به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: هنر زبانی شعر با تاریخ و فرهنگ ایران پیوندی ناگسستنی دارد. شعر گفتن برای ایرانیان فرصتی است برای اندیشیدن، مثل ظرف بلورینی که انعکاس رنگارنگ احساسات و عواطف ناب انسان را آینهداری میکند. با این نگاه، تاریخ کهن شعر و ادب فارسی در هزارههای مختلف، تصویرگر کوششها و کششهای ماندگار انسانهای همان دوره بوده که در دورههای دیگر نیز تکرار شده است. همچنان که ما امروز در قرن پانزدهم شمسی با فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ و ... میتوانیم همدل و همسخن شویم، شعر معاصر ما نیز در خاک پاک شعر کلاسیک ریشه دوانده و بارور شده که امروزه منعکس کننده موضوعات و مضامین مختلف به زبان و بیان خاص خود است. در این باره با رضا اسماعیلی که شاعر، روزنامهنگار و منتقد ادبی است، همکلام شدیم.
این پژوهشگر ادبی در فضای شعر و بهویژه در حوزه شعر و ادب آیینی روزگار گذرانده و از آثارش به «سحرنامه»، «سمت روشن دریا»، «لهجه شرقی عشق» و «بر بال ققنوس» میتوان اشاره کرد. علاوه بر این، داوری بسیاری از جشنوارههای ادبی کشور را نیز برعهده داشته است. دیدار با رضا اسماعیلی در دو سالانه «حسین منزوی» که ۲۸ دی به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی زنجان برگزار شد، بهانهای برای گفت و گوی صمیمی درباره چیستی و چرایی سرودن غزل در عصر معاصر و همچنین چالش طولانی، میان برخی شاعران شعر نو و شعر کلاسیک شد.
راز ماندگاری غزل از نظر شما چیست؟
بدون هیچ تردیدی راز ماندگاری «غزل» حتی پس از رنسانس ادبی نیما، وجود شاعری معاصر و رویینتن به نام «حافظ» است. حافظ با نبوغ ادبی شگفت خویش به غزل، رنگ جاودانگی زده و باعث شده که این قالب ادبی با وجود همه چالشهایی که بین نوسرایان و سنتیسرایان وجود دارد، به عنوان محوریترین قالب ادبی تا به امروز به حیات باشکوه خویش ادامه بدهد. دقیقاً به خاطر همین جاذبه رازگونه است که حتی بعد از ظهور نیما و شکلگیری جریان شعر نو، غزل نه تنها از نَفَس نمیافتد، بلکه به خاطر قدرت انطباق با مؤلفههای شعر نیمایی (انطباق مضمونی و محتوایی) و همراهی غزلسرایان با جریان شعر نو، شاهد ظهور پدیدهای به نام «غزل نیمایی» در ادبیات معاصر هستیم و اولین کسی که درصدد این انعطاف و انطباق برمیآید، سرآمد غزلسرایان عصر نیما، یعنی «شهریار تبریزی» است که با دمیدن روح «تجدد و نوآوری» در کالبد غزل، باعث پوستاندازی غزل میشود و غزل «لهجه نیمایی» پیدا میکند.
ترکیب «غزل نیمایی» تناقضآمیز به نظر نمیآید؟
به ظاهر، یک تناقض (پارادوکس) به نظر میآید؛ زیرا معمولاً ما عادت کردهایم که سنت و تجدد را در تقابل با یکدیگر تحلیل و بررسی کنیم.
در واقع نیز جمع اضداد غیرمعقول و محال است، ولی ما این ترکیب را بهعمد به کار بردهایم که بگوییم در این زمینه «تقابلی» در کار نیست و شعر نیمایی، ادامه روند طبیعی و سیر تکاملی ادبیات پارسی است، چنانکه محمدعلی بهمنی نیز در مقدمه مجموعه شعرش میگوید: «غزل نوشتن در این روزگار نه لجبازی کردن با نیما که نوعی قدم زدن در راه نیماست. محتوای غزل امروز بیش از آن که به گذشتۀ غزل فارسی شبیه باشد به امروز شعر معاصر شبیه است و برای شعری که قرار است با انسان معاصر ارتباط برقرار کند این شباهت نه شایسته، که بایسته است.»
آیا نیما هم به این موضوع اشاره کرده است؟
با این که نیما میگوید: «امروز نه با غزلهای عاشقانه، نه با اشعار صوفیانه، نه با قصاید و حکایات اخلاقی، نه با شکل بیان و هنر قدیسیها مسائل امروزین را نمیتوان مجسم ساخت»؛ غزل بهعنوان یکی از اصلیترین قالبهای شعر پارسی همچنان با قدرت و قوت به راه خود ادامه میدهد و حتی شاعران نیماییسرا نیز هر از گاهی به وسوسه شیرین همآغوشی با غزل تن میدهند و همچون حافظ و سعدی مرتکب غزل میشوند.
با توجه به سابقه داوری شما در جشنوارههای مختلف، ارزیابیتان از دو سالانه حسین منزوی چیست؟
امسال توفیق حضور در آیین اختتامیه دومین دوسالانه جایزه ملی غزل حسین منزوی را پیدا کردم. جایزهای که به منظور پاسداشت یاد و خاطره زندهیاد حسین منزوی برگزار میشود. شاعر دلشدهای که جانی تازه در کالبد غزل روزگار ما دمید و غزل را از پیله تکرار و تقلید بیرون کشید. بیهیچ تردیدی، حسین منزوی در کنار شاعرانی، چون منوچهر نیستانی، هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و محمدعلی بهمنی تاثیری غیرقابل انکار در بازسازی غزل معاصر داشته است. برگزاری جشنوارهای با محوریت «غزل» در جغرافیای ادبیات امروز، اتفاق خجسته و قابل ستایشی است. با استناد به آماری که دبیر علمی جشنواره، دکتر قربان ولیئی از تعداد شرکت کنندگان در این دوره از جشنواره ارائه داد، این جایزه با استقبال خوبی از سوی جامعه ادبی بهخصوص شاعران غزل سرا روبهرو شده است.
هدفگذاری و دستاوردهای چنین جشنوارههایی برای نسل شاعران جوان چگونه باید باشد؟
بهرهمندی غزل شاعران جوان از مولفههای زیباشناختی نیمایی، فرصتی خجسته برای اوج گرفتن و به قله برآمدن ادبیات معاصر است؛ فرصتی طلایی که میتواند غزل روزگار ما را از توقف و درجا زدن در منزلهای «تکرار» و «عادت» و گرتهبرداری صرف از الگوهای شعر سنتی نجات بخشد و دریچهای جدید به روی نوآمدگان این وادی بگشاید. حُسن انتخاب دکتر قربان ولیئی بهعنوان دبیر علمی این جایزه نیز که خود از نام آوران غزل ارجمند روزگار ماست، اعتبار این جایزه را در چشم و دل اهالی شعر و ادب بالا برده است.
با عنایت به نوپا بودن این جایزه، وجود برخی کاستیها در روند برگزاری جشنواره امری طبیعی است که در سالهای آینده برطرف خواهد شد. اما در مجموع برجستگیهای این جایزه شریف بر کاستی هایش غالب است؛
و سخن پایانی...
نکته آخر این که جایزه ملی غزل حسین منزوی راه خود را یافته است و به شرط استمرار، در آینده به جایگاه شایستهتری دست پیدا خواهد کرد. وظیفه خود میدانم به رسم ادب از همه عزیزانی که در برپایی این جایزه مشارکت داشته اند، تشکر کنم.