کد مطلب: ۵۴۱۷۸۳
۱۸ آذر ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۰

کارگاه نجاری ۶ نفره خانوادگی

گفتگو با دختری که بعد از دانشگاه به فکر یادگرفتن حرفه نجاری از پدر افتاد و حالا یکی از ۶ عضو کارگاه نجاری خانوادگی‌شان است که از دهه چهل، هفتاد و حتی نودی‌ها در آن‎جا مشغول هستند

به گزارش مجله خبری نگار، بعضی وقت‌ها آدم‌ها یک راه را انتخاب می‌کنند و بعد از طی کیلومتر‌ها می‌فهمند که نه! این راهِ آن‌ها نیست و با آن به مقصد نمی‌رسند. این‌طور وقت‌ها تکلیف آدم چیست؟ بعضی‌ها نمی‌توانند قید مسیری را که آمده‌اند، بزنند یعنی دل‌شان نمی‌آید و غصه‌شان می‌شود. عقیده بعضی هم این است که ماهی را هر وقت که از آب بگیرید، تازه است، اصلا همه مسیر‌ها که نباید به مقصد برسند، تا همین‌جا هم که آمدیم یک تجربه جدید به زندگی‌مان اضافه شده است و یک کار جدید را شروع می‌کنند. قصه خانواده اسحاقی‌زاده شبیه آدم‌های دسته دوم است. وقتی دختر خانواده بعد از گذراندن دانشگاه، به این فکر افتاد چرا شغل پدر یعنی نجاری را خانوادگی یاد نگیرند و ادامه ندهند؟ اصلا چه کاری بهتر از این که مکان و ابزار کار به واسطه شغل پدر فراهم باشد، خانواده در کنار هم کار کنند، از حال هم باخبر باشند و به پیشرفت هم کمک کنند.

همه این‌ها باعث شد که سوله پدر خانواده بشود کارگاه نجاری و در کار هم پدر، بشود «اوستا»‌ی خانواده. چهار‌سال از شروع کار این خانواده شش‎نفره می‌گذرد و در آن پدر و مادر در کنار دختر، پسر، داماد و نوه‌شان مشغول تولید محصولات چوبی مختلف هستند. نکته جالب این کارگاه مشارکت و همکاری اعضای خانواده است که هرکدام در یک دهه به دنیا آمده‌اند، احتمالا دغدغه، عقیده و آرزو‌های متفاوتی دارند، ولی با کار در این کارگاه خانوادگی توانسته‌اند یک مشارکت دسته‌جمعی را رقم بزنند و برای پیشرفت کارشان تلاش‌کنند. مرجان دختر خانواده است و علاوه بر کار‌های نجاری، مسئول هماهنگی‌ها و سفارش‌های کارگاه هم هست. راوی گزارش امروز اوست و به سوال‌های‌مان درباره چگونگی راه‌اندازی کارگاه خانوادگی‌شان و اداره آن پاسخ می‌دهد. وقتی با ما صحبت می‌کند در کارگاه‌شان است و صدای پسر ۵ ساله‌اش که کوچک‌ترین عضو کارگاه نجاری است و سوال‌های زیادی هم از مادرش دارد، به گوش‌می‌رسد.

کارگاه نجاری ۶ نفره خانوادگی

نجاری را از پدر یاد گرفتیم و یاد می‌گیریم

مرجان، دختر ۲۹ ساله خانواده است. سفارش‌های اینترنتی کارگاه را می‌گیرد، ایده کارگاه خانوادگی را داده و مسئول سروسامان‌دادن به سفارش‌ها و حساب‌و‌کتاب‌هاست. او کارگاه نجاری خانوادگی‌شان را که تقریبا جمعی از متولدین چند دهه مختلف است، این‌طور معرفی می‌کند: «ما یک خانواده شش‎نفره هستیم که در کارگاه نجاری با هم کارمی‌کنیم. این خانواده شامل پدرم حمید اسحاقی‌زاده متولد سال ۴۷ و مادرم مهری اسحاقی‌زاده متولد سال ۵۴، برادرم علی متولد سال ۸۲ است و خانواده من که می‌شود همسرم صادق نخعی متولد سال ۷۱ و پسرم دانیال متولد سال ۹۷. پدرم یک نجار است که ۳۹ یا ۴۰ سال است دارد در این حوزه کار می‌کند. حدود چهار سال است که من خواستم به کارگاه برویم تا همه‌مان با هم کار کنیم، چون برادرم به یک سنی رسیده بود که بالاخره باید یک کار و مهارت را یاد می‌گرفت. برای همین گفتیم خانوادگی کار کنیم. یعنی همه‌مان با هم شروع کردیم به یاد گرفتن نجاری از پدر و هنوز داریم یاد می‌گیریم. به جز همسرم که کارمند است و بعدازظهر‌ها به جمع‌مان می‌پیوندد، بقیه از صبح تا بعدازظهر در کارگاه هستیم و آن‌جا سرویس‌خواب، کابینت، کمد ظرف‌و‌ظروف، شمعدانی سالنی یا هرچیز چوبی که فکرش را بکنید و قابل ساخت باشد، می‌سازیم.»

