به گزارش مجله خبری نگار، استاندارد کلی فیلمهای کریسمس این است که اغلب عناصر فراطبیعی مانند بابانوئل و الفها، قطب شمال و گوزنهای شمالی در حال پرواز را نشان میدهند. یا شاید ارتباط بیشتری با دنیای واقعی دارند، اما در بیشتر موارد، معمولاً بسیار پرهیاهو و خوشایند هستند و پیامهایی در مورد اینکه چرا تعطیلات جشن گرفته میشود و چرا برای بسیاری از مردم مهم است در خود دارند. با این وجود برخی فیلمهای جنگی هستند که خشونت و درگیری را در دوران کریسمس به تصویر میکشند. در ادامه این مطلب شما را با ۱۰ فیلم جنگی جذاب در حال و هوای کریسمس آشنا خواهیم کرد.
۱۰- The Victors (۱۹۶۳)
۹- Battle of the Bulge (۱۹۶۵)
۸- Battleground (۱۹۴۹)
۷- Since You Went Away (۱۹۴۴)
۶- Where Eagles Dare (۱۹۶۸)
۵- Silent Night (۲۰۰۲)
۴- Merry Christmas, Mr. Lawrence (۱۹۸۳)
۳- Stalag ۱۷ (۱۹۵۳)
۲- A Midnight Clear (۱۹۹۲)
۱- Joyeux Noël (۲۰۰۵)
The Victors با نقدهای منفی زیادی از جانب منتقدان روبهرو شد. اما برای مخاطبان معمولی تر، این فیلم تبدیل به یک فیلم کالت محبوب در فضای جنگ جهانی دوم شده است. در فصل تعطیلات کریسمس سال ۱۹۴۲، چند سرباز متفقین باید برای بقا در فرانسه اشغالی بجنگند. در مورد پیام فیلم، کارگردان کارل فورمن تصریح کرده که این فیلم منعکس کننده دیدگاه شخصی او در مورد بیهودگی و درماندگی در جنگ است و قطعاً این مفاهیم را نشان میدهد.
یکی از عمیقترین لحظات فیلم زمانی است که گروهی از سربازان متفقین در شب کریسمس توسط تیمی از نازیها با خونسردی تمام اعدام میشوند، همه اینها در حالی است که ترانه “Have Yourself A Merry Little Christmas” از فرانک سیناترا در پس زمینه شنیده میشود. اگر این سکانس پیام شفافی در مورد ماهیت جنگ و واقعیت آن ارسال نمیکند، هیچ چیز دیگری این کار را نمیکند. فاتحان فیلمی سرد، تاریک و افسردهکننده است، اما مطمئناً هر کسی را تنها با به تصویر کشیدن شرایط کابوس واری که بسیاری از کشورهای جنگزده از آن رنج میبرند، بیشتر قدردان تعطیلات شاد کریسمس خود میکند. در مجموع، فاتحان فیلمی است که هرگز و هرگز آن قدردانی یا توجهی را که سزاوارش بود دریافت نکرده است.
Battle of the Bulge اشاره به نبردی به همین نام دارد که در طول جنگ جهانی دوم، از ۱۶ دسامبر ۱۹۴۴ تا ۲۸ ژانویه ۱۹۴۵ در منطقه آردن بلژیک، آلمان و لوکزامبورگ اتفاق افتاد. این آخرین عملیات تهاجمی ناامیدانه آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم بود که به منظور متوقف ساختن پیشروی متفقین و احتمالاً تغییر مسیر جنگ اتفاق افتاد. خوشبختانه آلمانیها نبرد را باختند.
نکته اینکه این نبرد واقعاً در روزهای کریسمس رخ داد، و اگرچه تعطیلات بخش بسیار کوچکی از روایت فیلم نبرد بولج (یا بولژ) را به خود اختصاص میدهد، با این وجود یادآور این است که این نبرد خونین کریسمس و شب سال نو را خراب کرد. حتی ایام کریسمس نیز مانع از درگیریهای خونین نشد. نبرد بولج فیلمی هیجانانگیز است، اما برخی بی دقتیهای تاریخی دارد که بسیار برجسته و واضح هستند. با این حال، هنوز هم فیلم بسیار خوبی است و حتی به عنوان فیلم الهام بخش صحنه نبرد هات در Star Wars: Episode V – The Empire Strikes Back شناخته میشود.
