کد مطلب: ۹۳۴۷۵۷
|
|
۱۳ آبان ۱۴۰۴ - ۲۰:۵۷

نادر رالی با یک شگرد جدید جیب مردم را خالی کرد!

نادر رالی با یک شگرد جدید جیب مردم را خالی کرد!
نادر رالی، مجرمی که روزگاری با وعده ازدواج، دختران را فریب می‌داد و سرکیسه‌شان می‌کرد، این‌بار به عضویت باندی درآمده بود که کارش موبایل‌قاپی بود.

به گزارش مجله خبری نگار/همشهری آنلاین - الهه فراهانی: چند روز قبل گزارشی در اختیار پلیس آگاهی تهران قرار گرفت که نشان می‌داد چندین خلافکار، خانه‌ای در غرب پایتخت را تبدیل به پاتوقی برای انجام اقدامات مجرمانه خود کرده‌اند. تیمی از مأموران در عملیاتی غافلگیرانه وارد این پاتوق شدند و ۳ نفر را که در حال مصرف موادمخدر بودند، بازداشت کردند. در بازرسی از پاتوق تبهکاران مقداری اموال مسروقه و موادمخدر کشف شد و متهمان به اداره پلیس منتقل شدند.

یکی از متهمان دستگیر شده، مجرمی سابقه‌دار به نام نادر بود که ۶‌ماه قبل همراه همدستش از زندان آزاد شده و از همان زمان دست به سرقت می‌زد. نادر و همدستش الیاس اعتراف کردند که روز‌های زوج، سوار بر موتور می‌شدند و در خیابان‌های خلوت می‌گشتند و با شناسایی زنان و دخترانی که گوشی در دست داشتند، از آنها سرقت می‌کردند و متواری می‌شدند. متهمان به بیش از ۴۰ فقره موبایل‌قاپی در سطح شهر اعتراف کردند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.

سناریوی سرقت در زندان نوشته شد

نادر معروف به رالی، ۲۵ سال دارد؛ پسری که روزی با وعده ازدواج، دختران ساده‌دل را فریب می‌داد، حالا به‌عنوان سارق موبایل‌قاپ در بازداشت است. گفت‌و‌گو با او را می‌خوانید.

چطور وارد این مسیر شدی؟

از وقتی پدرم فوت شد، زندگی‌ام به‌هم ریخت. کار درست و حسابی نداشتم. یه مدت سراغ کار ساختمون رفتم، بعد با چند تا آدم اشتباهی آشنا شدم. آنها یادم دادند چطوری می‌شه از دخترا پول گرفت؛ بدون اینکه کار خلاف به‌نظر بیاد.

یعنی منظورت همون کلاهبرداریه؟

(سری پایین می‌اندازد) بله... چند بار این کار رو کردم، اما آخرش منو گرفتند و افتادم زندان.

تعریف کن چطور دختران را فریب می‌دادی؟

در نقش خواستگار. با آنها در فضای مجازی یا مهمانی آشنا می‌شدم. خودم را یک تاجر پولدار جا می‌زدم. هر وقت می‌رفتم سر قرار کت و شلوار می‌پوشیدم و یک ماشین مدل بالا برای چند ساعت اجاره می‌کردم. دختر‌ها به همین راحتی فریب می‌خوردند. سپس از آنها خواستگاری می‌کردم و بعد به بهانه‌های مختلف از آنها پول می‌گرفتم.

چه بهانه‌هایی؟

خب به یکی می‌گفتم، تاجر خودرو هستم و به بهانه واردات ماشین خارجی از آنها پول می‌گرفتم. به دیگری می‌گفتم کار من ارز دیجیتال است و به بهانه سرمایه‌گذاری در این زمینه از آنها پول می‌گرفتم. به محض اینکه جیب‌هایم پر از پول می‌شد، فلنگ را می‌بستم و غیبم می‌زد، اما در نهایت با شکایت آنها و پیگیری پلیس دستگیر شدم و افتادم زندان.

چه شد که سر از دنیای سارقان در آوردی؟

در زندان با سارقی حرفه‌ای به نام الیاس آشنا شدم. او وقتی دید من رالی بازم و جنون موتورسواری دارم، مرا استخدام کرد برای سرقت‌های سریالی. در واقع من و الیاس سناریوی سرقت را در زندان نوشتیم؛ و تو قبول کردی؟

عشق موتورسواری، هوش از سرم پراند. ضمن اینکه الیاس گفت لازم نیست گوشی را تو برداری، فقط باید سریع فرار کنی. منم عاشق سرعت بودم، قبول کردم.

نقشت در سرقت‌ها چه بود؟

من راکب بودم. الیاس که ترک من می‌نشست، گوشی مردم رو می‌قاپید. من فقط گاز می‌دادم و در می‌رفتم.

راستی دلیل خاصی داشت که سرقت‌هایتان را فقط در روز‌های زوج انجام می‌دادید؟

روز‌های زوج برای من و الیاس، خوش‌شانسی می‌آورد به جاش در روز‌های فرد هفته تا دلتان بخواهد بدشانسی می‌آوردیم؛ درست مثل شامگاه یکشنبه‌ای که توسط پلیس دستگیر شدیم؛ زمانی که در حال مصرف گل بودیم و حالمان گرفته شد.

برچسب ها: سرقت پلیس
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر