کد مطلب: ۶۷۲۹۸۵
۲۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۵۶

چهره آشنای اوباش پایتخت؟ شاخ مجازی هفت تیر کش!

با اجرای طرح برخورد با اراذل و اوباش، ۱۹۳ شرور پایتخت در حالی دستگیر شدند که در بین آنها چهره معروفی نیز به چشم می‌خورد؛ یکی از شاخ‌های مجازی که صفحه‌اش بیش از یک‌میلیون‌و ۴۰۰ هزار دنبال‌کننده دارد.

به گزارش مجله خبری نگار، دیروز سردار عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس پایتخت در جمع خبرنگاران حاضر شد تا از دستاورد‌های تازه‌ترین طرح مبارزه با اراذل و اوباش پایتخت بگوید. او توضیح داد: همکاران من در سازمان اطلاعات پلیس تهران پس از روز‌ها کار اطلاعاتی و شناسایی، طی ۷۲ساعت گذشته، ۱۹۳نفر از افراد شروری را که اقدام به شرارت و نزاع و درگیری کرده و نظم عمومی را برهم زده بودند، دستگیر کردند. وی با بیان اینکه قدرت‌نمایی و درگیری دسته‌جمعی، اخلال در نظم عمومی، حمل سلاح، تخریب اموال عمومی، مزاحمت برای مردم و زنان و... ازجمله اقدامات مجرمانه افراد دستگیرشده است، گفت: برای دستگیری برخی از این افراد اقدامات پیچیده‌ای انجام شد. برخی از این اشرار در فضای مجازی هم فعالیت داشته‌اند و از آنان سلاح‌های سرد و گرم نیز کشف شده است. به‌گفته رئیس پلیس پایتخت برخی از این افراد پس از ارتکاب جرم و اطلاع از اینکه از سوی پلیس دستگیر خواهند شد، به استان‌های مجاور فرار کرده بودند که پلیس آنها را در مخفیگاه‌هایشان به دام انداخت.

سردار محمدیان در ادامه با بیان اینکه همراه‌داشتن سلاح سرد، حتی یک چاقو ممکن است در برخی مواقع موجب وقوع یک قتل و جنایت شود، گفت: قانون نگهداری و حمل سلاح نامتعارف چندین سال است که در مجلس تصویب شده و در کشور اجرا می‌شود؛ ازاین‌رو به حاملان این نوع از سلاح‌ها هشدار می‌دهیم که پلیس با اقدام مجرمانه آنان برخورد جدی خواهد کرد. سردار محمدیان ادامه داد: مغازه‌داران بدانند فروش سلاح‌های سرد غیرمتعارف جرم است و اگر به‌صورت تزیینی هم بفروشند، مجازات آن برای دفعه اول اخطار و سپس پلمب است.

گفتگو ۱

من بدل برد پیت هستم

اسمش باربد و متولد ۱۳۷۲ است، اما همه او را برد پیت صدا می‌زنند؛ چون به‌گفته خودش چهره‌اش شبیه برد پیت است و رویای بزرگ زندگی‌اش این بوده که روزی به هالیوود راه پیدا کند. او حالا در میان متهمان دستگیرشده در طرح پلیس و جرمش درگیری و شرارت است.

چرا برد پیت ایرانی به جرم شرارت دستگیر شده؟

چون از کودکی خیلی زود خشمگین و عصبانی می‌شدم و نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم. این‌بار هم نتوانستم خشمم را کنترل کنم و حالا اینجا هستم.

مگر چه اتفاقی افتاد؟

یک روز دایی‌ام به من زنگ زد و گفت می‌آیی برویم کافه‌رستورانی در غرب تهران؟ ابتدا فکر کردم که منظورش این است یک شب برویم با هم شام بخوریم و قلیان بکشیم؛ اما بعد گفت که مهمانی است. دایی‌ام می‌گفت در یک گروه تلگرامی عضو شده که پول پرداخت می‌کنی و به مهمانی می‌روی. می‌گفت هم تفریح است و هم شام و مشروبات الکلی. چون حالم زیاد مساعد نبود و غمگین بودم دعوت دایی‌ام را پذیرفتم. آن شب رفتیم رستوران؛ اما فکرش را نمی‌کردیم که کارمان به درگیری بکشد. من هم نتوانستم خشمم را کنترل کنم و تا می‌شد چند نفر را کتک زدم.

