به گزارش مجله خبری نگار، طی دو روز اخیر، بسیاری از رسانههای غربی، به سیگنالها و نمایههایی اشاره میکنند که موید تمرکز مؤثر تهران بر دیپلماسی منطقهای و اولویت بخشی به آن نسبت به دیپلماسی فرامنطقهای بوده است. این همان خط مشی و راهبرد مؤثری است که دولت سیزدهم در پیشبرد آن مصمم بوده و ریل گذاری ملموسی را نیز در این عرصه صورت داده است.
نیویورک تایمز در یکی از تازهترین گزارشهای خود، به دیپلماسی منطقهای ایران و نمود آن در حوادث تلخ اخیر در کشورمان اشاره کرده است. این رسانه، به مانند دیگر رسانههای غربی از یک سو قدرت انکار حرکت رو به رشد دیپلماسی منطقهای ایران را ندارد و از سوی دیگر، در اثبات کارایی دیپلماسی غربگرایانه نیز شدیدا ناکام مانده است. این در حالیاست که در بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ میلادی (از زمان انعقاد توافق برجام تا زمان خروج رسمی آمریکا از این توافق)، غرب در صدد آن بود که دیپلماسی فرامنطقهای غربگرایانه را به یک چارچوب در حوزه سیاست خارجی کشورمان تبدیل کند. جریانات غربگرا در کشورمان نیز دیپلماسی منطقهای را امری انتزاعی و تابعی مطلق از دیپلماسی فرامنطقهای تلقی میکردند.
در این نگاه، دیپلماسی منطقهای اصالت و موضوعیتی ندارد و باید آن را به متغیری وابسته به رابطه با آمریکا و اروپا دانست. دیپلماسی منطقهای یک اصل و یک هدف بسیار مهم، ثابت و قابل ارتقا در حوزه سیاست خارجی ما محسوب میشود، به ویژه با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی کشور ما و اهمیتی که منطقه غرب آسیا به لحاظ بحث انرژی دارد. در دوران حضور دولتهای یازدهم و دوازدهم در رأس معادلات سیاسی و اجرایی کشورمان، بحرانها و گرههای منطقهای وجود داشتند که دولت سابق باید در حل و فصل آنها نقش بسیار مؤثرتر و پررنگ تری ایفا میکرد، اما این موضوع به یک نحوی فدای دیپلماسی فرا منطقهای شد. قطعا کشوری در حوزه روابط بین الملل به عنوان کشور موفق یاد میشود که ترتیب، تردد و اولویت بندی لازم را درباره دیپلماسی منطقهای و متعاقبا فرامنطقهای انجام دهد و بتواند بین این دو مقوله توازنی برقرار کند.
یکی از اصلیترین دغدغههای غرب، تصویرسازی کاذب از دیپلماسی و سیاست خارجی در کشورهای دیگر جهان است. پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا و کشورهای اروپایی از دیپلماسی غربگرایانه به مثابه تنها الگوی رایج و متعارف دیپلماسی و سیاست خارجی در دنیا یاد میکردند. با این حال وقوع انقلاب اسلامی ایران، این تصویرسازی کاذب را از بین برد و به جهانیان اثبات کرد که میتوان در سایه عزت، حکمت و مصلحت و با در نظر گرفتن اولویتهای منطقهای و دیپلماسی مؤثر با همسایگان و تعریف منافع و فرصتهای مشترک با آنها، رفتار بازیگران فرامنطقهای را نیز تنظیم کرد. قطعا این روند باید در عرصه سیاست خارجی کشورمان ادامه پیدا کند.