مجله خبری-سبک زندگی نگار: در قانون مجازات اسلامی تعریف مبهمی از بزهکاری شده، ولی بطور کلی بزهکاری به اعمال و رفتار ضد اجتماعی گفته میشود که سبب به هم زدن رفاه جامعه شود.
در مورد علل بزهکاری عقاید مختلفی ابراز شده است که از مهمترین آنها میتوان به عوامل اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، طبیعی و جغرافیایی اشاره کرد.
یکی از روان شناسان به نام آدلر میگوید: «که نقص بدنی، نازپروردگی کودکان بخود رها شده یعنی کودکانی که بر اثر متارکه و جدایی والدین از یکدیگر یا بر اثر غفلت و بی تفاوتی نسبت به تربیت آنان، از راهنمایی و تشویش محروم بوده اند. مفاهیمی نادرست از دنیا مییابند و در بزرگ سالی دشمن اجتماع میشوند و زندگی آنان زیر سلطه بودن و احتیاج به انتقام جویی خواهد بود.»
پژوهشهای بسیار گوناگون و گستردهای در مورد علت و عوامل مؤثر در بزهکاری و انجام افعال مجرمانه در کودکان انجام شده و به واقع نمیتوان عامل واحدی را برای این نارسایی رفتاری در نظر گرفت و هر کودکی بنا بر موقعیت و محیطی که در آن رشد و نمو پیدا میکند میتواند مستعد ارتکاب به جرم یا بزه شود.
ولی آنچه که اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان به آن اعتقاد دارند به نقش خشونت در بستر سازی برای گرایش به بزه و جرم معطوف میشود. پروندهها و تجربیات قبل در مورد بچههای بزهکار و حتی تبهکار موید این امر است که اکثریت قریب به اتفاق کودکان بزهکار خشونتهای بسیاری را تجربه نموده اند.
بسیاری از والدین کودکان و نوجوانان بزهکار، کم سواد یا بیسواد بوده و توجه چندانی به تربیت، دوستان و معاشرت فرزندان خویش نکرده و این امر عاملی شده تا کودکان و نوجوانان آنان به آسانی درگیر اعمال خلاف شوند و بطورحتم روی آوردن به اعمال خلاف از طرف نوجوانانی که در خانوادهای سابقه دار و خلاف کار رشد نموده اند، چندان عجیب نیست و این امر در تمامی کشورها مشاهده میشود.
اختلاف والدین، سرزنش و خرده گیری دائمی بین آنها از عوامل موثر در بزهکاری کودکان است
یکی از تاثیرگذارترین عوامل در شکل گیری شخصیت کودکان به بزرگسالان و کیفیت رفتار آنها با یکدیگر باز میگردد و در واقع، نوع رفتارو منش کودکان با الگو برداری از پدر، مادر، خواهر، برادر و دیگر بزرگسالان خانواده شکل میگیرد.
در واقع امر نحوه تعامل بین پدر و مادر تأثیر به سزایی در شکل پذیری شخصیت کودکان اجرا میکند و تجربه ثابت نموده، اساساً کودکانی که در زمان کودکی دارای مادرانی معتاد و یا شاهد دعوا و مناقشات جدی بین والدین خویش هستند در طولانی مدت با اختلالات و نارساییهای رفتاری بسیاری مواجه میشوند.
بررسی شرایط خانوادگی کودکان و نوجوانان بزهکار نگهداری شده در کانون اصلاح و تربیت نشان میدهد والدین یا یکی از نزدیکان ۲۵ درصد از نوجوانان بزه کار سابقه زندان دارند و این امر یکی از عوامل تاثیرگذار در روی آوردن آنان بسوی اعمال خلاف شده است.
بچه در جایی به دنیا میآید، که از قبل ساخته و دارای فرهنگی ارزیابی شده درست یا اشتباه است. کودک از هما ن روزهای تولد این فرهنگ را از طریق والدین، و بستگان میگیرد و بر این اساس ذهن و افکار وی شکل مییابد. شخصیت یک کودک وابسته به این است که در کدام خانواده پرورش یافته است. بنا براین چنانچه خانواده نسبت به چگونگی مایحتاج و استعداد و عواطف فرزندان شان ناآگاه باشند، لطمه بزرگ و ضرر جبران ناپذیری متوجه شخصیت و سلامت روان کودک میسازد. مقصود از آگاه بودن والدین، فقط خواندن و نوشتن زبان مادری نیست، بلکه پائین بودن سطح فرهنگ و بی اطلاعی به مسائل علمی، پرورشی است که زمینه ساز ارتکاب جرم به شمار میرود.
بچهها به محبت، لبخند، مواظبت ونگهداری والدین، نیازمند است. گاه دیده میشود پدر و مادر نسبت به فرزندان خویش به جای آنکه گرم و صمیمی و عاطفی باشند، بی توجه، غافل، تمسخر و تحقیرکننده هستند. کمبود محبّت اغلب یکی از عوامل بسیار مهم است که کودکان و نوجوانان را بسوی ارتکاب بزهکاری سوق میدهد. به همین خاطر بعضی از کودکان بر اثر بی توجهی و بی مهری والدین خویش به راه دزدی و زورگوئی و کتک زدن دیگران کشیده شده اند. درواقع این نوعکودکان تشنه محبّت بوده و، چون از سرچشمه محبّت والدین سیراب نمیشوند، بعنوان انتقام و بخاطر جلب توجّه والدین خویش به ارتکاب چنین اعمالی دست میزنند تا جنجال برانگیزد و مورد توجّه واقع شود.
اختلاف والدین، سرزنش و خرده گیری دائمی بین آنها از دیگر عواملی است که باعث ارتکاب جرائم کودکان و نوجوانان میگردد.
نفاق و ناسازگاری و مشاجره دائمی پدر و مادر و اطرافیان، آثار شومی در روان کودکان باقی میگذارد؛ واضح و روشن است چنانچه کودک در خانه خویش رنگ آرامش، صفا و صمیمت را که بدان احتیاج مبرم دارند نبیند، نا چار از کار وتحصیل خود بی علاقه شده و دائماً مضطرب و پریشان خاطر است و همین امر گاهی سبب میشود که کودک از محیط خانواده فرار نماید و به وادی انحراف و فساد کشانده شود.