چه چیزی باعث شروع درگیری شد؟

یکی از مهمان‌ها مردی میانسال بود که حسابی حالش خوب بود و شادی می‌کرد! گاهی هم حرف‌های عجیبی می‌زد. من به او خندیدم و لهجه‌اش را مسخره کردم. خوشش نیامد و همین موضوع موجب شد که مرد میانسال و اقوامش بر سر من بریزند و با چوب کتکم بزنند. من هم عصبانی شدم و چند نفرشان را زدم. سپس دایی‌ام مداخله کرد که او هم زخمی شد. به مردی که سرش را باندپیچی کرده، اشاره می‌کند و می‌گوید: ببینید چه بلایی بر سر دایی‌ام آورده‌اند. شانس آوردیم که زنده مانده‌است. 

سابقه‌داری؟

سابقه که ندارم؛ اما هر وقت عصبانی می‌شوم، مردم را کتک می‌زنم. چندبار به‌خاطر درگیری رفته‌ام کلانتری؛ اما خیلی زود همه چیز ختم‌به‌خیر شده‌است.

مواد هم مصرف می‌کنی؟

نه اصلا. من آدم حسابی هستم. تئاتر می‌خوانم و دلم می‌خواهد بازیگری شوم. من بدل برد پیت هستم، به‌لحاظ شباهت ظاهری‌ام با این بازیگر مشهور به من می‌گویند برد پیت. آرزو داشتم زندگی‌ام هم شبیه برد پیت بشود. یعنی به سینمای ایران و بعد هالیوود راه پیدا کنم و برای خودم سوپراستار شوم. برای رسیدن به رویای بزرگم حتما تمام تلاشم را خواهم کرد؛ خدا را چه دیده‌اید، شاید به آرزویم رسیدم. مرا دست‌کم نگیرید، من بدل برد هستم!

گفتگو ۲

چهره آشنای اوباش پایتخت؟ شاخ مجازی هفت تیر کش!

تیراندازی شاخ مجازی

در میان متهمانی که به‌تازگی دستگیر شده‌اند، یک شاخ مجازی با بیش از یک‌میلیون‌و ۴۰۰ هزار دنبال‌کننده در اینستاگرام هم حضور دارد. می‌گوید در بیش از ۶ فیلم سینمایی بازی کرده، اما حالا به اتهام تیراندازی و درگیری مسلحانه دستگیر شده است.

انگیزه‌ات از تیراندازی چه بود؟

به خاطر مرام و معرفت. چند نفر از دوستانم به رستورانی در غرب تهران رفته بودند که با افرادی که حال طبیعی نداشتند درگیر شدند. من هم وقتی خبر را شنیدم برای دفاع از آنها وارد ماجرا شدم. آن شب اصلا حالم خوب نبود و با اسلحه‌ای که همراه داشتم ۳ تیر هوایی شلیک کردم تا دیگران را بترسانم. همین.

همیشه اسلحه حمل می‌کنی؟

همیشه که نه، در مواقع خاص؛ مواقعی که باید از حق خودم و دیگران دفاع کنم. بیشتر برای ترساندن است.

اسلحه را برای قدرت‌نمایی خریده‌ای؟

نه، نخریده‌ام؛ برایم هدیه آورده‌اند. من آدم معروفی هستم.

چطور شد که معروف شدی؟‌

می‌خندد و می‌گوید: بخت با من یار بود. صفحه من بیش از یک‌میلیون‌و ۴۰۰ هزار دنبال‌کننده دارد؛ چون کلیپ‌های جذاب و خنده‌دار پست می‌کنم. خب این موضوع برای مردم جذاب است. من بلاگرم و هرجا می‌روم مرا می‌شناسند، بازیگر هم هستم. بیش از ۶ فیلم سینمایی بازی کرده‌ام. در بعضی از فیلم‌ها با علی انصاریان همبازی بودم.