کارگاه نجاری ۶ نفره خانوادگی

زندگی در سوله باعث‌شد کارگاه خانوادگی بزنیم

قصه این‌که مرجان چطور به نجاری علاقه‌مند شد و سوله پدرش به یک کارگاه نجاری تبدیل‌شد، خیلی جالب است. دوران کرونا با همه سختی‌ها برای او جرقه شروع یک کار و فعالیت و به نوعی توفیق اجباری بوده است. از مرجان می‌خواهم درباره آن مقطع صحبت کند و او آن روز‌ها را این‌طور تعریف می‌کند: «من در دانشگاه، فقه و حقوق خواندم، اما از بچگی می‌رفتم مغازه نجاری پدرم. همسرم هم دوست نداشت به هر قیمتی کار کنم. دوران کرونا من هنوز کارم را شروع نکرده بودم. جریان کار من هم این‌طور شروع شد که ما در دوره کرونا مجبور شدیم حدود ۶ ماه در کارگاه زندگی کنیم، چون نتوانستیم خانه پیدا کنیم. یعنی تمام وسایلم را جمع کردم و رفتیم در کارگاه زندگی کردیم. از همان زمان بود که در کارگاه با آشغال‌چوب‌هایی که در کارگاه روی زمین ریخته بود، شروع کردم به ساختن چهارپایه‌های کوچکی که برای گلدان‌هاست و بعد آن‌ها را رنگ زدم. در ۶ ماهی که کارگاه بودم، کم‌کم گفتم فلان کار را انجام می‌دهم، فلان کار را هم یاد بگیریم و این‌طور شد که شروع کردم. علاقه‌ام هم بیشتر شد و دیدم این تنها کاری ا‌ست که می‌توانم در کنار آن به زندگی و خانواده‌ام برسم و همین باعث شد بخواهم در کنار خانواده کار کنم. حالا آرزو‌های زیادی دارم. دوست‌دارم صفحه‌ام در فضای مجازی بیشتر بالا برود؛ کارهای‌مان بیشتر فروش داشته باشد تا بتوانیم دستگاه‌هایی مانند CNC و دستگاه‌های بزرگ‌تری را که قیمت‌شان بالاست، بخریم و کارگاه را ارتقا بدهیم. کلی روی این‌ها فکر کردم و هنوز کار دارد تا به آن برسیم، ولی ما تلاش‌مان را می‌کنیم.»

کارگاه نجاری ۶ نفره خانوادگی

کار خانوادگی برای مردم جذابیت دارد

از مرجان می‌پرسم چطور شد که به فکر ساختن صفحه و به اشتراک‌گذاشتن کارشان در کارگاه نجاری با کاربران شبکه‌های اجتماعی افتاد. او در پاسخ می‌گوید: «فکر کردم و دیدم در اینستاگرام، کاری که مردم بیشتر به آن نگاه کنند و درباره‌اش حرف بزنند این است که ما خانوادگی، کاری را انجام دهیم و جذابیتی داشته باشیم. مثلا اگر فقط من تنها با پدرم می‌بودم، نمی‌شد. چون من بچه کوچک داشتم و باعث می‌شد نتوانم از او نگه‌داری کنم. این‌طوری مادرم هم کنارمان است، بالاخره می‌خواهیم غذا درست کنیم، ناهار بخوریم، همه در کارگاه با هم هستیم. این‌طور راحت‌تر می‌توانستیم به کارهای‌مان برسیم و حداقل زندگی شخصی‌مان را هم کنارش حفظ‌کنیم. الان هر صبح همه می‌رویم کارگاه و کارمان را شروع می‌کنیم. با هم یک وقت چای داریم، ناهار می‌خوریم و دور هم کار‌ها را انجام می‌دهیم. البته تقسیم کار داریم و طبق آن کارمان را شروع می‌کنیم و آن‌ها را پیش می‌بریم.»

