به گزارش مجله خبری نگار،یکی از مهمترین چالشهای آموزش و پرورش در قرن بیست و یکم، چگونگی تربیت فراگیران نسل جدید است که از آمادگی لازم برای رویارویی با جامعه در حال تغییر و پیچیدگیهای عصر انفجار اطلاعات برخوردار باشند، به طور مداوم درگیر فرایند یادگیری و حل مساله شوند و از رویارویی با چالشها لذت برده و بتوانند با استفاده از منابع مختلف در کمترین زمان ممکن، مسائل و چالشهای گوناگون را رفع کنند. مفهوم نسل، اغلب به گروههای سنی اشاره دارد که با توجه به ویژگیهای عمومی در سنین نزدیک هم قرار داشته و در یک دوره معین، مشترک هستند. دیدگاههای هستیشناختی، شناختی و رفتاری مختلف، ارزش ها، باورها، سبکها و انتظارات نسلها را تغییر میدهند.
به اعتقاد صاحب نظران، نسلهای X و Y که هنوز در زندگی کاری کنونی، فعال هستند، به تدریج موقعیت خود را به نسل Z و در دورههای بعدی به نسلی به نام آلفا که کاملاً با نسلهای قبلی متفاوت است واگذار خواهند کرد. افراد این نسل در عصر اینترنت متولد شده اند و به مهارتهای دیجیتالی مجهز هستند. در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، تفاوتهای بین نسلها نیز در حال افزایش است و درک انتظارات و سبکهای یادگیری نسلهای جدید، در حال تغییرات سریع است. برای این نسل، استفاده از روشهای نوین آموزشی نظیر یادگیری معکوس از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
در این رابطه، یک مطالعه پژوهشی توسط پژوهشگران دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش انجام شده است که در آن سعی شده است، اجرای آموزش معکوس برای درس علوم تجربی ارزیابی شده و تاثیرات آن بر خودکارآمدی و یادگیری دانشآموزان سنجیده شود.
در روش مورد اشاره فوق، آموزش و یادگیری فردی با کمک انواع ابزار و تکنولوژیهای آموزشی، جایگزین آموزش مستقیم توسط معلم میشود.
در این پژوهش که روی ۹۰ نفر از دانش آموزان مدارس ابتدایی دخترانه شهر تهران انجام شده است، روش آموزش معکوس در کلاس درس علوم تجربی با روش سنتی در یادگیری این درس و تاثیرات آنها بر خودکارآمدی دانشآموزان، مورد مقایسه قرار گرفته است.
نتایج این پژوهش نشان داد: میانگین نمرات آزمون یادگیری در دانشآموزانی که روش آموزش معکوس را دریافت کرده بودند، به طور معنی دار و قابل توجهی از میانگین نمرات دانشآموزان استفاده کننده از روش سنتی بالاتر بود. همچنین، روش آموزشی فوق تاثیرات مثبت و مفیدی بر خودکارآمدی دانشآموزان داشت.
کبرا عبدی، محقق دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و همکارش که اجرای این پژوهش را بر عهده داشته اند، میگویند: در استفاده از آموزش معکوس که یک رویکرد یادگیری دانش آموز محور است، دانش آموزان آزادند تا با آن چه قرار است بیاموزند، مطابق با سرعت یادگیری خود، تعامل داشته باشند. به عنوان مثال دانش آموزان تواناتر میتوانند ویدیوهای ارسالی معلم را نادیده بگیرند و مطالب آموزشی اضافی از اینترنت جستجو کنند، در حالی که دانش آموزان دیگر میتوانند محتوای ارسالی را با تکرار مطالعه کنند.
به گفته این محققان، نبود انگیزه یادگیری برای حجم زیاد آموختنیهایی که باید در زمانی کوتاه آموخته شوند درکنار به روز نبودن بخشی از محتوای آموزشی، از جمله محدودیتهای افراد در حال یادگیری هستند. در حالی که برای کاهش این محدودیتها، یادگیری معکوس میتواند به عنوان یک راه حل مطرح گردد. در این روش، آموزش و یادگیری فردی، با کمک ابزار و تکنولوژیهای آموزشی، جایگزین آموزش مستقیم یک گروه بزرگ توسط معلم میشود.
بر اساس این یافته ها، کاربرد دیگر این روش، استفاده از آن در شرایطی است که امکان تشکیل کلاسهای درسی به هر دلیلی فراهم نباشد؛ امری که نمونه عملی آن را اخیرا در جریان شیوع بیماری کرونا در کشورهای مختلف شاهد بودیم.
عبدی و همکارش میگویند: بر اساس این یافتهها پیشنهاد میگردد معلمان با بهره گیری از درس پژوهی و مشارکت و هم افزایی تجارب یکدیگر، برای تولید محتوای دیجیتالی با آموزش معکوس، تدریس خود را ضبط کنند و در سایتهای آموزشی مدرسه بارگذاری کنند تا دانش آموزان، منابع کیفی خوبی در دسترس داشته باشند.