به گزارش مجله خبری نگار، پدیده کودک کار کمکم دارد به موضوعی پیشپاافتاده تبدیل میشود و حضور کودکان بر سر چهارراهها عادیتر از چراغ راهنمایی شده است. در روزهای پایانی اسفندماه هم که تکاپو برای شروع سال جدید آغاز میشود و خانهتکانیها رونق میگیرد، کار خانگی آنان به پدیدهای عادی بدل شده است. حتی برخی والدین، کودک را ترغیب میکنند در مناسبتهای مختلف مثل شب عید، در کنار کوچه و خیابان ماهی قرمز و گل بفروشد تا از پول بهدست آمده برای خود او لباس عید بخرند!
ساعت طولانی و حجم کار، جابهجایی اقلام و اشیا خارج از توان جسم کوچک آنهاست و بیشک سوای پریشانی روحی، عواقب دردناک جسمی را در آینده نزدیک برایشان رقم میزند. به همین دلیل درصد اضطراب، افسردگی، شبادراری، بیخوابی، کابوس، سردردهای مداوم و انزوا در میان آنان بسیار بیشتر از کودکان دیگر است، اما در مدار دید نیستند یا مردم چنان در گرفتاریهای روزمره خود غرقاند که انگار آنها را نمیبینند.
صندوق کودکان سازمان ملل متحد در سال ۱۳۷۷ شمسی گزارشی درباره وضعیت کودکان خیابانی در ایران منتشر کرد و میتوان گفت با این گزارش برای اولینبار توجه به کودکان کار در ایران جلب شد. اکنون بیش از دو دهه از آن زمان میگذرد و اگرچه در این فاصله مطالعات گوناگونی درباره کودکان کار منتشرشده و راهکارهایی توسط نهادهای غیردولتی و دولتی برای حل مسئله کار کودکان مطرحشده، اما شواهد نشان میدهند که مسیری که تاکنون طی شده در حل مسئله ناتوان بوده و در سالهای اخیر با افزایش تعداد کودکان کار روبهرو بودهایم.
نگاهی به مطالعات حوزه کار کودکان نشان میدهد که این پدیده در طول دو دهه گذشته موردتوجه پژوهشگران قرار داشته است. اغلب این مطالعات وضعیت کودکان کار در شهر تهران را مطالعه کردهاند و در مواردی اندک به دیگر شهرها و روستاهای کشور توجه کردهاند و ازاینرو اطلاعات ما از مناطق دیگر اندک است. بااینحال مسلم است که کار کودکان تقریبا بهطور کامل غیررسمی، پنهانی و بدون مزایای قانونی است. سرپرست دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور اخیرا از وجود ۱۲۰ هزار کودک کار خبر داده و گفته که در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۴ هزار و ۵۰۰ نفر از کودکان خیابانی شناساییشدهاند. البته این رقم تنها شامل کودکان کار شناساییشده است و تعداد واقعی آنها بیش از این رقم است.
اشکال کار کودکان متفاوت است و در میان کودکانی که به چرخه زودهنگام کار میپیوندند، وضعیت آنها که در خانههای دیگران کار میکنند، فاجعهبارتر است، زیرا نهتنها در آمارهای مربوط به کودکان کار جای نمیگیرند بلکه احتمال بروز انواع خشونت علیه آنان نیز وجود دارد؛ خشونتهایی که ممکن است هیچگاه علنی نشوند.
مشاغل خانگی به مجموعه کارهایی گفته میشود که در محیط خانه انجام میشوند و معمولا در روزهای پایانی اسفند، که تکاپوی ایرانیان برای شروع سال جدید آغاز میشود، کار خانگی کودکان و نوجوانان، شکل جدیتری به خود میگیرد.
آنها اغلب به همراه مادر خود کارگرانی هستند که در بازار کار غیررسمی بدون هیچ پشتوانهای، سلامت جسم و جان خود را قربانی یکلقمهنان میکنند. در ازای ساعتها کار سخت در خانه و محل کار دیگران، دستمزدهای ناچیز میگیرند و خطرهای این شغل پررنج را به جان میخرند، زیرا فقر، چاره دیگری برایشان باقی نگذاشته است.
واقعیت این است که تعداد زنان سرپرست خانوار بهویژه در مناطق محروم در حال افزایش است و درآمد اغلب این زنان در بازار کار غیررسمی تأمین میشود و از هیچ پشتوانه حمایتی مثل بیمه برخوردار نیستند و ضمانتی هم برای اینکه در تمامروزهای سال کار کنند وجود ندارد. در این میان زنانی هم هستند که مجبورند در کنار همسران خود کار کنند تا دخلوخرج خانواده به هم بخواند. تعداد بیشماری از این گروه زنان نیز در بازار کار غیررسمی مشغولاند و فرزندانشان هم دوشادوش آنها در مشاغل خدماتی و طاقتفرسا فعالیت میکنند. از دستفروشی و کارگری در کارگاههای زیرزمینی گرفته تا نظافت خانه و محل کار دیگران، اموری است که به آنان سپرده میشود.
این روزها آگهیهای مربوط به نظافت منزل و محل کار در همهجا وجود دارد. برخی شرکتهای خدماتی با یک تماس، نیروی کار موردنیاز را برای متقاضیان میفرستند و به دلیل فشارهای اقتصادی و تورم بالا نهفقط زنان و مردان که کودکان و نوجوانان هم از دنیای بزرگترها سر درآوردهاند. بیشترشان دنیا را فقط به رنگ شغل و پول درآوردن، آنهم بهاندازهای که بتوانند حداقلی از معاش را برای خود و خانوادههایشان تهیه کنند، میبینند.
یک فعال حقوق کودک میگوید: این کودکان حتی اجازه و فرصت این را ندارند که بهانههای کودکانه بگیرند و از پدر و مادرشان چیزی بخواهند، فقط باید کار کنند تا بتوانند در این اوضاع وخیم اقتصادی که پدرها و مادرها در سیرکردن شکم خود و خانوادههایشان کمر خم کردهاند، کمکخرج آنها باشند.
بهروز آتشی تأکید میکند که «قرار گرفتن دائمی در معرض کارهای سخت و شستوشو با مواد شیمیایی و جابهجایی وسایل سنگین و ساعت طولانی کار زمینهساز انواع بیماریها در جسم و جان آنها میشود.»
امیرحسین که ۱۴ سال دارد، از اول اسفندماه تا الان هر روزش را در خانه اینوآن کارکرده است. ساعت ۶ صبح به همراه مادرش از خانه بیرون زده و نزدیک به ۱۱ شب برگشته است، به قول خودش تمام بدنش درد میکند و احتمالا مجبور است، سال که نو شد چند روزی را کامل بخوابد، تا دردهایش تسکین پیدا کند. او میگوید: چند سال پیش پدرش هنگام کار از داربست ساختمان سقوط کرده و قطع نخاع شده و دو برادر دانشآموز ۸ و ۱۰ ساله دارد که باید به همراه مادرش هزینههای زندگی را تأمین کنند. برای اجاره خانهشان در شهرری، ۲۰ میلیون تومان رهن پرداخت کردهاند و ماهی دو میلیون و ۲۰۰ هزار تومان هم کرایه میدهند.
از وقتی پدرش زمینگیر شده، مادرش، کار در خانههای مردم را شروع کرده و او را هم با خودش برده است. حالا چند مشتری ثابت دارند که ماهی یکبار به خانه آنها میروند و روزهای اسفند هم سرشان شلوغ است. آنها ترجیح میدهند مشتریهای ثابت داشته باشند. اگرچه دردهای ناشی از سختی کارگری در خانه مردم همیشه با آنهاست، اما در صورت داشتن مشتری ثابت خیالشان راحت است که کمتر با توهین، تحقیر و تعرض مواجه میشوند.
شرکتهای خدماتی هم باوجوداینکه از آنان برای اعزام به خانه مشتری تضمین میگیرند، حضور آنان در محیط کار را ضمانت نمیکنند. اما امیرحسین میگوید، پولش درهرصورت، به نسبت زحمتی که میکشند نمیارزد.
او میگوید: «دیروز با مادرم از خانهمان تا خانه مشتری در میرداماد، ۶۰ هزار تومان پول کرایه اتوبوس، مترو و تاکسی دادیم، با همین مقدار هم برگشتیم. آنوقت دستمزدی که گرفتیم ۳۰۰ هزار تومان بود.»
امیرحسین از سختیهای کار میگوید از اینکه برخی مشتریها بیش از توان او و مادرش از آنها انتظار دارند و گاهی زبان بهتحقیر و توهین باز میکنند و حقوق کارگر را کامل نمیدهند بااینحال خوشحال است که در روزهای پایانی اسفند بیشتر کار میکنند، چون میتوانند لباس نو بخرند.
او میگوید: «مادرم دنداندرد گرفته است، اما پول مراجعه به پزشک را ندارد، درد پا، کمر، دست و گردن هم که سالهاست رهایش نمیکند.» او در پاسخ به این سؤال که تکلیف درد دندان مادرش چه میشود، میگوید: «به قول مادرم زندگی ما چالهچوله زیاد دارد، پولترمیم آن را نداریم. دندانش را میکِشد و خودش را راحت میکند.»
