به گزارش مجله خبری نگار، یک مطالعه اخیر که در مجله تحقیقات روانپزشکی منتشر شده است، شواهدی را به نفع تمرینات قدرتی به عنوان یک استراتژی کمکی بالقوه برای مبارزه با افسردگی ارائه میدهد. این مطالعه، که یک متاآنالیز از ۳۸ مطالعه قبلی است، نشان میدهد که تمرینات قدرتی میتواند علائم افسردگی را به طور متوسط کاهش دهد. این تجزیه و تحلیل همچنین نشان میدهد که چگونه مدت زمان مداخله، تعداد دفعات هفتگی و ویژگیهایی مانند تعداد ستها و تکرارها ممکن است بر این اثر ضد افسردگی تأثیر بگذارند.
افسردگی، بیماری که در سال ۲۰۱۹ حدود ۲۸۰ میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داد، یکی از علل اصلی ناتوانی در سراسر جهان است. علیرغم استفاده گسترده از داروهایی مانند مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) و رواندرمانی، بخش قابل توجهی از افراد مبتلا به طور کامل بهبود نمییابند و این امر نیاز فوری به استراتژیهای درمانی اضافی را برجسته میکند.
در میان آنها، ورزش، از جمله تمرینات قدرتی، نویدبخش کاهش علائم افسردگی بوده است. با این حال، مطالعات قبلی به طور کامل بررسی نکردهاند که چگونه جنبههای مختلف تمرینات قدرتی در اثرات ضد افسردگی آن نقش دارند. این شکاف در دانش، محققان را بر آن داشت تا تجزیه و تحلیل دقیقی را برای اصلاح توصیههای ورزشی برای افراد مبتلا به افسردگی انجام دهند.
لوکاس ملو نوس، نویسنده ارشد، توضیح داد که تحقیقات دکترای او بر رابطه بین ورزش و سلامت مغز متمرکز بوده است. در سال ۲۰۲۰، او یک دوره فوق دکترا را در موسسه روانپزشکی دانشگاه سائوپائولو آغاز کرد، جایی که هدف او بررسی عمیقتر جزئیات چگونگی تأثیر ورزش بر سلامت روان بود.
این محقق برای متاآنالیز خود، جستجوی جامعی در چندین پایگاه داده آنلاین انجام داد و به دنبال یافتن مطالعات تجربی بود که رابطه بین تمرینات مقاومتی و پیامدهای افسردگی را بررسی کرده بودند. معیارهای انتخاب مطالعات به دقت تعریف شده بود تا بر جمعیت بزرگسالان مبتلا به افسردگی اساسی یا علائم افسردگی زیرآستانه تمرکز کند و افراد مبتلا به سایر بیماریهای جدی را به صراحت کنار بگذارد. این رویکرد با هدف جداسازی اثرات تمرینات مقاومتی بر علائم افسردگی انجام شد.
در ابتدا بیش از ۲۰۰۰ مقاله شناسایی شد، اما از طریق فرآیند حذف بر اساس عناوین، چکیدهها و ارزیابیهای متن کامل، تجزیه و تحلیل نهایی شامل ۳۸ مطالعه شد. این مطالعات شامل نمونهای متنوع از ۲۴۳۹ شرکتکننده بودند.
یک متاآنالیز، بهبودهای متوسط تا قابل توجهی را در علائم افسردگی در بین شرکتکنندگانی که در تمرینات قدرتی شرکت داشتند، در مقایسه با شرکتکنندگان در گروههای کنترل غیرفعال، نشان داد. محققان همچنین دریافتند که مدت زمان مداخله، تعداد دفعات هفتگی تمرین و پارامترهای خاص تمرین (مانند تعداد ستها و تکرارها) نقش مهمی در میزان اثر ضد افسردگی دارند.
به طور خاص، مدت زمان مداخله طولانیتر، تعداد دفعات هفتگی بالاتر و ستها و تکرارهای بیشتر با نتایج بهتر درمان ضد افسردگی مرتبط بودند. این جزئیات هم برای پزشکان و هم برای افراد بسیار مهم است، زیرا نشان میدهد که هر برنامه تمرین قدرتی کافی نیست؛ طراحی خاص برنامه به طور قابل توجهی بر اثربخشی آن در کاهش علائم افسردگی تأثیر میگذارد.
نوس گفت: «شکل انجام تمرینات مقاومتی مهم است. به عبارت دیگر، برخی از ویژگیهای یک برنامه تمرین مقاومتی ممکن است به طور بالقوه اثر ضد افسردگی داشته باشند. بنابراین، انجام تمرینات مقاومتی سه بار یا بیشتر در هفته اثر ضد افسردگی بیشتری نسبت به انجام آن یک یا دو بار دارد و انجام تمرینات مقاومتی با سه یا چند ست تمرین، اثر ضد افسردگی بیشتری نسبت به انجام آن یک یا دو بار دارد.»
جالب توجه است که محققان همچنین تفاوتهای موجود در اثرات ضد افسردگی تمرینات قدرتی مجزا و تمرینات قدرتی همراه با سایر اشکال ورزش، مانند ورزش هوازی، را بررسی کردند. در حالی که تمرینات قدرتی به تنهایی تأثیر متوسط تا قابل توجهی نشان دادند، ترکیب تمرینات قدرتی با سایر تمرینات، نتایج را به طور قابل توجهی تغییر نداد.
در حالی که این مطالعه شواهد قانعکنندهای در حمایت از مزایای ضد افسردگی تمرینات قدرتی ارائه میدهد، نویسندگان محدودیتهای خاصی را نیز اذعان میکنند. به عنوان مثال، این تجزیه و تحلیل متغیرهای بالقوهای را که میتوانستند بر نتایج تأثیر بگذارند، در نظر نگرفته است.
نوس توضیح داد: «مطالعه ما مصرف دارو، رژیم غذایی و رعایت رژیم غذایی را مقایسه نکرد و برخی از مطالعات جزئیاتی در مورد پروتکل تمرینی ارائه ندادند. علاوه بر این، تنها دو مطالعه اثرات تمرین مقاومتی و تمرین هوازی را بررسی کردند که میتوانست تفاوتهای بالقوه با گروه کنترل را تشدید کند.»