کد مطلب: ۹۳۵۵۹۰
|
|
۱۵ آبان ۱۴۰۴ - ۰۶:۱۱

عشق و انتقام میان گذشته و حال

عشق و انتقام میان گذشته و حال
نگاهی به فیلم «لاک‌پشت» که تجربه‌ای متفاوت در سینمای ایران است

به گزارش مجله خبری نگار، «لاک‌پشت» تازه‌ترین ساخته بهمن کامیار، یک گام بلند و جسورانه در مسیر فیلمسازی اوست؛ فیلمی که پس از دو سال توقیف، بالاخره روی پرده رفته و نشان داده هنوز هم می‌توان در سینمای ایران تجربه‌ای متفاوت در مرز واقعیت و خیال خلق کرد. اثری که با جسارت به سراغ ژانر سایکودرام (روان‌درام) رفته و با لحظاتی از مالیخولیا، تعلیق و اضطراب روانی، تماشاگر را تا پایان با خود همراه می‌کند.

کامیار در این فیلم فاصله‌ای معنادار را از آثار قبلی‌اش در ژانر ملودرام اجتماعی گرفته و به قلمرو تازه‌ای از روایت روان‌شناسانه قدم گذاشته است. او که فیلمنامه‌نویس، کارگردان و تهیه‌کننده «لاک‌پشت» است، تلاش کرده در قالب داستانی ظاهراً ساده، نگاهی درونی و ذهنی به روان متلاطم انسان معاصر داشته باشد؛ انسانی که میان گذشته و حال، عشق و انتقام و حقیقت و توهم در نوسان است.

فیلم با معرفی پیروز (با بازی درخشان فرهاد اصلانی) آغاز می‌شود؛ روان‌پزشکی که مطبش مشتری چندانی ندارد و از همان ابتدا نشانه‌هایی از خلأ درونی و زخم‌های روانی او آشکار است. جلسه مشاوره‌اش با بیماری که چهره‌اش را نمی‌بینیم، یکی از هوشمندانه‌ترین صحنه‌های آغازین فیلم است؛ جایی که مفهوم فقدان، همچون سایه‌ای بر تمام فیلم سنگینی می‌کند.

کامیار در ادامه، با طراحی هوشمندانه فضا‌ها و دیالوگ‌ها، تماشاگر را به دنیایی می‌برد که در آن مرز میان حقیقت و وهم به عمد مخدوش است. میهمانی شبانه در خانه پیروز و همسر جوانش گیتی (نازنین بیاتی) نقطه اتصال زندگی روزمره به جهان ذهنی و فروپاشیده قهرمان است؛ جایی که با مرگ ناگهانی عموی گیتی و بازگشت شایان (صابر ابر)، پسرعموی او از خارج، زنجیره‌ای از تنش‌ها و راز‌های گذشته آغاز می‌شود.

در نیمه میانی فیلم، تم‌های «شک» و «انتقام» به تدریج جای خود را در فیلمنامه باز می‌کنند. پیروز، با روانی آشفته و ذهنی پر از سؤال، از یک متخصص در درمان ذهن به انسانی درمانده و شکاک بدل می‌شود. تقابل او با شایان، نه‌تنها در سطح درام، بلکه در لایه‌های عمیق‌تر ذهنی نیز جاری است؛ دو نیمه از یک ذهن بیمار که در تلاش برای تسویه حساب با گذشته‌اند. سکانس طولانی گفت‌وگوی شبانه پیروز و شایان از نقاط اوج فیلم است؛ گفت‌وگویی که میان عقل و جنون در نوسان است و تماشاگر را درگیر دنیای پراضطراب قهرمانان می‌کند.

در زمینه شخصیت‌پردازی، «لاک‌پشت» نسبت به بسیاری از آثار اخیر سینمای ایران، قدمی جلوتر است. شخصیت‌های اصلی و مکمل، هرچند کم‌تعدادند، اما وجوه درونی متنوع و چندلایه دارند. پیروز، گیتی، شایان و مادر گیتی (با بازی چشمگیر آزیتا حاجیان) هیچ‌کدام تیپ نیستند و هر یک، راز‌ها و انگیزه‌هایی دارند که به تدریج در طول فیلم آشکار می‌شود. رابطه پیروز و گیتی با فاصله سنی زیاد، درامی پنهان از عشق و سلطه را یادآور می‌شود که یکی از عناصر کلیدی در تعارض‌های فیلم است.