امیرحسین، درباره اینکه آیا تاکنون از کمیته امداد و بهزیستی کمکی دریافت کردهاند، میگوید: «دو سه سال پیش کمک گرفتیم، ولی کمکی که میکنند، آنقدر ناچیز است که اصلا بهحساب نمیآید. واقعیت این است که هیچ سازمان و نهادی تابهحال به شکل واقعی کمکخرج ما نبوده است. به همین دلیل مجبور شدم قید مدرسه رفتن را بزنم. با این هزینهها و خرج و مخارج مدرسه، شاید یکی دو سال بعد برادرهایم مثل من ترک تحصیل کنند و وارد بازار کار شوند. خودم، بعد دوسال کمکم کار کردن را یاد گرفتم، ولی به درسهایم نمیرسیدم و کلامدرسه نرفتم. چون هم نمیتوانستم هزینههایش را تأمین کنم، هم نمیخواستم کارم را رها کنم. مدرسه را دوست داشتم، ولی وقتی پولنداری نمیشود ادامه تحصیل داد.»
بهروز آتشی، فعال حقوق کودک دراینباره عنوان میکند: «برخی خانوادهها به خاطر فقر و تنگدستی نمیتوانند فرزندانشان را به مدرسه بفرستند، این کودکان ناچارند خیلی زود و بدون تخصص وارد بازار کار شوند. امروزه به دلیل برنامهریزیهای ناکارآمد مسئولین، آمار کودکان کار افزایش چشمگیری پیداکرده است. کودکانی که میبایست آیندهسازان یک جامعه باشند، به دلیل سیاستهای اشتباه از همان دوران کودکی وارد دنیای بزرگ و پیچیده کار میشوند و مسئولیتهای بسیار سنگینی را برعهده میگیرند. این ورود زودهنگام کودکان
به دنیای کار و مسئولیت باعث میشود تا آنها در معرض انواعی از مشکلات و آسیبهای اجتماعی قرار گیرند.»
این فعال حقوق کودک، تأکید میکند: «کارگری در منازل اصلا مناسب کودکان و نوجوانان نیست و طبیعتا کودکانی که در سنین بسیار کمبه ناچار به فعالیتهای سخت اشتغال پیدا میکنند که از هر نظر مناسب سن و توان آنها نیست، به آسیبهای جسمی جبرانناپذیری مبتلا خواهند شد و البته فقر خانوادهها که ریشه در ناعدالتیهای اقتصادی یک جامعه دارد مهمترین دلیلی است که باعث ظهور پدیده مهمی به نام کودک کار میشود. کودکان کار جزء آسیبپذیرترین اقشار جامعه به شمار میآیند. ناپختگی، بیتجربگی، کودکی نکردن و روبهرو شدن با چالشهای سخت زندگی این کودکان را از داشتن یک زندگی ایدهآل و طبیعی محروم کرده و سادهترین حقوق این افراد به دلیل فقر خانواده و مشکلاتی نظیر این پایمال میشود.»
اگرچه امیرحسین و برخی دیگر از کودکان کار، بهظاهر از کار کردن ناراضی نیستند، اما این کودکان هرگز خلقوخوی کودکی ندارند. تن صدا، لحن و برخوردشان هیچگونه شباهتی با همسالان خود ندارد.
مهدی یکی دیگر از این کودکان است. ۱۳ سال دارد و از وقتی یادش میآید، یا ترازو جلویش بوده و مردم را وزن میکرده یا کنار پدرش، در خانه اینوآن مشغول نظافت بوده است.
هم درس میخواند و هم کمکخرج خانواده است. او هیچوقت نتوانسته سرگرم اسباببازیهای بچهگانه باشد، هیچوقت کودک نبوده است. تنها زمانی که میتواند بازی کند، زنگ تفریح مدرسه است، بعد از مدرسه هم باید بهسرعت خودش را به آدرسی برساند که پدرش آنجا مشغول رفتوروب و تمیزکاری است. میگوید، پدرم گفته، اگر کار نکنم باید قید مدرسه رفتن را بزنم. با این هزینهها و خرج و مخارج مدرسه، نمیدانم میتوانم سال تحصیلی را به پایان برسانم یا نه.
