به گزارش مجله خبری نگار، مینیبوس حامل دوچرخههای توریستها همراه با سهیل و راننده در پیش حرکت میکرد و اتوبوس حامل توریستها پشت سر بود. جاده از بارش باران پاییزی لغزنده شده بود و این نگرانی سهیل از بابت بیاحتیاطی راننده در رانندگی را دوچندان میکرد. ویراژهای او تمامی نداشت. در یک چشم بر هم زدنی حادثه اتفاق افتاد و مینیبوس چپ کرد تا فصل جدید زندگی سهیل ماجراجو آغاز شود. او از ناحیه کمر قطع نخاع شد. گرچه همه گمان میکردند دیگر زندگی ماجراجویانه سهیل در همان لوکیشن تصادف تمام و او دیگر ویلچرنشین شد، اما او به همه ثابت کرد که فقط قدرت حرکت پاهایش را از دست داده و زندگی و ماجراهایش برای او ادامه دارد. حالا ۵ سال از آن حادثه میگذرد و سهیل نهتنها خانهنشین نشده، بلکه سفرهایش را با همه سختیها و مشقاتش ادامه میدهد؛ آن هم با هندبایکی ایرانی که ساخته دست خودش است.
زندگیاش در یکدهه، بسیار پرماجرا بوده است: «از سال ۹۰ فعالیتهای حرفهای و شغلی خود را در حوزه مربیگری و لیدری تورهای دوچرخهسواری شروع کردم. همه تلاشم برگزاری تورهای دوچرخهسواری آموزشی و آموزش دوچرخهسواری و کوهنوردی حرفهای و خلاصه تجربه هر هیجانی که در طبیعت فکرش را بکنید، بود. سال ۹۵ در خلال همین فعالیتها با همسرم آشنا شدم و سال ۹۷ ازدواج کردیم. همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه سال ۹۸ در آخرین روز یک سفر کاری وقتی در مسیر بازگشت بودم متأسفانه دچار یک حادثه شدم. وقتی بههوش آمدم خودم را کنار جاده دیدم. هنوز نمیدانم حین تصادف دچار ضایعه نخاعی شدم یا هنگام خروج از مینیبوس. هرچه بود وقتی دیدم پاهایم تکان نمیخورند، حال غریبی داشتم.»
سهیل بعد از انتقال به بیمارستان و شنیدن تشخیص پزشکی متوجه میشود دیگر هرگز نمیتواند روی پاهایش بایستد: «برای هر انسانی شنیدن این خبر سخت است و برای من که تمام زندگیام مانند یک خرگوش در جستوخیز بودم سختتر. پاهایی که با آنها دماوند و کوههای مرتفع کشور را فتح کرده بودم، پاهایی که با آنها ماجراجویی میکردم و پاهایی که هر لحظه و قدم در زندگیام همراهم بودند، حالا دیگر قرار است توانی برای ایستادن من رویشان نداشته باشند. منکر سخت بودن درک این شرایط نمیشوم، اما با خودم فکر کردم واقعا میتوانست از این بدتر هم شود و من دچار ضایعه نخاعی گردنی شوم! بهخاطر همین تفکرات بود که وقتی ۱۲ روز بعد از حادثه برای برگزاری جشنی در سفارت تایلند بهعنوان یکی از سفیران دوچرخهسوار سفر کرده به این کشور دعوت شدم، دعوت را پذیرفتم و در جشن حاضر شدم؛ بهطوریکه باعث حیرت اهالی سفارتخانه شد و در پاسخ سؤالی که پرسیدند: چه بر سرت آمده؟ تو تا همین یک هفته پیش تکچرخ میزدی، خندیدم و گفتم: الان هم برایتان تکچرخ میزنم و با ویلچر یک حرکت جالب اجرا کردم.»
روز سوم بستری شدن در بیمارستان بود که همه فکر و ذهنش استفاده از وسیلهای شد که بتواند هم سفرهایش را انجام دهد و هم علایقش را دنبال کند: «همیشه شکستهای زندگیام را پذیرفته و دنبال راهکاری برای بیرون رفتن از شرایط شکست بوده ام. حالا وقت آن بود که در سختترین شرایط بهترین ایده را داشته باشم. بهدنبال وسیلهای که بتواند مرا در ادامه سبک زندگی گذشتهام همراهی کند، گشتم. جستوجوی زیادی کردم تا اینکه با هندبایک آشنا شدم. در تمام طول روزهایی که در بیمارستان بستری بودم دربارهاش تحقیق کردم. خرید هندبایک از خارج از کشور برای من چیزی حدود ۱۲۰ میلیون تومان به پول آن سال تمام میشد؛ هزینهای که توان پرداختش را نداشتم، اما ناامید نشدم؛ چراکه تصمیم گرفتم با یکی از دوستانم آن را بسازیم و بعد از ترخیص از بیمارستان موفق هم شدیم. ما هندبایکی را طراحی کردیم و ساختیم که توانستم با کمکش به جنوب سفر کنم؛ حتی با این هندبایک کوهنوردی میکنم و زیباترین لحظه زندگیام وقتی است که هنوز خود را در ارتفاعات میبینم.»
سهیل وقتی بهدلیل ضایعه نخاعی مجبور به نشستن میشود، تازه به فکر علایقی میافتد که سالها بهخاطر مشغلهکاری فرصت یادگیریشان را نداشته است: «نخستین علاقهای که در همان روزهای نخست دنبالش رفتم تراش چوب بود. من همیشه عاشق «لوسین» شخصیت کارتونی بچههای کوه آلپ بودم و از آرامش او هنگام تراشیدن چوب در لحظات خشم و خوشحالی لذت میبردم. وقتی دست بهکار شدم تازه فهمیدم چه استعداد و توانایی خارقالعادهای را سالها در وجود خود داشتهام. کمکم دستساختههای چوبیام بیشتر و بیشتر شد و آنها را روانه بازار کردم و موفق به فروششان شدم و این اتفاق شیرین زندگی من بود.»
حالا سهیل هم یک چوبتراش حرفهای است و هم یک تراشکار صنعتی؛ علاوه بر اینها او امروز یک جوشکار معمولی، جوشکار آلومینیوم، تعمیرکار دوچرخه، مربی دوچرخه و برگزارکننده تورهای دوچرخهسواری است و هر روز در مغازه کوچک، اما باصفایش علایقش را دنبال میکند: «من سالهای سال سعی میکردم با برگزاری تورهای دوچرخهسواری و برنامه سفرهای شاد دل دوستانم را شاد کنم و خاطرههای خوبی برای آنها بسازم. بعد از این اتفاق برای من، دوستانم کنارم آمدند و مرا تنها نگذاشتند و اجازه ندادند از حرکت بایستم و این برای من بسیار باارزش است؛ حتی همسر سابقم نیز تا قبل از جدایی کمکهای زیادی به من کرد که قدردانش هستم.»
سهیل این روزها اگر بیشتر از روزهای قبل از تصادف کار نکند، کمتر کار نمیکند؛ خودش میگوید که مثل تراکتور کار میکنم تا به آرزوهایم برسم: «من خوب میدانم که شرط رسیدن من به تمام اهداف و آرزوهایم و همچنین حفظ پرستیژ اجتماعی و موقعیت شغلی و... همه و همه در گرو کار سخت، درآمد بیشتر و بهرهمندی از امکانات بیشتر است؛ بهخاطر همین اگر از تمام نیازهای شخصیام بگذرم از خرید ابزار مورد نیاز کارم کم نمیگذارم و با قدرت به پیش حرکت میکنم.»
دنیا را بگردید کاروانی را پیدا نمیکنید که با یک هندبایک کشیده شود، اما سهیل این کاروان را ساخته و سفرهای لذتبخشی را هم با آن تجربه کرده است: «همیشه دنبال راهی میگردم که استقلالم را تقویت کند. همیشه در سفرها هنگام ورود و خروج به چادر باید حتما یکی کمکم میکرد؛ بهخاطر همین به فکر ساخت کاروانی افتادم که مطابق نیازهای فردی من طراحی شود؛ از سرویس بهداشتی تا جای خواب و.... خوشبختانه موفق شدم و این کاروان امروز بخش زیادی از نیازهای من در سفر را رفع کرده است.»
سهیل بعد از اینکه برای خود هندبایک میسازد به فکر تولید انبوه این وسیله نقلیه برای افراد مشابه خودش میافتد: «هرچند سعی کردم هندبایکها با کمترین هزینه تولید و برای فروش عرضه شوند، اما حقیقت امر این بود که بچههای ضایعه نخاعی توان خرید این هندبایکها را نداشتند. آنها هم که توان خرید داشتند، جایی برای پارک و نگهداریشان نداشتند؛ بهخاطر همین من تلاش کردم پیشنهاد خرید این هندبایکها را به شهرداری بدهم و از شهرداری بخواهم با خرید این هندبایکها و قرار دادن تعدادی از آنها در هر بوستان فرصت استفاده از این وسیله را به همه بچههای ضایعه نخاعی بدهند؛ ضمن اینکه اگر سفارش تولید ما بیشتر شود، حتی میتوانیم برای بچهها فرصتهای شغلی خوبی ایجاد کنیم.»
سهیل بعد از اینکه موفق به ساخت هندبایک شد و توانست از این وسیله در مسیر آرزوهایش استفاده کند، فکر برگزاری مسابقات هندبایک کشور در ذهنش جرقه زد: «برگزاری این مسابقات یکی از اهداف من شد؛ هر چند راضی کردن مسئولان فدراسیون کار آسانی نبود، اما بالاخره در سایه اصرارهای زیاد من، این مسابقات شکل گرفت و بهمدت ۲ سال هم در کشور برگزار شد که نفر اول هر دو دوره هم خودم شدم.»
منبع: همشهری