دیالوگ‌ها بویژه در صحنه‌های دونفره، دقیق و کاربردی‌اند و از شعارزدگی به دور مانده‌اند. یکی از جملات ماندگار فیلم- «چون لاک‌پشت‌ها نمی‌تونن از دستمون فرار کنن، پس از دست دادنشون نمی‌ترسیم» - به‌خوبی جهان استعاری فیلم را خلاصه می‌کند؛ جهان انسان‌هایی گرفتار در ترس فقدان و میل کنترل.

بهمن کامیار در این فیلم نشان داده که با درک مناسبی از زبان تصویر و تمپوی درونی صحنه‌ها به سینمای پخته‌تری رسیده است. او در خلق فضا‌های مالیخولیایی، بویژه در میزانسن‌های شبانه، یادآور سینمای دیوید لینچ است؛ جهانی معلق میان کابوس و بیداری. نورپردازی‌های سرد، دکور‌های بسته و موسیقی پرتنش فیلم نیز در خدمت همین فضاست و به ایجاد حس روان‌پریشی در تماشاگر کمک می‌کند.

انتخاب فرهاد اصلانی برای نقش پیروز یکی از برگ‌های برنده فیلم است. اصلانی، با بازی ظریف و درونی خود، توانسته آشفتگی ذهنی و اضطراب فروخورده شخصیت را به‌درستی منتقل کند. صابر ابر نیز در نقش شایان حضوری مؤثر دارد و توانسته مرز میان جنون و سرخوشی را دقیق به تصویر بکشد. شیمی بازی او با اصلانی، بویژه در سکانس‌های دونفره، از نقاط درخشان فیلم است. نازنین بیاتی نیز برخلاف ظاهر آرام گیتی، کاراکترش چهره‌ای پرتناقض از زنی وامانده میان عشق و ترس ارائه می‌دهد که در مجموع قابل‌قبول است.

لاک‌پشت را می‌توان یکی از تجربه‌های جسورانه و متفاوت سال‌های اخیر سینمای ایران دانست؛ فیلمی که در میانه رکود ژانری و تکرار مضمونی، با اتکا به درامی روان‌شناسانه، فضایی نو می‌آفریند. هرچند ضعف‌هایی در ریتم نهایی و پایان‌بندی آن مشهود است، اما ساختار منسجم، کارگردانی دقیق و بازی‌های درخشان، باعث شده این اثر چند پله بالاتر از بسیاری از فیلم‌های سال قرار گیرد.

کامیار با «لاک‌پشت» ثابت می‌کند می‌تواند از چهارچوب‌های ملودرام اجتماعی فاصله بگیرد و به قلمرو پیچیده‌تری از ذهن انسان وارد شود. او در این فیلم، با تکیه بر روان‌شناسی شخصیت‌ها و بهره‌گیری از عناصر تعلیق، روایتی چندوجهی خلق کرده که تماشاگر را تا پایان درگیر می‌کند. شاید بتوان گفت «لاک‌پشت» نه فقط فیلمی درباره فقدان، بلکه روایتی درباره ترس از دست دادن خود است؛ تجربه‌ای سینمایی که نشان می‌دهد هنوز هم در سینمای ایران، امکان خلق درامی اندیشمندانه و پرکشش وجود دارد.

برش

شتاب‌زده، اما منسجم

«لاک‌پشت» از حیث ساختار روایی و ریتم، فیلمی منسجم و حساب‌شده است. کامیار با دقت، گره‌افکنی و گره‌گشایی را پیش می‌برد و در حفظ تعلیق تا پیش از پرده سوم موفق عمل می‌کند. البته در بخش پایانی، ریتم فیلم شتاب‌زده می‌شود و گره نهایی را با نوعی سرهم‌بندی همراه می‌کند؛ نکته‌ای که از تأثیرگذاری نهایی اثر کاسته است.

منبع: ایران-علی نعیمی|منتقد سینما

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر