان آیتکن، سیاستمدار حزب محافظه کار، در یک مهمانی شام در بیروت به شوخی گفت، نخستوزیر بریتانیا «آن قدر درباره خاورمیانه کم میداند که احتمالا فکر میکند سینا جمع سینوس است.»
برخی معتقدند، همین بی اطلاعی لیز تراس از مسائل سیاست خارجی در دوره تنش غرب با روسیه بر سر جنگ اوکراین از یک سو و خیزش چین از سوی دیگر، باعث شده او فرد لایقی برای مدیریت شرایط بحران نباشد. اما جانشین نخست وزیر مستعفی بریتانیا هرکه باشد، تحولات داخلی بریتانیا بر جنگ روسیه علیه اوکراین بی تاثیر نخواهد بود.
یک کشور که خود با چالشهای متعدد سیاسی و اقتصادی در داخل خود مواجه است، نمیتواند حامی قدرتمندی برای دولت اوکراین باشد. اختلافات داخلی حزب محافظهکار بریتانیا در شش سال اخیر باعث بحران سیاسی در این کشور شده است. در طول این مدت چهار نخستوزیر از سمت خود کنارهگیری کردهاند. پیش از این دیوید کامرون و ترزا میدر گرداب برگزیت غرق شدهاند و بوریس جانسون هم با سیلاب رسواییهای پیاپی از خانه شماره ۱۰ داونینگ استریت لندن بیرون انداخته شد. در این شرایط پر آشوب، «کییر استارمر»، رهبر حزب کارگر بریتانیا خواستار برگزاری فوری انتخابات عمومی در این کشور شد.
استارمر میگوید: «بریتانیا نمیتواند دوباره فردی را آزمایش کند که توسط اعضای حزب محافظهکار برگزیده خواهد شد.» اگر چه حزب کارگر خواهان برگزاری انتخابات پیش از موعد شده، اما با توجه به جایگاه حزب محافظه کار در مجلس عوام، برگزاری انتخابات تا دو سال دیگر بعید به نظر میآید. حال باید دید که جایگزین نخست وزیر مستعفی بریتانیا، در شرایط بحران، توانایی مدیریت اوضاع نابسامان این کشور و وضعیت اضطراری جنگ اوکراین را دارد یا خیر.