به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: دنیای امروز را بدون «سفر» نمیتوان تصور کرد؛ به طوری که سفر با هر قصد و نیتی که انجام شود، مهمترین هدفش تفریح و فاصله گرفتن از هیاهو و مشقتهای زیست شهری امروز است. نوروز و فصل بهار در کشور ما، موعد و هنگامه مهمی برای انجام سفر نزد بخش قابل توجهی از ایرانیان است. یک پژوهش جدید، رفتارهای مردم ایران در یک دهه گذشته در این فصل را بررسی کرده و به نتایج قابل تاملی رسیده است. ما ضمن مرور این پژوهش، با رئیس اداره ترویج و رویدادهای گردشگری داخلی وزارت گردشگری نیز همکلام شدیم و او نیز یکی از مهمترین اطلاعات این پژوهش همچون کاهش ماندگاری در سفر را تایید کرد.
این پژوهش که دکتر ندا رضوی زاده استادیار گروه جامعه شناسی پژوهشکده گردشگری جهاد دانشگاهی خراسان رضوی آن را انجام داده، دارای بخشهای متعددی است که مبتنی بر دادههای فصل بهار طی سالهای ۹۰ تا ۹۸ وضعیت سفر را بررسی کرده است. در یکی از این موارد، مقایسه رشد گردشگری در مقاصد مختلف در فصل بهار، نشان میدهد مقاصد تجاری جنوب شاهد بیشترین مقدار رشد سفرها بودهاند به گونهای که به طور میانگین ۱۸درصد افزایش سفر را تجربه کردهاند. در مرتبه بعدی، پایتخت شاهد بیشترین رشد بوده است. به نظر میرسد پایتخت نیز که بخش خدمات کشور به طور وسیعی به آن وابسته است (خدمات اداری، تجاری و درمانی)، با رشد چشمگیر سفرها مواجه بوده است. کمترین رشدها از آن مقاصد غرب و شمال غرب و سپس شمال شرق بوده است.
میانگین ماندگاری گردشگران در مقاصد مختلف نیز از جمله مواردی است که این تحلیل به آن پرداخته و یک هشدار داده است: زنگ خطر برای مقاصد گردشگری مخصوصا کسبوکارهای اقامتی وقتی به صدا در میآید که بدانیم به رغم رشد آرام تعداد سفرها در دهه ۱۳۹۰، میزان ماندگاری گردشگران کاهش یافته است. یعنی اگرچه مردم اندکی بیش از گذشته سفر میروند، اما کمتر میمانند. کمتر ماندن عموما به معنای کمتر هزینه کردن تفسیر میشود. به تعبیر دیگر کسبوکارها و جامعه مقصد احتمالا کمتر از گردشگران منتفع میشوند. آمار مرکز آمار ایران هم به این پژوهش کمک کرده و درباره میانگین میزان ماندگاری گردشگران با آماری مواجه ایم که از کاهش تعداد روزهای آن حکایت میکند. بر این اساس در سال ۱۳۹۲، میانگین روزهای ماندگاری ۵ روز بوده که در اواخر دهه ۹۰ به کمتر از ۴ روز رسیده است.
وجه مهم این است که بدانیم، این سفرها اگرچه با شیب اندک رو به افزایش بوده، اما به دلیل حجم کمتر سفرهای تفریحی نسبت به دید و بازدید، یک حرف معنا دار دارد که آن هم وضعیت اقتصادی و کوچک شدن سفره و توان اقتصادی مردم است. این پژوهش میگوید: سهم سفرهای دیدار بستگان و آشنایان و سفرهای درمانی افزایش یافته، در حالی که سهم سفرهای با هدف گردش و تفریح و سایر سفرها کاهش یافته است. کمتر شدن سفرهای با هدف گردش و تفریح و افزایش سفرهای دید و بازدید در اواخر دهه ۱۳۹۰ را احتمالا میتوان به پرهزینهتر بودن سفرهای تفریحی و کمهزینهتر بودن سفرهای دیدوبازدیدی نسبت داد. همچنین میتوان حدس زد افزایش سهم سفرهای درمانی ناشی از اولویت یافتن دسترسی به خدمات درمانی با کیفیت است.
در این زمینه، دکتر ندا رضوی زاده، استادیار گروه جامعه شناسی پژوهشکده گردشگری جهاد دانشگاهی خراسان رضوی در جمع بندی این بحث میگوید: به نظر میرسد اگرچه گردشگری داخلی از رشدی نسبی در دهه ۱۳۹۰ برخوردار بوده، اما شاهد رشد چشمگیر تعداد سفرها و ماندگاری گردشگران در مقاصد نبودهایم. اگرچه تعداد کم دادههای موجود موجب میشود نتایج را با احتیاط تفسیر کنیم، اما میتوان حدس زد که بحرانهای اقتصادی دهه ۹۰ مانع از رشد چشمگیر تعداد سفرها و ماندگاری گردشگران در مقاصد شده و افزایش تعداد گردشگران و رشد صنعت گردشگری را با مانع جدی مواجه کرده است. کاهش سهم سفرهای به قصد گردش و تفریح نیز شاهد دیگری بر تاثیر بحران اقتصادی است. به علاوه، روند کاهش ماندگاری در سفرهای داخلی، در تعارض با روند کلی افزایش ماندگاری مسافران در جهان است.