معمولا چه نقش‌هایی را بازی می‌کردی؟

از هیکل و چهره‌ام معلوم نیست؟ بیشتر نقش شرخر را بازی می‌کردم. خالکوبی‌هایم را می‌بینید؟ همه‌جای بدنم خالکوبی دارم. البته خیلی هم هزینه دارد این خالکوبی‌ها.

هزینه‌اش چقدر است؟

هرکدام ۱۰۰ میلیون تومان. البته من بلاگرم و به‌نوعی تبلیغات برای آن‌کسی که کار تتو انجام می‌دهد محسوب می‌شود.

پس زندگی‌ات با تبلیغات در اینستاگرام می‌گذرد؟

من نمایشگاه اتومبیل در جنوب تهران دارم. علاوه بر این کار تبلیغات در اینستاگرام هم انجام می‌دهم که درآمدش خیلی خوب است. معمولا هر استوری را ۱۰ میلیون تومان می‌گیرم. هزینه پست هم بستگی به نوع تبلیغاتش دارد؛ اما بالای ۳۰ میلیون تومان است. 

برای بازیگری هم پول می‌گیری؟

خیلی کم، اما به بازیگری علاقه دارم. هروقت نقش شرخر یا خلافکار یا گنده‌لات به من پیشنهاد می‌شود، فورا قبول می‌کنم. به‌هرحال رزومه کاری برایم محسوب می‌شود.

ورزش هم می‌کنی؟

معلوم است که ورزش می‌کنم؛ کشتی و بوکس. حتی در مسابقات زیرزمینی بوکس هم شرکت می‌کنم. البته بیشتر برای شرط‌بندی، کل‌کل و خودنمایی است. نیازی به پولش ندارم. هرچند آخرین‌بار که شرط را بردم ۲۰۰ میلیون تومان گیرم آمد.

گفتگو ۳

درگیری عجیب مکانیک‌ها

درگیری عجیب مکانیک‌های امدادخودرو به یک درگیری مسلحانه تبدیل شد. یکی از این افراد که از سوی پلیس دستگیر شده، از جزئیات درگیری می‌گوید.

چه شد که کارتان به تیراندازی کشید؟

باور کنید یک موضوع ساده و پیش‌پاافتاده بود که اینطوری جنجال به پا کرد. الان که فکرمی‌کنم می‌بینم اصلا ارزشش را نداشت. آن روز گزارش شد که یک خودروی تصادفی کنار خیابان است. من به یکی از همکارانم گفتم نوبت توست و باید بروی، اما یکی از بچه‌ها به اسم منوچهر گفت من می‌روم. نوبت منوچهر نبود، اما به‌زور رفت. بعد از چند دقیقه هم با دوستانش برگشت و دعوا شروع شد. کار به تیراندازی و قمه‌کشی کشید. ۲۰ تیر در این درگیری شلیک شد و دعوای بدی رخ داد.

کسی هم آسیب دید؟

به‌صورت سطحی چند نفر زخمی شدند. خوشبختانه دعوا به جنایت ختم نشد؛ درحالی‌که ممکن بود اتفاق مرگباری رقم بخورد.

یعنی منوچهر فقط به‌خاطر نوبتش چنین دعوایی در مغازه شما راه انداخت؟

باور کنید همین بود. مغازه متعلق به من است. راننده‌هایی که استخدام شده‌اند به‌نوعی مکانیک امدادخودرو هستند؛ امدادخودروی خصوصی. آن روز منوچهر حتی با بچه‌های دیگر بر سر رنگ پیراهن آنها هم درگیر شد. اصلا آدم عصبانی‌ای بود. همه را مسخره و با آنها کل کل می‌کرد. درنهایت هم یک دعوای بزرگ راه انداخت. او همیشه پول بیشتر برای یدک‌کشی می‌گرفت و شرارت‌هایش درنهایت ما را هم به دردسر انداخت و باعث شد وارد دعوای بدی شویم. آن هم به خاطر یک مسئله ساده و جزئی.

منبع: همشهری

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر