به گزارش مجله خبری نگار، میتواند ساعتها بدون خستگی از پیشینه و تاریخ پرافتخار ایران و ایرانیان بگوید و برج و باروی آجری پرابهت و باشکوه طغرل بیگ گواه و سند حرفهای اوست. در این سالها آنقدر بلند و کوتاه شدن آفتاب روی پرههای ساروجی برج را اندازه گرفته که میتواند چشم بسته قوانین علمی آن را توضیح دهد و آنقدر دیوارهای آجرچین برج را به حظ تماشا کرده که کم و زیاد شدن خط و خش آجرهای قزاقی قدیمی آن هم از چشمش دور نمیماند. ۲۰ سال پیش که بابا قاسم مراقبت از این میراث عهد سلجوقی را بر عهده گرفت، زخمها و تاولهای بسیاری قد و بالای رشید برج را خراشیده بود و هر روز به ضرب کلنگ و تیشهای که به نیت مدرن کردن ری کهن در حوالی برج بر زمین مینشست، تن و بدنش میلرزید. بابا قاسم ۲۰ سال برای این برج دل سوزاند و با همان حس و حال روزها و سالهایی که برای حفظ خاک وطن میجنگید، برای سرپاماندن و باشکوه ماندن برج تقلا کرد.
در میان ساختمانهای قدیمی و پرسن و سال خیابان شهید تقی پور، عمارت بلندبالا و کهنسال برج طغرل که در میانه خیابان قرار گرفته به لبخندی شیرین شباهت دارد که روی صورتی کهنسال جا خوش کرده است. روی در چوبی عمارت کوبههای فلزی کوچک و بزرگی آویخته شده تا به رسم ری کهن، زیر و بم بودن صدای کوبهها مرد یا زن بودن مهمان برج را خبر دهد، اما از وقتی باباقاسم میزبان بازدیدکنندگان برج شده، برای تماشای این عمارت ۹۰۰ ساله حاجتی به کوبیدن این کوبهها نیست! ساعت کاری بابا قاسم از ۹ صبح شروع میشود و او باید از این ساعت میزبان کسانی باشد که به تماشای برج میآیند، اما بابا قاسم عادت دارد هر روز همین که خورشید از پشت کوه ری سرک میکشد، بدون آنکه نیم نگاهی به ساعت قدیمیاش بیندازد، در خوش نقش و نگار برج را باز کند تا درختان سرسبز و سرزنده انجیر و سرو و سبزههای شاداب محوطه برج به لبخند و نوازش دستهای زحمتکش او صبحشان را آغاز کنند.
وسط این فرش پرگل و سبزه باطراوت و پاکیزه که سبزنای آنها از درگاهی محوطه برج و پای مزار استاد محمد محیط طباطبایی تا در چوبی پشتی برج کشیده شده برج خوش قدوبالایی قد علم کرده که هنوز کسی به درستی نمیداند طغرل بیک سلجوقی زیر دیوارهای آجرچینش خفته یا آرامگاه و مدفن ابراهیم خواص بوریاباف است. هیچکس هم نمیداند اسدالله مراغهای معمار چطور توانسته اصول نجوم و فیزیک را آنقدر بیخطا روی ترکهای استوانهای این سازه ساروجی پیاده کند که بابا قاسم با گز کردن سایه و آفتاب روی آنها، زمان را دقیقتر از ساعتهای دیجیتال برای بازدیدکنندگان اعلام میکند. فقط بابا قاسم میداند روزی چندبار سردر هشتی مانند و خوش نقش و نگار برج را به احتیاط و بادقت میسابد تا گرد زمان، یال و کوپال شیر پرهیبتی را که روی آن جا خوش کرده از نشو و نما نیندازد. وقتی تماشاچیان برج در فضای مدور بین دو در هلالی آن به شنیدن پژواک صدای خود ذوق زده میشوند، او میتواند همه دلایلی را که باعث میشود اصوات به دیوارههای منفذدار برج برخورد کند، موبهمو برایشان بشمارد و توضیح دهد اگر در مرکز این فضای مدور بایستید برای سخنرانی غرا به هیچ میکروفن و دم و دستگاهی نیاز ندارید.
۲۰ سال پیش که از سر اتفاق گذر بابا قاسم به برج طغرل افتاد، حال و روز برج مثل امروزش نبود و این شاهکار معماری ایرانی سالها پاتوق کبوتربازانی بود که بهدنبال بنایی بلند میگشتند تا چرخ و قوس خوردن کبوترهای دست آموز خود بر بام آن را تماشا کنند، اگر هم کبوتری که سالها جلد خود کرده بودند، به خانه برنمیگشت میدانستند برای ردیابی و بازگردان آن چطور از پلکان مارپیچ نیمه مخروبه و لرزان داخل برج خود را به بلندای آن برسانند، اما نمیدانستند برج خسته و کهنسال طغرل دیگر تاب این رفتوآمدهای بیملاحظه را ندارد و پلههایی که روزی محل گذر نگهبانان ری باستان برای دیده بانی مسیر بازرگانان جاده ابریشم بوده بر اثر بیهنری مرمت کاران برج به کپههای خاکی بیاثر و بیفایده تبدیل شده است. برای بابا قاسم آسان نبود که کبوتربازان را به تأمل در جور و جفایشان در حق این پیر سالخورده وادارد، اما حالا کبوترانی که هر روز بر فراز آسمان آبی برج به زیبایی چرخ میزنند خیالشان آسوده است که اینجا دست هیچ صیادی به آنها نمیرسد.
همسایگان قدیمی برج طغرل به چشم دیدهاند که درختان پرسایه برج به مهر باغبان پیرشان حیاتی دوباره پیدا کردند. بابا قاسم مرد جبهه و جنگ بود و دستان زحمتکشاش که سالها با فشنگ و اسلحه و توپ و تفنگ دمخور بودند به باغبانی و بوییدن و پروردن گل و گیاه خو نداشتند، اما او وقتی دید بخیلی آسمان درختان تنومند اطراف برج را از نفس انداخته و رنگ و رخ آنها زرد و پژمرده شده، یک شبه به باغبانی مهربان تبدیل شد و حتی به تقلید از هنر استاد معمار برج که برای هدایت باران و برف ناودانهایی سنگی روی دیوارهها تعبیه کرده بود، راه آبی باز کرد تا هم حوض مدور وسط حیاط از بخشش آسمان بینصیب نماند و هم درختان و گلها به آب روان سیراب شوند. درآن روزهایی که معماران تهران امروز برای سهولت رفتوآمد اهالی و مسافران ری، زمین را میشکافتند تا در حوالی برج برای حرکت قطارهای درون شهری راه باز کنند، هر روز بابا قاسم بارها مسیر ساخت مترو تا عمارت را هروله میکرد تا حال و روز برج نجیب کهنسال و تن لرزههای گاه و بیگاه او را به گوش آنها برساند.
منبع: همشهری