به گزارش مجله خبری نگار خداوند در آیه ۷۲ سوره انفال میفرماید: إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ -- کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد کردند و کسانی که [به مؤمنان مهاجر]پناه دادند و یاریشان نمودند، آنها پشتیبان یکدیگرند. در این آیه از سه ویژگی رونمایی میکند که اولین ویژگی ایمان یعنی یک ماهیت و حقیقتی از حقایق و یک تعلق قلبی است که دارای مراتبی است و شدت و ضعف دارد. البته ایمان همان دلبستگی به خداست که از متن ایمان به خدا، ایمان به نبوت و معاد به وجود میآید.
ایمان دو اثر وجودی به نام هجرت و مجاهدت دارد. آثار وجودی ایمان نیز شدت و ضعف دارد. بزرگان دین، برای ایمان سه درجه در نظر گرفته اند. یکی علم الیقین که انسان در این مرحله با دانش و از راه دلیل به یقین دست مییابد. یکی دیگر عین الیقین است که انسان با عالم نور ارتباط برقرار میکند و به مرحله شهود میرسد و با چشم دل باطن حقایق را میبیند. سوم نیز حق الیقین است که انسان در این مرحله، خدا را مشاهده میکند و فانی در عظمت الهی میشود.
دومین ویژگی، هجرت است که به معنای کوچ کردن و مسافرت برای حفظ دلبستگی به خدا است. هجرت؛ وصلی است که فصل را در پی دارد و از آثار وجودی ایمان است. این نوع از هجرت، خاص و هجرتی ارادی و اختیاری و همراه با زحمت و رنج است. چون هجرت بیرونی و ظاهری یا هجرت صغری همان مسافرت از کشوری به کشور دیگر یا از منطقه و شهری به منطقه و شهر دیگر یا مهاجرت از محل کاری به محیط کار دیگر است. گاهی هجرت از مدرسه و دانشگاهی به محیط تحصیلی دیگر است.
یک هجرت هم مربوط به کوچ کردن از مجلس گناه و معصیت است که این نوع از هجرت مربوط به جسم انسان و برای حفظ هجرت کبری است و زمان و مکان در آن مدخلیتی ندارد. یعنی هر زمان که نتوانی محیط را عوض کنی، باید هجرت نمایی. گاهی لازم است برای رشد معرفت و یا کسب علم هجرت کنی که هجرت از خانه به مسجد یا مدرسه یا جلسه دینی از مصادیق آن است. در هجرت به شهر یا کشور دیگر گاهی لازم است برای هدایت یا تکمیل هدایت دیگران یا حفظ محصول هدایت دیگران هجرت کنی. گاهی نیز لازم است برای تبلیغ اسلام و ترویج معارف دین هجرت کنی و گاهی لازم است برای حفظ دین هجرت کنی و گاهی برای جهاد اصغر هجرت کنی.
یک هجرت هم درونی است که به آن هجرت کبری میگویند که شامل هجرت در بعد عقلی، نفسی و فضایل اخلاقی است. هجرت در مسیر عقلی مانند کوچ کردن از اعتقادات باطل به سوی اعتقادات حق است، هجرت در بعد نفسی مثل کوچ کردن از رذایل اخلاقی به سوی فضایل اخلاقی است و هجرت در بعد قلبی مانند کوچ کردن از اعمال زشت به سوی اعمال شایسته است.
در مقوله هجرت کبری، از این هجرتها سخن میگوییم: هجرت و کوچ کردن از کفر به ایمان، هجرت از باطل به سوی حق، هجرت از ضلالت به هدایت، هجرت از مادیت به معنویت، هجرت از دنیا به آخرت، هجرت از جهل به دانایی، مسافرت و هجرت به سوی خدا و پیغمبر و اولیای الهی، کوچ کردن و کناره گیری از بدیها و کارهای ناپسند، مسافرت و کوچ کردن از خانه نفسانی و بریدن از شهوت و غضب برای حفظ تعلق قلبی به خدا، مراقبت از دل برای رهایی از وابستگی دل به غیر خدا، مقید شدن به گریز از رذائل اخلاقی و کناره گیری از گناهان، توبه و مسافرت نفسانی از طبیعت نفس به سوی روحانیت نفس، انابه و مسافرت از مقام روحانی نفس به سوی خداوند حکیم و بزرگ که مهاجر در این هجرت دیگر در و دیوار مادیت را نمیبیند و دلش به یک سو توجه میکند. یعنی انقطاع الی الله دارد. چون از خود و غیر او دل میکَند و فقط به خدا دل میبندد و به او میپیوندد. این نوع از هجرت، مربوط به بعد ارزشمند روح و بعد درونی انسان است و مهاجر در این هجرت باید حجت الهی در روی زمین را بشناسد و با معیارهایی که او مشخص میکند، حرکت نماید.
یک هجرت هم هجرت خودآگاه است. چون در هجرت ناخودآگاه، به دلیل وجود زمینههای مساعد انسان نمیداند که مهاجر الی الله است و یک انسان برتر دست مهاجر را میگیرد و او را هجرت میدهد. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ در کنگره شهدای استان گیلان گفت: اولین پایه رسیدن به مقام شهادت، مسئله هجرت است؛ هجرت از خود، هجرت از مقامات خود، هجرت از مال خود، هجرت از مکان خود، هجرت از دلبستگیها و زیباییهای خود.