فیلم دیگری که داستانش در جریان نبرد بولج اتفاق میافتد، میدان جنگ ساخته سال ۱۹۴۹ است که بر رشادتهای لشکر ۱۰۱ هوابرد ارتش ایالات متحده متمرکز است، نیروهایی که در فصل کریسمس در شهر محاصره شده باستون، بلژیک به دام افتادند. این فیلم دارای صحنههای اکشن متعددی است، اما بیشتر به توسعه شخصیت و رنجهای شخصی مردان شجاع این واحد میپردازد، که باید از هر دارایی خود برای اطمینان بقایشان استفاده کنند.
به هر یک از سربازان فرصت داده میشود تا بدرخشند، در حالی که فیلم به شکلی عمیق به شخصیت و داستان آنها میپردازد. Battleground برنده دو جایزه اسکار و دو گلدن گلوب شد و با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدان مواجه گردید، منتقدانی که آن را به خاطر صداقت و پیام بدون تاریخ مصرفش ستودهاند. حتی در شرایطی که کمی ابهام دارد، لحظه تکاندهندهای که سربازان در روز کریسمس نیز برای نبرد آماده میشوند، در حالی که جنگ در اطراف آنها بیداد میکند، واقعاً قابل توجه است و یادآوری گزندهای از تأثیر جنگ بر همه جنبههای زندگی عادی است.
از وقتی تو رفتی در طول جنگ جهانی دوم روایت میشود، و همچنین زمانی که این جنگ هنوز ادامه داشت، منتشر شد. اما به جای تمرکز بر جنگ در اروپا، این فیلم در مورد تأثیر جنگ بر خانوادههای آمریکایی است، جایی که شخصیت اصلی آن همسر سربازی است که در خارج از کشور میجنگد. داستان این فیلم در هفتههای منتهی به کریسمس اتفاق میافتد، جایی که این زن خانه دار مستاصل سعی میکند مثبت اندیش بماند، در حالی که همسایه هایش از خبر کشته شدن عزیزانشان در جنگ دچار ناراحتی و درماندگی شدید میشوند.
این زن تمام تلاش خود را میکند تا از این فاصله دور به متفقین کمک کند، اما هر چه بیشتر از شوهر محبوبش بی خبر میماند، غمگین و غمگینتر میشود، در حالی که کریسمس روز به روز نزدیکتر و نزدیکتر میشود. حتی یک صحنه دلخراش در فیلم وجود دارد که در آن وی هدایایی را زیر درختی که شوهرش قبل از اعزام برای فرزندانشان خریده بود میگذارد. خوشبختانه، این فیلم پایان خوشی دارد (یا حداقل، پایان خوشی برای شخصیت آن)، و از تراژیکترین فیلم کریسمسی ساخته شده، بسیار دور است. اما این فیلم یادآوری این واقعیت است که سال نو بدون حضور کسانی که بیشترین اهمیت را در زندگی ما دارند، حال وهوای همیشگی را ندارد، و اینکه چگونه جنگ میتواند بر هر کسی، در هر کجای جهان، بدون توجه به اینکه چقدر از جنگ دور باشد، تأثیر بگذارد.
فیلم Where Eagles Dare به همان اندازه یک فیلم کریسمسی است که The Wizard of Oz هست. محتوای فیلم به خودی خود هیچ ارتباطی با سال نو میلادی ندارد و حتی به آن اشارهای واقعی نیز نمیکند، با این حال به دلایلی غیرقابل توضیح، همیشه در دروان تعطیلات سال نو، به ویژه در انگلستان، از تلویزیون پخش میشود؛ بنابراین اگر فکر کنیم قلعه عقابها یک فیلم کریسمسی است، اشتباه نکردهایم، و مطمئناً اشتباه نخواهد بود که آن را در طول تعطیلات سال نو تماشا کنید.
به اعتبار همین گفته ها، داستان این فیلم در زمستان ۱۹۴۳ اتفاق میافتد و به سال ۱۹۴۴ نیز کشیده میشود، روایتی در دهکدهای دورافتاده در باواریا، آلمان، جایی که گروهی از نیروهای ویژه قصد دارند یک ژنرال اسیر شده متفقین را نجات دهند. بر اساس رمانی به همین نام از آلیستر مکلین، Where Eagles Dare به دلیل اکشن هیجانانگیز و انسجام کلی اش، یک فیلم جنگی کلاسیک است که با فصل کریسمس مترادف شناخته میشود. این فیلم همچنین از کارگردانان مشهور سینما، استیون اسپیلبرگ و کوئنتین تارانتینو نیز مهر تایید گرفته است، موضوعی که بیش از پیش جایگاه آن را به عنوان یک فیلم کریسمسی کالت تثبیت میکند.