کارگاه نجاری ۶ نفره خانوادگی

پسرم در کارگاه همکاری و با‌هم بودن را یاد گرفته است

دختر خانواده اسحاقی‌زاده که برای کارگاه‌شان آرزو‌های زیادی دارد کار‌های فضای‌مجازی را هم به عهده دارد. او درباره بازخورد‌هایی که از مردم می‌گیرند، می‌گوید: «کار‌های فضای‌مجازی و مدیریتش با خودم است. ایده فضای مجازی هم از خودم بود و سفارش‌ها را خودم می‌گیرم، بسته‌بندی می‌کنم و تحویل می‌دهم. برای این که صفحه‌مان را در فضای مجازی ارتقا بدهم، گفتند کار‌های روزانه‌تان را بیشتر به اشتراک‌بگذارید، اما خانواده زیاد موافق نیستند و می‌گویند در همین‌حد، بس است! موافق نیستند از حرف‌ها و روابط‌مان در صفحه چیزی بگذارم و من هم کمتر از روزمرگی‌های کارگاه چیزی می‌گذارم. شاید از صددرصد کارگاه، ۲۰ درصد را بتوانم در فضای مجازی قرار دهم، اما با وجود این، همه واکنش‌ها مثبت است. مردم می‌گویند خدا پدرت را نگه‌دارد که این قدر پشت‌تان بوده و هنوزم که هنوز است دوست دارد شما را کنار هم جمع کند و سایه‌اش مستدام باشد. بعضی‌ها هم می‌گویند چقدر خوب که خانوادگی کنار همید و با هم کار می‌کنید.» مرجان به همراهی پسرش در کارگاه، اشاره و اضافه‌می‌کند: «پسرم در کارگاه همکاری و با هم بودن را خیلی قشنگ یاد گرفته است. خیلی دوست دارد در هر شرایطی به همه‌مان کمک کند. وقتی می‌خواهیم کارگاه را تمیز و خاک‌اره‌ها را جمع‌کنیم می‌آید کمک می‌کند و تا جایی که بتواند کمک حال‌مان است.»

کارگاه نجاری ۶ نفره خانوادگی

پدرم کارش را از زیر صفر شروع کرده‌بود

«پدرم، چون کارش را از زیر صفر و شاگردی شروع کرده‌بود، خودش هم کم‌کم و به مرور همه وسایل کارگاه نجاری را خریده است. الان ۴۰ سال است که نجاری می‌کند، هر کدام را چندین سال پیش خریده و تقریبا همه ابزارش کامل است. یعنی همه این‌ها سرمایه باباست که خودش به‌دست‌آورده و من هیچ سرمایه‌ای نداشتم. نهایتش این است که هرچقدر پول دستم بیاید برویم چوب بخریم. ما فعلا سوله‌اش را کارگاه نجاری کردیم و به این فکر می‌کنم شاید دفتر را بتوانیم به یک شعبه حضوری برای کار‌های کوچکِ کارگاه، تبدیل‌کنیم، چون خیلی‌ها دوست‌دارند خرید حضوری انجام بدهند. حالا تا این ایده عملی بشود یک خرده طول می‌کشد، چون هنوز آن‌قدر کار آماده نداریم. فعلا روند کارمان این‌طور است که مثلا کار را سفارش می‌گیریم و در عرض دو هفته حاضر می‌کنیم تا تحویل مشتری بدهیم.» این‌ها حرف‌های مرجان درباره این است که چطور سرمایه کارگاه خانوادگی‌شان را فراهم‌کردند.

کارگاه نجاری ۶ نفره خانوادگی

درآمدمان را به نسبت کار تقسیم می‌کنیم

شاید برایتان سوال‌باشد که چطور می‌توان درآمد یک کارگاه ۶ نفره خانوادگی را مدیریت کرد. درآمد اصلی به چه کسی می‌رسد و اصلا مبنای تقسیم درآمد باید چطور باشد که دلخوری پیش نیاید و از طرفی همه به حق خود برسند. مرجان اسحاقی‌زاده درباره این که چطور درآمد کارگاه را مدیریت می‌کند و در پاسخ به سوال ما در همین باره می‌گوید: «درآمد اصلی کارگاه را پدرم می‌گیرد، چون بیشتر کار‌ها و خرید‌ها با اوست. بقیه درآمد را هم به نسبت کار تقسیم می‌کنیم. بعضی اوقات پدرم یا من سفارش‌هایی از جایی غیر از صفحه‌مان می‌گیریم در چنین موقعیتی با توجه به این که چه کسی وقت و توانایی انجام آن سفارش را در آن زمان دارد و می‌تواند محصول را بسازد کار را به او می‌سپاریم. هزینه چوب و رنگ و ... را مشخص و برنامه‌ریزی می‌کنیم و بعد طبق حساب‌وکتاب پرداخت را انجام می‌دهیم. پدرم از همین نجاری بود که توانست این سوله را بخرد، دستگاه‌ها را بخرد و به همین دلیل درآمد کارگاه، بیشتر به بابا می‌رسد. مثلا می‌گوییم ۷۰ درصد این کار برای بابا و بقیه را تقسیم می‌کنیم. پول چوب و بقیه لوازم را هم به کسی که آن‌ها را خریده است، پرداخت می‌کنیم و حساب وکتاب‌های کارگاه با من است.»

منبع: خراسان

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر