به گزارش مجله خبری نگار، «آمدم خانه و دیدم پسرم از گردن تا دستش اسم تیم محبوبش را به انگلیسی تتو کرده. با یک اسکلت کنارش. باهم بحث کردیم و الان دو ساعت توی اطاق خودش را حبس کرده.» این گفته مادری ۵۴ساله است.
از طرف دیگر، دختری با خنده شیطانی، طرح تتوی بازیکن تیم استقلال، یکی از خبرهای داغ ورزشی این روزهاست.
تتو در فوتبال ایران از یک دهه قبل فراگیر شد و سوغات لیگهای خارجی است. هیچ تناسبی با فرهنگ ایرانی- اسلامی ما ندارد. اوایل کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال، قاطعانه با خالکوبی و تتو بازیکنان برخورد میکرد. مثلا اشکان دژاکه که جز اولین بازیکنهای تتودار بود در بازیها با پیراهن آستین بلند حاضر میشد.
این تابوشکنی جلوتر رفت. تعداد بازیکنهای تتودار بیشتر شد. اما در بخشهایی از بدن که با لباس پوشیده میشد و یا طرحهای ریز و مینیمال کار میکردند. رفته رفته وسعت خالکوبیها بیشتر شد. تا جایی که برخی از آنها کل دستشان نقش و نگار داشت. اما کار در همین جا تمام نشد. اخیرا آرمین سهرابیان، مدافع استقلال؛ جلوی دوربین رسانهها مقابل چشم جوانها و نوجوانهای عشق فوتبال؛ تتویی که طرح آن نماد شیطانپرستی است را به نمایش گذاشت.
فوتبال یک بازی مهیج و پرطرفدار است. خیلی از پسرها و دخترها طرفدار پروپاقرص آن هستند. وقتی که تیم محبوبشان بازی دارد از چند ساعت قبل آماده میشوند و کری خواندنهایشان برای هم شروع میشود.
تک تک ستارههای تیمها را میشناسند. بعضیهایشان هم رویای قرار گرفتن در این جایگاه را در سر میپرورانند. خیلی وقتها حرکات گل زدن، شوت زدن و… در پسر بچهها را میبینیم که میگویند: «ببین مثل فلان فوتبالیست شوت زدم، ببین مثل اون گل میزنم و…» این صحبتها نشان میدهد که حواس آنها به تک تک جزئیات برنامههایی مثل فوتبال است.
ورزشکاران هم مانند خیلی از هنرمندان الگوی جوانان و نوجوانان هستند. این الگوپذیری جز صفات ذاتی آنهاست. به گفته زینب ملایی روانشناس «انسانها از دوران کودکی با الگوبرداری از یکدیگر میآموزند که چگونه زندگی کنند. همین الگوبرداری مسیر زندگی آنها را مشخص میکند. انسان در هر بزنگاهی به الگویش نگاه میکند.»
کودک و نوجوان به علت علاقهشان به فوتبال و شهرت آنها به تمام حرکاتشان توجه میکند. وقتی فوتبالیستی را با خالکوبی، علیالخصوص با نمادهای خارج از عرف، در مسابقات میبیند، در ذهناش میماند و در بزرگسالی سعی میکند خودش را شبیه او کند.
ملایی میگوید: «کودک در سنین پایین هر آنچه که در الگوی موردنظرش دیده است مثل مدل لباس، مدل مو و… توجهاش را جلب میکند. مثلاً کودکی که روپوش سفید میپوشد به الگوی پزشکاش علاقمند است. اما الگوبرداری در این دوران خیلی کوتاه و موقتی است. ولی در نوجوانی این الگوپذیری عمیقتر میشود. در حقیقت با آن الگو همانندسازی میکند.»
همچنین به گفته سیدباقر طباطبایی، از اساتید دانشگاه، «نوجوانان با پیروی از برخی افراد معروف دچار انحرافات فکری و رفتاری میشوند. آنها سعی میکند حرکات، رفتار و… فرد محبوبش را تقلید کند. همین باعث بسیاری از هنجار شکنیها میشود.»
نوجوان همیشه الگویی را که ببیند، میپذیرد. چه کسی هم بهتر از یک ورزشکار حرفهای برای قهرمانسازی و الگو گرفتن. اما شما نمیتوانید چنین افرادی که کاملا از سبکهای غربی پیروی میکنند و هیج نمادی از فرهنگ ایرانی-اسلامی ندارند را به فرزندت نشان بدهید و بگویید «از آنها تبعیت نکنید. به خالکوبیهای او توجه نکن. مدل لباس پوشیدن و موهایش را نبین. در رفتار و زندگیت از آنها الگو نگیر.»
به همین خاطر در ادامه به توصیههایی از زبان حسن بهرامنی روانشناس بالینی اشاره میکنیم تا اگر فرزندتان از هنرمندان، ورزشکاران و فوتبالیستهایی که رفتارهای نامتعارف دارند، الگو برداری کرد؛ به کار ببرید تا چالشها و بحثهایتان باهم کمتر شود.
در ابتدا به جای برخوردهای چکشی با فرزندتان، حواستان باشد؛ در این سن شما انتظار تفکر منطقی از او نداشته باشید. بررسی کنید که فرزندتان در این الگو دنبال چه چیزی است. پوشش، رفتارش، مدل مو و… چه چیزی او را جذب کرده. اگر تعارضی با فرهنگ، عرف و… نداشت، جلوی او را نگیرید.
اما اگر منفی بود. توجه کنید که آن الگوبرداری خلاف عرف و فرهنگ چه حسی را در فرزندتان تقویت میکند. با او حرف بزنید. بعد الگوهای مشابه که همان حس را در او ایجاد میکند را به او معرفی کنید. البته این الگوها باید جذابیت کافی داشته باشند تا بتواند با آن همزات پنداری کند.
مثلا پسرتان تتوی یکی فوتبالیست را دیده و به تبعیت از او خودش هم خالکوبی کرده است. این تتو ممکن اعتماد به نفس او را تقویت کند. شما باید فرزندتان را در شرایطی قرار بدهید که اعتماد به نفسش تقویت بشود. مثلا خوبیها و نکات مثبتش را دائم به او یادآوری کنید.
با او صحبت کنید. اما دوستانه نه پدر و فرزندی. در واقع برای اصلاح الگوپذیری فرزند، نیاز به گفت و گوی صمیمی است نه عاقل اندر سفیه. به دنبال این باشید که چرا نوجوان چنین الگویی را پذیرفته و چه چیزی در این فرد دیده است.
در این گفتگو نوجوان باید فرصت داشته باشد آن چیزی که در ذهنش است، کمبودها، خواستهها و نیازهایش را بیان کند. فقط در این شرایط شما میتوانید درک کنید که این الگو کدام خلا زندگی او را پر میکند.