در حالی که نباید با تریلر اکشن جان وو به همین نام ساخته سال ۲۰۲۳ اشتباه گرفته شود، شب خاموش یک فیلم تلویزیونی کانادایی است که در طول جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. این فیلم کاملاً بر اساس رویدادهای واقعی ساخته شده و بار دیگر در جریان نبرد بولج روایت میشود. بیشتر فیلمهای جنگی با فضای کریسمس، دوره تعطیلات سال نو میلادی را تنها به مقدار اندک و در سکانسهای محدود به نمایش میگذارند، اما در این فیلم، اساساً کل داستان مربوط به کریسمس است.
این فیلم درباره یک زن داغدیده آلمانی است که سه سال قبلتر بزرگترین پسرش را در نبرد استالینگراد از دست داده و اکنون به همراه شوهر و کوچکترین پسرش به کلبه شکار خود در آردن پناه میبرند. اما به نظر میرسد همه منتظر اتفاق مشابهی هستند، و به زودی گروهی از سربازان آمریکایی و گروهی از سربازان آلمانی وارد کلبه میشوند. با این حال، این زن دو گروه را متقاعد میکند که سلاحهای خود را زمین گذاشته و برای مدتی درگیری را کنار بگذارند تا شام کریسمس را با یکدیگر تقسیم کنند. شب خاموش فیلمی است که واقعاً میداند معنای واقعی فصل کریسمس چیست، و به بررسی ارتباط انسانی و چیزهای معدودی میپردازد که افراد را در مواقع درگیری دور هم جمع میکند و به آنها اجازه میدهد تا بر سر زمینههای مشترک با هم پیوند برقرار کنند.
در واقع کاملاً مشخص نیست که روایت فیلم کریسمس مبارک، آقای لارنس در چه برههای از جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد، اما این فیلم همچنان جایگاه خود به عنوان یک فیلم جنگی کریسمسی را تثبیت کرده است. این فیلم درباره گروهی از اسیران جنگی بریتانیایی است که توسط ژاپنیها به اسارت گرفته شدهاند. در میان آنها جان لارنس (تام کانتی) دیده میشود که تنها زندانی است که واقعاً میتواند ژاپنی صحبت کند. برای جلوگیری از خشونت و روابط بد، لارنس از طریق صحبت کردن با افسران ژاپنی، به دنبال دوستی با آن هاست. عنوان این فیلم از نقل قولی از یک افسر ژاپنی، گروهبان هارا (تاکشی کیتانو) گرفته شده است، که یک روز کاملاً عوض شده و وانمود میکند که بابانوئل است، ناگهان بسیار مهربان شده و بدون توجه به اینکه آیا واقعاً کریسمس است یا نه، کریسمس را به لارنس تبریک میگوید.
این فیلم به دلیل موسیقی متن منحصربهفرد و زیبایش که بازیهای دو بازیگر اصلی اش آن را بهتر میکنند، مورد ستایش قرار گرفت، فیلمی که در آن دیوید بووی، خواننده مشهور بریتانیایی و ریویچی ساکاموتو، آهنگساز ژاپنی نقش دارند. اگرچه ارجاعات به کریسمس بسیار جزئی است، کریسمس مبارک، آقای لارنس فیلمی است که هنوز روح واقعی کریسمس را در خود دارد، زیرا عمدتاً در مورد کنار گذاشتن تفاوتها و رفتار مهربانانه با دیگران با وجود موانع فرهنگی یا جغرافیایی است. این موضوع در جاهای دیگر نیز تبلور مییابد، زیرا خود فیلم نیز از پیام داستانش استفاده کرد و به عنوان یک پروژه مشترک بین فیلمسازان بریتانیایی و ژاپنی ساخته شده است. به طور کلی، اگر بابانوئل و الفهایش واقعاً مورد علاقه شما نباشند، این یکی از بهترین فیلمهای ضد کریسمس برای تماشا در فصل تعطیلات است.