تمام آرزویش این است که تا چند سال بعد یک موتورسیکلت بخرد و با آن در «اسنپ» بهعنوان پیک موتوری کار کند. مهدی از کارگری در منازل بدش میآید، چون این نوع کار با القاب تحقیرآمیزی مثل «خدمتکار» شناخته میشود و عزتنفس او را بهطور مستقیم نشانه میگیرد و این باور را در او ایجاد میکند که جزو اقشار محروم جامعه است و هیچ حقی ندارد: «یکبار به همراه بابا، برای تمیزی خانه یکی از مشتریها رفته بودیم، پسر جوانی بود گفت حیاط و ماشین را هم بشورید. گفتیم هزینه شستوشوی حیاط جدا محسوب میشود، شستن ماشین را هم انجام نمیدهیم، گفت شما انجام بدهید من از خجالتتان درمیآیم. تا ساعت ۱۰ شب در خانهاش کارکردیم موقع رفتن ۲۰ هزار تومان بیشتر از دستمزد روزانه به ما داد، اعتراض کردیم، کار به دعوا کشیده شد و درنهایت او من و بابا را هل داد و از خانه بیرون کرد. تا ساعت ۱۲ نیمهشب طول کشید تا به خانه برسیم. آن شب یکی از سختترین شبهای زندگیام بود.»
بیشتر این کودکان اهالی روستاها و مناطق مرزی محروماند و به همراه خانواده به حاشیه شهرهای بزرگ مثل تهران مهاجرت کردهاند و زندگی در حاشیه شهر آنان را از دسترسی به آموزش و بهداشت محروم کرده است. تغذیه مناسبی ندارند و به کار اجباری طاقتفرسا محکوماند.
معمولا صبح خیلی زود بیدار میشوند و تا عصر به همراه دیگر اعضای خانواده کار میکنند و ممکن است حتی اجازه گرفتن دستمزدهای خود را هم نداشته باشند. شاهین یزدانی از پژوهشگران مسائل اجتماعی بر این باور است که کار در خانه عمدتا از سوی دختران انجام میشود و معمولا روزانه بالغبر ۱۲ ساعت کار میکنند و از تحصیل و آموزش محروم میشوند و باید کارهایی مثل تمیز کردن خانه، نگهداری از کودکان و شستوشو را در منزل شخص ثالث انجام دهند و در این موارد هم معمولا دستمزدشان به خانوادههای آنان پرداخت میشود. دخترانی که این نوع کارها را انجام میدهند به دلیل پنهان بودن از معرض دید عمومی، احتمالا مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. به همین میزان اطلاعات مربوط به این کودکان ناچیز و بررسی وضعیت آنان دشوار است.
یونیسف میگوید آمارهایی که کار دختران در خانه را مستند کردهاند، تنها نوک کوه یخی را نشان میدهند و نگرانیها درباره این پدیده فراوان است.
براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، کار کودک گریبانگیر حدود ۸درصد و با احتساب کودکان خانهدار حدود ۱۵درصد از کودکان کشور است و حدود ۱۰درصد از کودکان کار به مدرسه نمیروند. دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی با عنوان «چالشهای نظارت مؤثر بر عدم استفاده از کار کودکان» نوشته است: «کار کودک بهدلیل آسیبهای آن بهلحاظ قانونی در قوانین بینالمللی و داخلی نظیر قانون کار (۱۳۶۹) و قانون حمایت از اطفال و نوجوانان (۱۳۹۹) منع و جرمانگاری شده است و دولت مکلف شده است بهمنظور کاهش کار کودکان، اقدامات و حمایتهای لازم از کودکان را بهعمل آورد. اما بهرغم منع قانونی این کارها، برحسب گزارشهای مختلف، کودکان کماکان در فعالیتهای اقتصادی مورد سوءاستفاده و بهرهکشی قرار میگیرند. سوءاستفاده از کودکان نشاندهنده ضعف در ضمانت اجرای قوانین و نبود سازوکار مناسب جهت نظارت مؤثر بر عدم استفاده از کار کودک است، بهعبارتی ضعف در اجرای قوانین و عدم نظارت مؤثر بر کارگاهها یکی از عمده دلایل شکلگیری کار کودک است.»
کودکان کار در مشاغل مختلفی به کار گرفته میشوند که برخی از آنها قابلمشاهدهاند و برخی دیگر پنهان از دید عمومی هستند. بررسیهای این گزارش حاکی از آن است که ماهیت تعدادی از کارهای کودک بهویژه بدترین اشکال آن بهگونهای است که نظارت بر آنها و حذف آن را دشوار میکند. کارهای خانگی و دور از نظارت نمونهای از این کارها هستند، برای مثال نظارت قانونی بر کارهای خانگی بهدلیل آنکه در حوزه خصوصی رخ میدهد بهراحتی امکانپذیر نیست. کاهش این کارها، تنها با ریشهکن کردن فقر و آگاهیبخشی به جامعه امکانپذیر است.
