به گزارش مجله خبری نگار، سیدمعصوم باقرپور چمازی استاد دانشگاه به چگونگی الگوپذیری رفتارشناسی پیامبر اسلام در مناسبات اجتماعی امروز، اظهار کرد: اساسا زندگی پیامبر (ص) در عرصههای مختلف، مملو از زیباییهای اخلاقی و رفتاری است.
وی با بیان اینکه پیامبر اسلام در برخورد و تعامل اجتماعی با مردم حتی بدخواهان و زشتگویان، سراسر محبت و بخشش بود و به تمام معنا رحمتی برای مردم بود و بدی را با بدی جواب نمیداد، اضافه کرد: به گونهای که حتی فردی به زور از ایشان حاجتی میخواست و ردایش را کشید، اما حضرت بدون عصبانیت و با گشادهرویی، تقاضای او را اجابت میکند و خداوند به ایشان صفت بزرگی بخشید.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه رمز موفقیت پیامبر اکرم (ص) تالیف قلوب بود و با تکیه بر همین عامل، جامعه را دگرگون کرد، تصریح کرد: در حقیقت با نگاه روانشناختی و جامعهشناختی مردم عصر خود، آنان را به جذب اسلام کرد.
این کارشناس مذهبی با اعلام اینکه پیامبر اسلام رسالت و ماموریتش این بود که مردم را به لحاظ اخلاقی رشد دهد، اظهار کرد: مردمی که دچار توحش بودند و مرتکب صفات زشت اخلاقی حتی زنده به گورکردن دختران، شرک وجهالت بودند، حضرت چگونه و با چه مرام اخلاقی، تحولی شگرف و انسانساز در درون آنان ایجاد میکرد.
دکترای علوم و معارف نهجالبلاغه بیان کرد: سیره اخلاقی پیامبر چنان بود که از هرگونه تکلفی مبرا بود؛ در سخن گفتن، راه رفتن، پوشش، نشست و برخاست بامردم مانند پادشاهان عمل نمیکرد و مثل آنان کروفر نداشت و با سادگی و بیتکلفی خود، همه را جذب میکرد.
باقرپور به روش شناسی پیامبر در راه رسیدن به عزت اشاره کرد. گفت: پیامبر خفیفالموونه و کریمالطبع بود، نگاههای خود را میان اصحاب تقسیم میکرد و همه را به یک صورت نگاه میکرد و کسی را بهخاطر فقرش تحقیر و بهخاطر ثروت و قدرتش، تکریم نمیکرد.
وی ادامه داد: پیامبر اکرم (ص) اهل جدال با مردم نبود و کسی را از خود ناامید نمیکرد، هرگاه ظلمی که بر او وارد میشد، انتقام شخصی نمیگرفت؛ مگر جایی که هتک حرمت خدا میشد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه پیامبر اکرم (ص) ازعیبهای مردم تجسس نمیکرد و نصیحتش جدی بود، افزود: غضب ایشان برای خدا بود و باعث شد تا پیامبر در قلب مردم نفوذ کند.
این کارشناس مذهبی اضافه کرد: پیامبر اسلام فرمودند، مرا بالاتر از آنچه هستم قرار مدهید وآنگونه که نصارا درباره مسیح سخن میگفتند بامن سخن مگویید که خداوند پیش از آن که مرا رسول خود قرار دهد مرا بنده خود قرار داد.
این دکترای علوم و معارف نهجالبلاغه درباره سیره مدیریتی پیامبر اکرم (ص)، تصریح کرد: پیامبر اسلام عزت و موفقیت خود را در سایه اطاعت الهی میدانست و در اجرای قانون فقط خدا را ناظر بر رفتار و اعمال خود میدانست و در تمام دوران رسالت خود به هیچ یک از نزدیکان و ویژهگان اجازه سوءاستفاده نمیداد و بسیار سختگیر بود.
باقرپور ادامه داد: ازجمله اصول مدیریتی میتوان به شرح صدر اشاره کرد؛ طوریکه سعه وجودی پیامبر اجازه نمیداد ناملایمات برایشان چیره شوند و همواره در رفتار با جاهلان، سلم پیشه میکرد و اهل مدارا بود.
وی با بیان اینکه هیچکس مانند پیامبر مورد اذیت و آزار قرار نمیگرفت و در راه حق شکیبا بود، گفت: حتی در جنگ احد دندانهای ایشان را شکستند و مورد بیحرمتی قرار دادند و چهرهشان خونآلود شد و این صحنه بر حضرت گران تمام شد و مردم به ایشان گفتند در حقشان نفرین کن امانفرین نکرد، فرمودند من برای دعوت حق آمدهام وخداوند آنان را هدایت کند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: کسی که میخواهد با مردم سروکار داشته باشد و عدهای را اداره کند لازمهاش این است که بسیار پُرحوصله و صبور باشد؛ به این دلیل که انسانهای کمحوصله، عصبانی مزاج و بدخلق نمیتوانند مدیر باشند و جمعیتی را اداره کنند چراکه بر خود مسلط نیستند.