داستان فیلم بازداشتگاه شماره ۱۷ در دسامبر ۱۹۴۴ در یک زندان بزرگ به همین نام در آلمان اتفاق میافتد. این زندان عمدتاً برای اسکان خلبانان و هوانوردان آمریکایی استفاده میشود، کسانی که دو نفر از آنها پس از یک تلاش نافرجام برای فرار کشته میشوند. این اتفاق باعث میشود که اسرا به این باور برسند که یکی از خودشان به نام جی جی سفتون (ویلیام هولدن) خبرچین نازی هاست.
کریسمس یک مفهوم رایج در کل روایت فیلم است و بسیاری از رویدادهای مهم در طول جشنهای کریسمس رخ میدهد. به طور کلی، این فیلم نگاهی خشن به شرایط سخت و وحشیانهای است که زندانیان آمریکایی در زندانهای نازیها متحمل آن شدند، و اگرچه لزوماً به خود روح کریسمس مربوط نمیشود، اما همچنان فیلمی است که میتوان با خیال راحت در طول تعطیلات به تماشای آن نشست، به این خاطر که تم کریسمس اهمیت زیادی برای کل روایت فیلم دارد.
A Midnight Clear چهارمین فیلم در این فهرست است که در طول نبرد بولج اتفاق میافتد، اگرچه این فیلم با اختلاف کریسمسیترین فیلم از این چهار فیلم است. کریسمس به نوعی بخش بزرگی از این فیلم است، زیرا وقایع فیلم عمیقاً بر جشنهای دوران کریسمس تأثیر میگذارد، جشنهایی که نیروهای متفقین در طول این نبرد وحشتناک تلاش میکنند برگزار کنند. نیروهای متفقین در مرکز داستان قرار دارند، به ویژه گروهی از پیشاهنگان باهوش که با جوخهای تسلیم شده از نیروهای آلمانی روبهرو میشوند. اگرچه آنها تمام تلاش خود را میکنند تا مهربان باشند و جوخه آلمانی را بدون اذیت و آزار به اسارت بگیرند، اما همیشه همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود.
این فیلم به وضوح فیلمی تاریک است، همانطور که بسیاری از فیلمهای جنگی میتوانند چنین باشند، بهخصوص زمانی که کریسمس از راه رسیده و پیشاهنگان مجبور میشوند تا در حالی که در شادترین روز سال عزادار کشتهشدگان خود هستند، تلاش کنند تا رفتاری عادی داشته باشند انگار که اتفاقی نیفتاده است. نیمه شبی آرام فقط یک فیلم کریسمسی نیست، بلکه فیلمی درباره از دست دادن عزیزان، فداکاری، گذشته، فراموش کردن اتفاقات تلخ و زخمهایی است که هرگز به شکلی واقعی التیام نمییابند.
Joyeux Noël («کریسمس مبارک» به فرانسوی) ممکن است از نظر کیفیت محض بهترین فیلم جنگی کریسمسی نباشد، اما از نظر پرداختن به موضوع کریسمس، قطعاً بهترین است. داستان فیلم در دسامبر ۱۹۱۴ اتفاق میافتد، درست چند ماه پس از شروع جنگ جهانی اول. این فیلم بر روی رویداد واقعی معروف به آتشبس کریسمس متمرکز است، زمانی که سربازان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی در سراسر جبهه غربی با آتشبس غیررسمی برای روز کریسمس موافقت کردند. دو طرف در وسط سرزمین هیچکس ملاقات کرده، سلاح هایشان را کنار گذاشته و به هم هدیه داده، با هم شاخم خورده و از بودن در کنار هم لذت بردند.
Joyeux Noël دیدگاههای چندین سرباز از هر طرف در طول این آتش بس را دنبال میکند و به دلیل اشارات و اتفاقاتی که در پس این آتش بس موقت رخ میدهد، فیلمی به شدت افسرده کننده است. این آتش بس نه تنها دلیلی بر این مدعاست که مردان دو سوی میدان نبرد عملاً از یکدیگر متنفر نیستند و فقط به این دلیل میجنگند که به آنها گفته میشود چنین کنند، بلکه افسرده کننده است به این دلیل که این مردان با علم به این موضوع که ساعاتی دیگر باید دوستان جدیدشان را بکشند، با هم دوست میشوند. این یک ماجرای دلخراش و بسیار احساسی است، اما روح واقعی کریسمس را با یک داستان واقعی خارقالعاده آشکار میکند، و همین باعث میشود این فیلم به بهترین فیلم جنگی کریسمسی تبدیل شود.
منبع:روزیاتو