به گزارش مجله خبری نگار، ساعت ۱۲:۲۹ روز جمعه، ۲۴ اسفندماه سال ۱۳۶۳؛ مکان: دانشگاه تهران. نماز جمعه در ایام ولادت باسعادت حضرت فاطمه (س) در حال برگزاری است. مردم با وجود تهدید چند روز قبل صدام مبنی بر موشکباران نماز جمعه تهران، حضوری گسترده در آن دارند؛ حتی از شهرهای دیگر، جمعیت زیادی به صورت کفنپوش در نماز شرکت کردهاند.
خطیب جمعه، آیتا... خامنهای، رئیسجمهور وقت است و سخنان او، بررسی و تحلیل فرازهایی از تاریخ معاصر ایران: «بعد از آنی که انگلیسیها رفتند و ملت مستقل شد. چه اخلاقی، چه رفتاری، چه آدابی و چه نظام زندگیای بر مردم حاکم باشد؟ نه دیگر، در محدوده فکر و بلندپروازیهای ذهنی دکتر مصدق نبود؛ یک انسان لیبرال و آزادی خواهی که معتقد بود جامعه همینجور، با همین نظام زندگی کند، منتها انگلیسیها یا مثلاً قدرتهای خارجی بر آنها حکومت نداشته باشند. مرحوم آیتا... کاشانی چطور؟ مرحوم آیتا... کاشانی یک فرد مکتبی بود ...» سخن خطیب که به اینجا رسید، صدای مهیبی برخاست؛ بمبی در میان جمعیت منفجر شد. صدای تکبیر از هر سو برخاست.
به فاصله چند ثانیه، محمود مرتضائیفر، مجری مراسم، پشت بلندگو قرار گرفت و فریاد زد: «برادران و خواهران، توجه فرمایید، رئیسجمهور اسلامی ایران به بیاناتشان ادامه میدهند. هیچ نیرویی نمیتواند ملت ما را تسلیم کند.» ۱۴ نفر به شهادت رسیده و ۷۰ نفر زخمی شده بودند، اما جمعیت از جایش تکان نخورد. مجروحان و شهدا به سرعت از دانشگاه تهران خارج شدند و مردم، دوباره نشستند تا به خطبه نماز جمعه گوش کنند؛ اتفاقی که میشد در آن، جلوه شجاعت عظیم و صبر جمیل یک ملت را در برابر امواج دسیسهها و توطئهها مشاهده کرد.
گروهک تروریستی منافقین، پس از ضربات سنگینی که در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱ متحمل شده بود، دیگر توانایی مانورهای پیشین را نداشت. آنها رسماً وارد عراق شده و زیر چتر حمایتی صدام قرار گرفته بودند. همکاری مردم و سازمانهای اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی، به شدت منافقین را محدود کرد. این ناتوانی، باعث بروز بحرانهای درونی در سازمان آنها شده بود. طی سال ۱۳۶۲، منافقین به غیر از حضور در میان نظامیان بعثی و شنود پیامهای رزمندگان اسلام، فقط توانستند به چند پاسگاه بسیج در استان کردستان حمله کنند.
با این حال، شکستهای پیاپی ارتش بعث در خطوط مقدم جبهه، باعث شد که صدام، سرمایهگذاری ویژهای روی سازمان منافقین داشته باشد؛ خانههای بزرگ و مستقل در بغداد، موصل و کرکوک، پول کافی، تسلیحات و رادیو در اختیار آنها قرار گرفت. با طراحی استخبارات بعثیها، منافقین برای عملیات خرابکاری و ترور در داخل ایران تجهیز شدند. از نیمه اول سال ۱۳۶۳، تیمهای دو نفره ترور تشکیل شد. در سری اول، استانهای تهران، خراسان، فارس، خوزستان و اصفهان را به عنوان هدف تیمهای ترور تعیین کردند.
همزمان، مسعود رجوی، سرکرده منافقین، ظاهراً برای وارد کردن شوک به اعضای سازمان که حالا عمیقاً به او و حرفهایش مشکوک بودند، بساط عروسی تشکیلاتی راه انداخت؛ مهدی ابریشمچی، همسرش مریم قجر عضدانلو را طلاق داد تا او به عقد مسعود رجوی دربیاید و بخشی از سرکردگی سازمان شود؛ این اتفاق در اسفند ۱۳۶۳ و درست در زمانی رخ داد که تیمهای ترور، فعالیت خود را داخل کشور آغاز کردهبودند و سعی میکردند به هر قیمتی، نظر مساعد صدام را جلب کنند، اما به غیر از چند ترور محدود و البته انفجار در نمازجمعه تهران، بقیه طرحها بر زمین ماند و تیمهای آدم کشی منافقین، توسط نیروهای وزارت اطلاعات که هنوز از عمر فعالیت سازمانی آن، یک سال هم نمیگذشت، به دام افتادند. بنابراین، آنچه در ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ اتفاق افتاد، بخشی از یک پروژه گسترده بود که صدام انجام آن را از سازمان منافقین خواست.