شهدا این هجرت را در تمام ابعادش، در حد کمال انجام دادند. اول از مال گذشتند، اگر توانستیم از مال بگذریم، جان دادن، آسان میشود. اگر از مال و جان توانستیم بگذریم و به ما سوای او تعلقی نداشتیم، ادعای دینداری ما صادق است و پس از تثبیت دینداری، سخن از شهادت است. مقام شهادت را به کسی میدهند که مقامهای توکل، رضا، تسلیم، تفویض و همه مقامات معنوی را پشت سر گذاشته باشد و به جایگاهی برسد که بین او و خدای او هیچ حجابی نباشد و فنای فی الله شود.
سومین ویژگی این آیه جهاد در راه خداست که سه نوع است. جهاد اکبر یا جهاد درونی که جهاد بین قلب و عقل، بین علم و جهل، بین هوا و تقوا، جهاد با نفس اماره و دسیسههای ابلیس و جنود شیطانی اوست که محدودیت زمانی و مکانی ندارد. جهاد اکبر، جهاد با نفس و درگیری با هواهای نفسانیه و مهار قوای وهمیه و شهویه و غضبیه است. این جهاد مقدم بر جهاد اصغر است. هجرت کبری متوقف بر جهاد اکبر، جهاد اصغر یکی از مصادیق هجرت صغری، و مهاجر؛ با هجرت از بیت نفسانی و هجرت مکانی، وارد درگیری با دشمن میشود و سپس به مرحله شهادت میرسد.
مجاهد جنگ اصغر، یکبار شهید میشود، ولی مجاهد جنگ اکبر، روزی ۷۰ بار کشته میشود و، چون مجاهد در جهاد اصغر، پس از هر شهادتی، حیاتی دارد، هر مهاجری که در راه رسیدن به خدا کشته میشود، زنده است و در پرتو همان حیات، دیده درونی اش باز میشود و به جای دیدن راه، مقصد و هدف را میبیند و به تماشای چیزی مینشیند که دیگران نمیبینند. خداوند در شب معراج، خطاب به پیغمبرش میفرماید مجاهد در جهاد اکبر روزی ۷۰ بار کشته میشود. هر شهادتی در جهاد اکبر، یک پرده را از سر راه مهاجر بر میدارد و مسیر را برای او هموار میسازد تا با آرامش به سمت کمال مطلق گام بردارد و به مقامات بالا و والایی برسد: الف: مقام دفع ضرر اخروی؛ ب: مقام جلب منفعت اخروی؛ ج: مقام چند برابر شدن حسنات؛ د: مقام سیر به مراحل معنوی بالاتر؛ ه: مقام درک قلبی حقایق؛ و: مقام رضای الهی؛ ز: مقام فوق رتبه فرشتگان؛ ح: مقام فنای فی الله.
جهاد اصغر یا جهاد بیرونی، دومین نوع از جهاد است که به معنای تلاش در راه دفاع از دین یا گسترش قلمرو اسلام است که محدود به زمان و مکان خاص است. در یک نگاه، جهاد اصغر، انواعی دارد. مانند جهاد با مشرکان، کافران، منافقان، اهل کتاب و اهل بغی یعنی گروهی از مسلمانان که بر ضد حکومت و امام عادل و حق، قیام و خروج کرده اند یا حکومت اسلامیای که بر حکومت اسلامی دیگر ستم روا دارد و به آن تجاوز کند. جهاد رهایی بخش نیز نوعی جهاد اصغر است که برای رهایی مومنان ناتوان و دربندی است که به آنان ظلم و تعدی میشود. جهاد دفاعی و جهاد قصاصی و مقابله به مثل نیز اینگونه است.
در نگاهی دیگر در تقسیم بندی جهاد اصغر میگوییم جهاد با مال و جهاد با جان. کسی که از جان میگذرد، از مال هم گذشته است. ایمان و هجرت و جهاد از امور معنوی هستند و با هم رابطه تنگاتنگی دارند. چون ایمان بدون هجرت صغری و هجرت کبری ممکن نیست و ایمان بدون جهاد اکبر و جهاد اصغر عملی نیست. همچنین هجرت و جهاد از ایمان جداشدنی نیستند و انسان، با هجرت و مجاهدت، ایمان خود را محک میزند. شهدا در سیر الی الله و برای رسیدن به مقام فنای فی الله تا درک مقام شهادت فی سبیل الله، اول پا به وادی ایمان میگذارند، سپس وارد مرحله هجرت میشوند و بعد در میدان جهاد، مجاهد جنگ اکبر میشوند و با روی آوردن به جهاد بیرونی، راهی به سوی شهادت مییابند.
شهید قبل از شهادت عظمی، بارها در میدان جنگ اکبر، کشته شده و در نهایت کشته راه دین میشود و به شهادتی میپیوندد که فوق آن هیچ نیکیای وجود ندارد. شهید حاج قاسم سلیمانی، مجاهد در همه این عرصهها بود. هم مومن واقعی به خدا و پیامبر و اولیاء بود، هم هجرت صغری و کبری را سپری کرده بود و هم با پیروزی در میدان جهاد اکبر، مجاهد عرصه جهاد اصغر بود. او هم با کفار، مشرکین، منافقین، مفسدان و ستمگران جنگید و هم از مال و جان خود برای دفاع از دین و ارزشها گذشت. اگر ایمانش را با هجرت و جهاد و مجاهدتش محک بزنیم، آن شهید گرانقدر، چونان سلمان فارسی، از ۱۰ درجه ایمان، بالاترین رتبه را به خود اختصاص داد و فانی در خدا گشت و زیباترین شهید جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی شد.