این کارشناس مذهبی به اصل شایسته سالاری اشاره کرد و گفت:
در منطق مدیریتی حضرت، سن و سال، جنسیت، پارتی سالاری، طایفه گرایی، خویشاوندسالاری، فامیلبازیها در تصدی مسئولیتها نفی شده بود و معیار حضرت صرفا بر پایه شایستگیها و لیاقت افراد بود.
این دکترای علوم و معارف نهجالبلاغه اظهار کرد: اصل دیگر تفویض اختیار و مسئولیتخواهی پیامبر است که طبق این اصل رفتار هیچ مسئولی نباید از دید مسئول بالاتر، مخفی بماند و تفویض اختیار باید با اختیار صورت گیرد؛ چراکه امتحان و آزمایش لازمه سپردن کارها، آزمودن درست افراد است و به هیچ وجه نباید بر پایه خوشگمانی باشد.
باقرپور با اشاره به اینکه به تعبیر امیرمومنان (ع) در نامه به مالک اشتر تاکید میکند در انتخاب مسئولان بر پایه خوشگمانی خود تکیه مکن؛ زیرا افراد زرنگ، راه جلب نظر مدیران و مسئولان را با ظاهر سازی و خوشگمانی میدانند؛ درحالی که در ورای این ظاهر هیچگونه امانتداری و خیرخواهی نیست.
وی با تاکید بر اینکه تفویض اختیار دردسیره مدیریتی پیامبر اکرم (ص) با مراقبت همراه بود، خاطرنشان کرد:
در سیره ایشان، مسئولان نظام خود را مراقبت میکردند و اساسا سلامت هر نظامی در مرات دقیق و نظارت کامل بر رفتار و عملکرد کارگزاران است؛ البته این سخن به معنای بیاعتمادی به کارگزاران و مسئولان نیست، بلکه انسان نیازمند مراقبت است.
این استاد دانشگاه یادآور شد: علاوه بر مراقبت درونی، فرد باید احساس کند که مراقبتی از بیرون هم وجود دارد و نباید هرطور دلش خواست عمل کند؛ زیراکه ریاست و مسئولیت، عرصه خطرناکی است که اگر انسان اصالت، ظرفیت و اهلیت آن را نداشته باشد به هلاکت میرسد و بستر تباهی را فراهم میکند.
این کارشناس مذهبی با اعلام اینکه مشی و مدیریت پیامبر اکرم (ص) براساس قانونمحوری و حقمداری بوده است، تصریح کرد: فرق گذاشتن میان نیکان و بدکاران، مداراکردن بدون پایمال کردن حق، رافت همراه با قاطعیت، پذیرش نکردن مدیریتهای احساسی، عجول و ناکارآمد، اجرای قانون نه با اعمال سلیقههای شخصی، امانتداری در همه چیز، تشویق و تنبیه کارگزاران
مورد توجه بود.
دکترای علوم و معارف نهجالبلاغه اضافه کرد: حضرت در اجرای قانون، ملاحظه هیچ کس را نداشت و هیچ کس را فراتر از قانون نمیدانست..
وی با اشاره به فرموده پیامبر اسلام مبنی بر اینکه مردم در برابر قانون مثل دندانههای شانه با هم برابر هستند و هیچ کس بر کسی مقدم نیست، اعلام کرد: پیامبر خود را نیز فراتر از قانون نمیدانست؛ صلابت پایداری هر مدیری در نظام دینی، به میزان پایبندی به قانون مربوط میشود.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه بیقانونی باعث شکاف مردم از آنان و دور شدن از ارزشها خواهد شد، گفت: مدیران فاقد قانونگرایی، محبوبیت و پشتوانه حمایتی مردم را از دست میدهند وای بسا منفور میشوند.
باقرپور یادآور شد: قانونگرایی، حلقه اتصال مدیران و مردم است تا بدین ترتیب با عقلانیت و خردورزی و خردجمعی بتوانند در جهت تقویت و تمشیت امور خود، با جدیت و اقتدار عمل کنند.
وی در بخش دیگری از سخنان به چند نکته درخصوص امام حسن مجتبی (ع)، افزود: در مدح و منقبت امام مجتبی (ع) همین بس که پیامبر اکرم (ص) او را هدیهای ازسوی خداوند برای خود میدانست و فرمودند او کسی است که رفتار و کردارش نشانه کردار من است و سنت مرا زنده خواهد کرد.
این استاد دانشگاه در سیره سیاسی امام مجتبی (ع)، یادآور شد: سیاست حضرت رعایت، حقوق مردم بود؛ دلیل کنارهگیری از سیاست بخاطر شرایطی بود که دشمنان ایجاد کردند و در فرصتهای مناسب استراتژیها و برنامههای خود را بهطور صریح بیان میکردند و با سیاستهای معاویه مخالفت میکردند؛ به همین دلیل معاویه نتوانست حضرت را تحمل کند و درحقیقت شهادت حضرت، بهترین سند برای اثبات سیاستمداری ایشان بود.