مأموریت بمب گذاری در نماز جمعه تهران، برعهده مصطفی لطفی و خالد وزیری گذاشته شده بود. طبق اظهارات فضلا... فرخ، مسئول وقت ستاد اقامه نماز جمعه تهران، آنها بمب را در زیرانداز پیچیده و به داخل مردم آوردهبودند. او میگوید: «پشت جایگاه نشسته بودم. آن روز مقام معظم رهبری خطیب و امام جمعه تهران بودند که ناگهان در وسط یکی از خطبهها، صدای مهیبی بلند شد. چون صدام تهدید کرده بود که نماز جمعه تهران را خواهد زد، ابتدا تصور کردم نماز جمعه مورد هدف موشک عراقیها قرار گرفته است، اما وقتی به آسمان نگاه کردم، دیدم قطعاتی از آسمان پایین میآید، ابتدا خوشحال شدم و فکر کردم قطعات هواپیمای عراقی است که توسط پدافند ایرانی مورد هدف قرار گرفته و منهدم شده است؛ اما وقتی زمین را نگاه کردم، دیدم قطعات بدنهای شهدای نمازگزار است که از شدت انفجار به آسمان و اطراف پرت شده.»
واکنش مردم به این اتفاق، شگفتانگیز بود. طبیعی است که در چنین شرایطی، افراد برای حفظ جان خودشان، محل را ترک کنند؛ چون هر آن، احتمال انفجار بعدی وجود دارد؛ اما حتی صفهای نماز هم تکان نخورد. آیتا... خامنهای در بیانات نماز جمعه تهران، مورخ هشتم آبان ۱۳۷۷، مشاهدات خود از این رویداد را چنین توضیح میدهند: «دشمن انفجار خونینی را به راه انداخت و جلوِ چشم مردم، در همین نقطه، عدهای به شهادت رسیدند؛ اما این مردم مثل کوه استوار ایستادند و تکان نخوردند. بنده آن روز در همین جا ایستاده بودم که آن انفجار اتفاق افتاد. اول خیال کردیم موشک یا بمباران هوایی است؛ نگران شدم که نماز جمعه به هم خواهد خورد. معلوم میشود که ما هم مردممان را درست نشناخته بودیم. خدا میداند که این صفها تکان نخورد. یک گُله جا این انفجار واقع شد و چند لحظه همان جا یک هیاهویی شد، بعد شهدا و مجروحان را بردند؛ اما مردم همانجا نشستند و نماز جمعه و خطبهها ادامه پیدا کرد! این نماز جمعه، چنین مناظری را شاهد بوده است.»
ظاهراً این نخستین بار نبود که منافقین کوشیده بودند دست به اقدام تروریستی در نماز جمعه تهران بزنند؛ با این حال، حتی در این اقدام جنایتبار هم، هرگز نتوانستند بمب را به نزدیکی جایگاه برسانند. فضلا... فرخ میگوید: «آن زمان، چون هوا سرد بود نمازگزاران با خود زیرانداز یا سجادهای به همراه میآوردند تا بر روی آن بنشینند و نماز بخوانند. برای همین منافقان نیز، تصمیم گرفته بودند با استفاده از زیرانداز، مواد منفجره را در صحن نماز جمعه جاسازی کنند. آنان این زیرانداز را تا داخل زمین چمن دانشگاه تهران آورده بودند؛ اما به دلیل وجود گیتهای بازرسی و دقتی که انتظامات ستاد در بازرسی داشت، نتوانسته بودند آن مواد منفجره را بیش از این جلو بیاورند. برای همین آن زیرانداز را در همان فضای باز زمین چمن پهن میکنند و خود نیز روی آن مینشینند، اما بعد از اندک زمانی بلند میشوند و به محلی که این مأموریت تروریستی از آنجا کنترل میشد، میروند تا کار شوم خودشان را تمام کنند.»
واکنش نمازگزاران از یک طرف و اقدام شجاعانه خطیب جمعه از طرف دیگر، میتواند برای هر پژوهشگر یا علاقهمندی که به دنبال بررسی وقایع تاریخ معاصر ایران است، یک نمای دقیق از شرایط فکری و سیاسی آن دوره را به نمایش بگذارد؛ کشور در حال جنگ است، منافقین در داخل دست به ترور کور میزنند، باران موشک و بمب بر سر مردم و غیرنظامیان میبارد، اما آنها در پاسخ به این اقدام تروریستی، شعار «حسین حسین، شعار ما، شهادت افتخار ما» سر میدهند و خطیب جمعه، بلافاصله در جایگاه سخنرانی حاضر میشود، مردم را به آرامش فرامیخواند و سخنان خود را پی میگیرد.
چند روز بعد از این واقعه، امام خمینی (ره) در بیاناتی، به عظمت این واکنش و شگفتانگیز بودن آن اشاره کردند و گفتند: «من فراموش نمیکنم قصه روز جمعه را که آن طور باشکوه، با نورانیت و با استقامت گذشت. آنطور مردم با طمانینه، با آن صداهایی که میآمد، با آن رگبارهایی که میآمد. من ملاحظه میکردم. من نگاه میکردم و مخصوصاً نگاه میکردم ببینم که در بین مردم چه وضعی است، اما ندیدم حتی یک نفر را که یک تزلزلی در وی پیدا باشد و آن وقت، امام جمعه آن طور با آن طنین قوی صحبت کرد و مردم آن طور گوش کردند و آن طور فریاد زدند که برای شهادت آمدیم.» واقعه تروریستی ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ در نماز جمعه تهران، برخلاف نیت و خواست دشمنان، نتیجهای جز رسوایی برای آنها و تحکیم وحدت میان مردم و نظام در پی نداشت. شجاعت مثال زدنی آیتا... خامنهای و مردم نمازگزار، نمایشی از اراده پولادین ملت ایران را برای طی کردن راه انقلاب، مقابل چشم جهانیان قرار داد.
منبع: خراسان