به گزارش مجله خبری نگار، آخرین سال قرن ۱۴ را در حالی پشت سر گذاشتیم که همچون سالهای گذشته پر بود از رویدادهای تلخ و شیرین و در میان آنها رد پای قهرمانهای گمنامی را در سنین مختلف میبینیم که با فداکاری خود حماسهای بزرگ را خلق کردند. قهرمانهایی که هر یک نقش بزرگی در جامعه داشتند و فداکاری هر کدام از آنها میتواند درسی باشد برای همه مردان و زنان این سرزمین. در این گزارش سعی داریم به معرفی پنج قهرمان از بین دهها قهرمان سال ۱۴۰۰ بپردازیم.
عصر چهارم اسفند ماه بود که صدای انفجاری هولناک ساکنان روستای بزباز را به وحشت انداخت. شعلههای آتش در چشمبرهمزدنی ساختمان را در برگرفته بود در حالی که زن همسایه به همراه فرزندان خردسالش در خانه بودند. اعظم که میدانست جان آنها در خطر است به طرف خانه همسایه دوید و خود را به آن جا رساند. اعظم ۳۱ ساله به سمت کودک ۱۱ ماهه خانواده دوید و او را در آغوش گرفت، اما در همین هنگام اجاق گازی که پشت سر آنها بود شعلهور شد و... هر چند هر دوی آنها به بیمارستان منتقل شدند، اما از بیمارستان خبر رسید که کودک ۱۱ ماهه بر اثر شدت صدماتی که دیده بود جانش را از دست داده است و دو روز پیش اعظم اسابه ۳۱ ساله که مادر سه فرزند بود هم آسمانی شد و در میان جمعیت انبوهی از مردمی که برای بدرقه او آمده بودند تشییع و به خاک سپرده شد.
در حالی که شهریور امسال در پیک کرونا بودیم و روزانه جان بیش از ۵۰۰ نفر از هموطنان مان را از دست میدادیم، ویدئویی از یک راننده تریلر حامل مخزن اکسیژن که از تهران راهی قائمشهر بود منتشر شد که نشان میداد این راننده پس از بروز اشکال در یکی از چرخها با بیمارستان رازی تماس میگیرد، اما وقتی به او میگویند اکسیژن ذخیره آنها در حال اتمام است، بدون توقف برای تعویض لاستیک تا بیمارستان میراند و در حالی به مقصد میرسد که لاستیک تریلر کاملا از بین رفته بود. شاهرخ بیگدلی نام همین راننده فداکار است. البته برخی از اهالی قائم شهر تصمیم گرفتند با جمع آوری پول بخشی از خسارتی را که به خودروی این قهرمان وارد شده، جبران کنند، اما او نپذیرفت و از مردم خواست این پول را هم برای درمان بیماران کرونایی هزینه کنند.
شاید افراد زیادی برای نجات دیگران جان خود را از دست داده باشند، اما یکی از خاصترین آنها یک نوجوان ۱۵ ساله اهل ایذه بود به نام «علی لندی». نوجوانی که وقتی جان چند نفر را در خطر دید برای نجات آنها از خود گذشتگی کرد. ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ وقتی علی که به خانه خاله اش رفته بود متوجه میشود خانه همسایه دچار حریق شده، برای نجات پیرزن ۸۰ ساله و دخترش به دل آتش میزند تا کپسول پیک نیک را از میان شعلههای آتش خارج کند و در این میان دچار ۹۰ درصد سوختگی میشود. او ۱۵ روز تحت مداوا قرار گرفت و سرانجام این پسر فداکار جان خود را از دست داد. حالا با این که چند ماه از این ماجرا گذشته، همه از او به عنوان یک قهرمان یاد میکنند و این نوجوان ۱۵ ساله نماد شهر ایذه واقع در استان خوزستان شده است.
۱۰دقیقه مانده به ساعت ۹ صبح دوم اسفند ۱۴۰۰ اهالی خیابان شمالغرب تبریز، صدای مهیبی میشنوند که بعد معلوم میشود یک جنگنده ارتش سقوط کرده و کمی بعدتر میفهمند که چه خطری از بیخ گوش شان گذشته، آنهم به قیمت از دست رفتن جان خلبانهای این جنگنده. مسئولان ارتش میگویند این هواپیمای آموزشی که از نوع جنگنده اف۵ بوده، از یک ماموریت آموزشی برمیگشته که احتمالا دچار نقص فنی میشود و سقوط میکند. سقوط تلخی که در آن نهتنها هر دو خلبان جنگنده کشته میشوند بلکه جان یک شهروند هم از دست میرود. اما ماجرا جزئیات مهم دیگری هم دارد؛ مثل اینکه دو خلبان جنگنده که شهید صادق فلاحی و شهید علیرضا حنیفهزاد نام دارند، میتوانستهاند خودشان را نجات بدهند، اما این کار را نکردهاند، چراکه هواپیما در حال سقوط در یکی از مناطق حاشیهای و پرجمعیت تبریز بوده و اگر هنگام سقوط بهحال خود رها میشد، معلوم نبود حالا چند نفر قربانی روی دست مان میماند. گواه این که خلبانهای اف۵ در لحظات آخر بین نجات جان خودشان و ساکنان منطقه، دومی را انتخاب کردهاند، یکی این است که به گفته مقامات ارتش آنها از نظر فنی امکان استفاده از صندلی نجات را داشتهاند و میتوانستند به اصطلاح اجکت کنند، اما این کار را نکردهاند و دوم این که شاهدان عینی ماجرا میگویند شاهد تغییر مسیر و سرعت هواپیما در لحظات آخر بودهاند.
«صدای جیغ و فریاد زنانه، سکوت ظهر گاهی خیابان را میشکند. مرد سیاه پوش که کیف را از چنگ زن قاپیده، قصد فرار دارد که پراید سفیدی از راه میرسد و با ضربهای او را متوقف میکند. مرد به زمین میافتد و کیف و چاقو از دستش رها میشود. راننده پراید که لباس سربازی به تن دارد، از ماشین پیاده و با وجود چاقویی که در دست سارق است با او گلاویز میشود. زن که حدود ۵۰ تا ۶۰ ساله است، کیفش را برمیدارد و لنگ لنگان از کادر دوربین خارج میشود.» این روایت، سکانس یک فیلم پلیسی و اکشن نیست، بلکه برشی از یک ویدئوی واقعی است که اوایل آذر ۱۴۰۰ توسط دوربین مدار بسته مغازهای در تهرانپارس شکار و با عنوان «اقدام جسورانه یک سرباز وطن در دفاع از یک زن» در فضای مجازی دست به دست شد. او بعد از انتشار این ویدئو مانند یک قهرمان در فضای مجازی و رسانهها مورد توجه قرار گرفت.
منبع: خراسان