با تشدید فشارهای اقتصادی و در نبود پساندازی برای تابآوری این وضعیت، کار کودکان به «نیاز» و در مواردی به «ضرورت» در بسیاری از خانوارها بدل میشود.
آنطور که فعالان حقوق کودک میگویند: «تشدید فشارهای اقتصادی بر خانوارها میتواند منجر شود به اینکه، کودکان دختر بیش از پسران، بهصورت خدمتکار در خانه شخص ثالث کار کنند و اینیکی از بارزترین اشکال کار دختران کودک و نوجوان در سالهای اخیر است، که طبق یک قانون نانوشته مجبورند درکنار مادران خود، مسئولیت امور مربوط به خانه شخص دیگری را از شستن روزانه ظرفها و جارو کردن خانه تا گردگیری و نگهداری از بچهها بر دوش بکشند. درواقع مطالعات میگویند که تأمین نیازهای مالی و مسائل معیشتی خانوادهها عوامل اصلی ورود کودکان به عرصه کار است، اما دلایل دیگری نظیر خشونت و اعتیاد افراد خانواده نیز در کار کودکان نقش دارند. مسئله مهم دیگر این است که ما فقط بعد توسعه اقتصادی را در نظر میگیریم، بدون آنکه به توسعه منابع انسانی فکر کنیم. یعنی خانوادههای اقشار پایین جامعه به مسئولیتهای خود در قبال کودکان توجه ندارند و آنها را بهعنوان نیروی کار به دنیا میآورند تا یکگوشه زندگی را بگیرند.»
بهروز آتشی با اشاره به عبارت پیشگفته، اذعان میکند براینکه، «در دوران کرونا بخشهای آسیبپذیر جامعه و طبقات فرودست متحمل بیشترین آسیب شدند و در این شرایط به طبع به تعداد کودکان کار نیز افزودهشده است. در کنار این عوامل، در چند سال اخیر و با رشد چشمگیر تورم و افزایش هزینههای زندگی تعداد قابلتوجهی از کودکان گروههای آسیبپذیر جامعه که تا پیشازاین مجبور به کار نبودهاند مجبور به اشتغال شدهاند. افزایش کودکانی که در منازل اینوآن کار نظافت را برعهده دارند بهوضوح نشانهای از این وضعیت است.»
این فعال حقوق کودک، به والدینی هم اشاره دارد که کودک را ترغیب میکنند در مناسبتهای مختلف مثل شب عید، در کنار کوچه و خیابان ماهی قرمز و گل بفروشد تا از پول بهدست آمده برای خود او لباس عید بخرند و مابقی را به زخم زندگی بزنند. آتشی، تصریح میکند: «دولت همواره سعی داشته است مسئله کودک کار را تا سطح یک معضل تنزل بخشد تا به جامعه بقبولاند که این پدیده، نتیجه درست عمل نکردن بخشی از یک سیستم درست است. حالآنکه بهوضوح، پدیده کودک کار معلول یک سیستم غلط اقتصادی است که این پدیده بهدرستی و به نفع آن شکل میگیرد و بهاینترتیب کودکان بیگناه، بدون قرارداد، بیمه و دیگر ملزومات کار، گاه یکدهم کارگران بزرگسال حقوق میگیرند. در خیلی از موارد و درحالیکه این کودکان توان اعتراض و احقاق مطالبات بهحق خود را ندارند، کارفرمایان سودجو از پرداخت دستمزد آنها خودداری میکنند.»
بههرروی در شرایطی که تشدید مشکلات اقتصادی و تورم افسارگسیخته، موجب ریزش بیشتر خانوادهها به زیر خطر فقر و گسترش مشاغل غیرقانونی شده، دولت برنامهای برای توانمند کردن خانوادهها و رفاه کودکان ندارد. اینکه کودکان کار همچنان درحال افزایش هستند، ناشی از عدم توانمندسازی خانوادهها توسط دولت، نبود برنامهای واحد برای اسکان و آموزش کودکان محروم و افزایش روزافزون سقوط خانوارها به زیرخط فقر است. کار کودکان، زاییده عوامل مختلفی همچون فقر و اعتیاد والدین و سرپرستان است و حل چنین معضلی نیازمند برنامههای کارآمد و اقدامات اساسی برای فقرزدایی و ارائه آموزش مناسب خواهد بود.
منبع: رسالت