به گزارش مجله خبری نگار/ایران ورزشی: دراگان اسکوچیچ برای فوتبال ایران یک نام سهل و ممتنع است. مردی از تبار کرواتها که از روز نخست بهعنوان یک گزینه دم دستی در فوتبال ایران مطرح شد و بعد از گذشت چند سال بیتوته در فوتبال ایران هنوز این خاصیت را از دست نداده. مردی که وقتی آمد، از منظر عقبه و رزومه فاصلهای بعید و چند کیلومتری با دیگر اسلاف خود نظیر تومیسلاو ایویچ، میروسلاو بلاژویچ و حتی برانکو ایوانکوویچ داشته و در دسته بینام و نشانهایی نظیر ملادن فرانچیچ و وینکو بگوویچ طبقهبندی میشد. با وجود این اسکوچیچ از همان روز نخست وجه تمایز خود را با بقیه مردان این دسته عیان کرد و نشان داد اگرچه کارنامهای ندارد و بازیکن بزرگ و مربی معتبری نبوده، اما برخلاف بقیه معمولیهای دیگر کروات که به زور ایجنتها و به واسطه پورسانت چرب و نرم به فوتبال ایران غالب شدند، فوتبال را میفهمد و در آن صاحب اندیشه و فلسفه است.
دراگان اسکوچیچ در فهم فوتبال و ایده یک مربی باکیفیت بود که البته شرایط فوتبال ایران و تیمهایی که او روی نیمکت آنها نشست، هرگز این فرصت را به او ندادند تا این ایدهها و انگارهها را رونمایی کند. اما هر زمان صحبت میکرد، از اتوپیای بزرگی میگفت که حتی تجسم آن نیز جذاب و شورانگیز مینمود. او در ملوان نشان داد که فوتبال را به گونهای دیگر میبیند و در فولاد و بعدترها نفت آبادان این فرضیه را تقویت کرد.
حضور خلقالساعه او روی نیمکت تیم ملی بعد از «ویلموتس گیت» بسان یک هدیه الهی بود که میتوانست اسکوچیچ را از دایره معمولیها خارج کرده و وارد دسته نامداران کروات کند. بویژه اینکه او تیمی در لبه پرتگاه حذف را در دست گرفت و در آن شرایط بحرانی به سلامت از گردنه خطرناک راهی داد و زودتر از همیشه به جام جهانی رهنمون کرد.
اما اسکوچیچ در این مسیر پرفراز و نشیب همیشه یک مربی خاموش بود. مردی که هیچگاه نجنگید و برای در اختیار گرفتن حقوق بدیهی و ابتدایی خود فریاد نکشید و سکوت را ترجیح داد. او حتی در قبال بدعهدی و توهینهای فدراسیون نیز سکوت را انتخاب کرد؛ زمانی که پاداشش را ندادند، حقوق دستیارانش را پرداخت نکردند، بازی دوستانهاش را لغو کردند و حتی اردوی تدارکاتی را به او تحمیل کردند. سکوت او از رضایت نبود، اما چهره یک مربی بیاقتدار را به تصویر کشید که هیچ حرفی در برابر هیچ ظلمی ندارد. سکوتی که دست آخر قاتل جانش شد.