به گزارش مجله خبری نگار، در روزهایی که تهران با صدای پدافند از خواب میپرید و دشمن خیال میکرد ایران را به زانو درآورده، مردم این سرزمین ایستاده بودند؛ نه پشت خاکریز، که پشت روایت. نسل جدید، با دستان خالی و دلهایی پر، گوشی به دست گرفتند و قصه عزت را نوشتند. این بار نه فقط فرماندهان نظامی، که نوجوانان روایتساز، میدان را فتح کردند. جنگ ۱۲ روزه، با همه تلخی و هزینهاش، یک حقیقت را روشن کرد: ما هنوز زندهایم، چون بلدیم از دل آتش، زندگی بسازیم.
یک: اگر جنگ بد است، تسلیم بدتر است
ایرانیها هرگز جنگطلب نبودند، اما هرگز هم تسلیم نشدهاند. نه آغازگر بودند، نه وامدار قدرتی خارجی. ستون این ملت، همیشه بر زانوی خود بوده و خون این مردم، با مقاومت و غیرت، به جریان افتاده است. در جنگ ۱۲ روزه نیز ما شاهد همین بودیم: ملتی که ایستاد، نجیبانه درد را تحمل کرد، اما لحظهای خم به ابرو نیاورد.
در این نبرد پرهزینه و طاقتفرسا، در برابر هجمههای رسانهای، جنگ روانی، انفجارها و اختلالات سراسری، ایرانیان نهتنها ترسیدند یا عقب نشستند، بلکه عزت را پاس داشتند، اتحاد را تجربه کردند و از تهدید، فرصتی طلایی برای ترمیم اجتماعی و بازسازی همبستگی ملی ساختند.
دو: جراحی سخت، اما موفق
جنگ اخیر، صرفاً یک درگیری نظامی نبود؛ شبیه یک جراحی عمیق بود که دملی چرکین و مزاحم از پیکره ملت ایران خارج شد. بله، جراحی درد دارد. هزینه دارد. اما نتیجهاش باز شدن نفسها و جاریشدن خون تازه است.
در میانه درد، با تغییر در فرماندهیهای نظامی، ورود نسلهای جدید به صحنه و بازتعریف مجدد الگوی مقاومت ملی، روح تازهای در کشور دمیده شد. شاید هیچکس باور نمیکرد که از دل یک جنگ، بشود این سطح از «اعتماد ملی، مشارکت جوانان و انسجام اجتماعی» را با این سرعت به دست آورد. اما این اتفاق افتاد. ما نهتنها عقب نرفتیم، بلکه جلو هم آمدیم.
سه: نسل جدید، سربازان روایت بودند
جوانان و نوجوانان دهه هشتادی و نودی، چهرههای اصلی این نبرد روایتمحور بودند. آنان، بدون دعوت رسمی، آتش به اختیار و خودجوش به میدان آمدند و با کلیپها، طراحیها، استوریها و متنهای اثرگذار، روایت ایران را بازگو کردند.
در روزهای جمعه خشم و نصر یا هنگام شادی خیابانی مردم پس از حمله مقتدرانه ایران به امریکا، این نسل بود که بیشترین تولید را در فضاها داشت. در تشییع پیکر شهدای اقتدار، نوجوانهایی آمده بودند که تا دیروز در حاشیه تحلیلها قرار میگرفتند. امروز، آنان در متن میدان ایستادهاند.
چهار: روایتنویسی؛ مهمترین میدان نبرد
در این جنگ، سختافزار فقط ۱۰ تا ۲۰ درصد میدان بود. آنچه تعیینکننده بود، جنگ روایتها بود. روایتهایی که گاه از یک اتاق، گاه از جمع دوستانهای در فضای روزمره و گاه در روزهای رجزخوانی در میدان از یک صفحه اینستاگرامی و از زبان یک مادر یا نوجوان شنیده میشد و در سراسر کشور بازنشر مییافت.
جنگ بر سر دانستن یا ندانستن حقیقت بود؛ و ما – با همه کمبودها – نشان دادیم که میتوانیم روایتهای باورپذیر، انسانی، عمیق و ملی خلق کنیم. این تجربه، باید به یک راهبرد دائمی در رسانههای ما تبدیل شود. دیگر نمیشود از روایت غفلت کرد.
پنج: رسانه ملی، دوباره شنیده شد
در نظرسنجیهای معتبر، اکثریت قاطع مردم اعلام کردهاند که روایت رسمی از رسانههای داخلی و رسمی جمهوری اسلامی ایران را پذیرفتهاند و آن را «پیروزی استراتژیک» میدانند. ۹۹ درصد از پاسخدهندگان، از اصل ماجرا مطلع بودند و صدا و سیما و پیامرسانهای داخلی را مهمترین منبع اطلاعرسانی خود دانستهاند. این یعنی مردم دوباره به رسانههای خود نگاه میکنند. این اعتماد، سرمایهای است که باید حفظش کرد.
شش: آزمونی برای نسل ما
ما دهه شصتیها، هفتادیها و حتی دهه هشتادیها، تا همین چند وقت پیش، خاطرات دفاع مقدس را فقط از زبان مادران و پدرانمان شنیده بودیم. اما در این ۱۲ روز، آنچه شنیده بودیم را «با گوشت و پوست و استخوان» حس کردیم. دیگر فقط خاطره نبود؛ تجربه بود. این تجربه، حجت را بر ما تمام کرد.
دیگر زیست کردیم و ایمان داریم که مرهون شهدا هستیم. مدیون خانوادههای شهداییم. نه فقط شهیدان این ۱۲ روز، که شهدای راه اسلام و انقلاب، حتی قبل از انقلاب تا همین لحظه. حتی مدیون خانوادههایی هستیم که زیر موشک، آرام ماندند؛ فرزندانشان را آرام نگه داشتند؛ روایت عزت را ثبت کردند و نشان دادند که ایران هنوز زنده است، چون مردمش بلدند بجنگند، اگر هم لازم باشد، با روایت.
این فقط پایان یک جنگ نبود؛ آغاز یک مرحله جدید بود
اکنون که آتشبس را به مهاجم بزدل تحمیل کردیم و برقرار شده، خوب است مرور کنیم که ما با ملتی روبهرو هستیم که قویتر از قبل، باانگیزهتر، همدلتر و پختهتر شده است. اگر دشمن آمده بود که ما را بترساند، حالا باید ببیند که ما فقط نترسیدیم، بلکه متحد شدیم، روایت ساختیم و زندگی را دوباره معنا کردیم.
در روزهای سخت، هر ملتی خود را از نو میسازد. ما در این جنگ، ایران را از نو ساختیم. این بار، ستون ایران، نهفقط بر پدافند و موشک، که بر لبخند دختران و پسران نوجوانی ایستاده که روایت نوشتند. بر جوانانی که ایستادند. بر مادرانی که صبر کردند؛ و بر رسانههایی که روایت ایران را زنده نگه داشتند.