کد مطلب: ۵۴۹۳۳۰
درباره کیک بودن یک استراتژی رسانه‌ای

به گزارش مجله خبری نگار/فرهیختگان: وقتی از منظر نوجوان دیجیتال به اتفاقات شب یلدای تلویزیون و شبکه ۳ و دعوت از امیر محمد که معروف به جمله «واگعیه یا کیکه؟» نگاه می‌کنیم، چند مساله قابلیت طرح دارد. اولین نکته این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم زیست مجازی جدید یا نوجوان دیجیتال دارد خودش را به ما تحمیل می‌کند و گریزی از این نیست. نوجوانی که بخشی از مسیر رشد و موفقیت خودش را در استفاده کردن و کنشگری در فضای مجازی، تعریف می‌کند. برای یکی استریم کردن و تولید محتوا در یوتیوب و یوتیوبر شدن است و برای دیگری، شرکت در چالش‌های اینترنتی و مجازی است و برای یکی دیگر فالوئر گرفتن و استوری شدن توسط سلبریتی موردعلاقه‌اش است و برای طیف دیگر هم حضور در فندوم‌ها و هواداری مجازی است.

نادیده گرفتن اینهاست که یک جا‌هایی خودش را بیرون می‌ریزد و به شکل کاریکاتوری خود را نشان می‌دهد. آن هم جایی است که کسی که در فضای مجازی به خاطر یک شوخی معروف شده است را ما روی آنتن می‌آوریم و به آن ضریب می‌دهیم. بار اول نیست که این اتفاق افتاده است. قبلا هم درمورد کچلیک و آرات و کودکان و نوجوانان دیگر هم این اتفاق افتاده است که خیلی وقت‌ها نه لزوما به دلیل استعداد و توانمندی‌شان بلکه به خاطر یک سوتی یا یک شیرین‌زبانی، مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته‌اند و رسانه ملی ما هم به آن پرداخته است.

نقش خودمان را نادیده نگیریم

نکته اینجاست که بخشی از آن به خود ما برمی‌گردد. ما کاربران شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی هستیم که این‌ها را معروف کردیم. این نکته را نباید نادیده بگیریم و بار مسئولیت را از دوش خودمان برداریم. ما از شب یلدا تا الان داریم به شبکه ۳ خرده می‌گیریم که چرا این نوجوان را آورده، اما کمتر کسی به این موضوع توجه می‌کند که خود ما این‌ها را از کجا می‌شناسیم و خودمان چقدر این ویدئو‌ها را دست به دست و استوری کرده‌ایم و حتی به سخره گرفته‌ایم.

خود ما چه نقشی در به شهرت رسیدن امیر محمدها، گل منو اذیت نکنیدها، ماماسیتا مامامیا ماماسیتا کالچرا و چیز‌هایی شبیه به این داریم؟ پس خود ما این‌ها را به شهرت می‌رسانیم و دوست داریم با آن‌ها شوخی کنیم و بیشتر ازشان بشنویم. البته تاریخ انقضای این افراد خیلی زود می‌گذرد و ما دوباره دنبال سوژه جدید، میم یا ترول جدید هستیم که به آن بخندیم و برای ۱۵ ثانیه هم که شده ما را سرگرم کند و خنده روی لب‌هایمان بیاورد. پس این نقش خودمان را هم نباید نادیده بگیریم. آنچه که شب یلدا در قاب تلویزیون دیدیم بازنمایی از رفتار مجازی خود ما کاربران و البته الگوریتم‌هایی که پلتفرم‌های فضای مجازی دارند، بود که در آن کسانی را به شهرت می‌رساند و روی آن‌ها پروژکتور و نور می‌تاباند که همین‌قدر سطحی و لحظه‌ای و خنده‌دار هستند.

چرا یکبار از خودمان نپرسیدیم این همه آدم چهره علمی و تولید‌کننده حرفه‌ای و آدم محقق و پژوهشگر در فضای مجازی داریم، اما چرا آن‌ها بیشتر از یک حدی به شهرت نمی‌رسند؟ چرا ویدئو‌های آن‌ها دست به دست و وایرال نمی‌شود؟ دلیلش فرهنگ دیجیتالی است که نه‌فقط در کودک و نوجوان بلکه روی همه ما سایه انداخته است و ما در آن غرق شدیم و آن را نمی‌بینیم، چون همه ما را در بر گرفته است و داریم در آن تنفس می‌کنیم. خود ما‌ها چقدر این افراد عمیق و علمی را در فضای مجازی دست به دست کردیم.

صداوسیما باید تعارضات عملکردش با ادعاهایش را بپذیرد

این فرهنگ شهرت و celebrity culture که رسانه‌های جدید آن را ایجاد کرده‌اند، سوخت آن توجه ما کاربران است که آن را با لایک‌ها و کامنت‌ها و ذخیره و ارسال‌مان تامین می‌کنیم. از طرفی طبیعی است که تلویزیون بخواهد روی موج شهرت آن‌ها سوار شود. تلویزیون کسی را نمایش می‌دهد که فکر می‌کند ما دوست داریم آن را ببینیم یا ما با آن سرگرم می‌شویم و شاید توقع نداشت که در این دوقطبی‌های سیاسی و انتقاداتی که اخیرا شکل گرفته است، مثل سلبریتی سالم یا رویکرد‌های تحولی که صداوسیما اعلام می‌کند به صداوسیما نقد شود. به نظر من خود صداوسیما هم توقع چنین انتقادات زیادی را در چندساعت اخیر نداشته است.

اولین دلیل همانی است که خود ما آن‌ها را بزرگ کردیم و دومین دلیل تناقض یا فاصله بین ادعا‌های تحولی در صداوسیما با واقعیت فرهنگ عمومی ماست که صداوسیما بخواهد یا نخواهد مجبور می‌شود به آن تن بدهد. صداوسیما در رویکرد جدید خود بار‌ها از اینکه می‌خواهد سلبریتی را حذف یا محدود کند سخن گفته است و مدام گفته می‌خواهم عمیق‌تر و عدالتخواهانه‌تر یا فراتهران نگاه کنم. اما گویا فراموش کرده یکی از مولفه‌های اصلی فرهنگ شهرت تا همین چندسال پیش، خود تلویزیون با همین برنامه‌های گفتگو‌محور و سریال‌های مختلف بوده‌است. صداوسیما با تار و پود فرهنگ شهرت درهم آمیخته است.

پس ناگهان بخواهد شعار بدهد یا چرخش شعاری انجام دهد، با عملکرد خودش حداقل در کوتاه‌مدت در تعارض است و اتفاقا نباید این تعارض را کتمان کند. به نظر من اگر این تعارض را بپذیرد و صادقانه‌تر رفتار کند، مخاطبان هم راحت‌تر این موضوع را خواهند پذیرفت چراکه زندگی خود ما هم پر از این تعارضات و تناقضات است.

همه ما می‌دانیم که باید کتاب بخوانیم و عمیق باشیم و باید الگو‌ها و قهرمانان واقعی را به دیگران معرفی کنیم و آن‌ها را بپذیریم، ولی ما هم پر از این تعارضات هستیم و در خلوت خودمان در اینستاگرام به جای ابوعلی‌سینا‌ها و زکریا‌های رازی و پروفسور سمیعی و مریم میرزاخانی‌ها دنبال خواننده‌ها و فوتبالیست‌ها و بیوتی‌بلاگر‌هایی هستیم که به آن‌ها علاقه داریم و این تعارضات را در زندگی خودمان پذیرفته‌ایم. اما وقتی در قاب تلویزیون می‌آید و آنجا درباره تحول شعار داده می‌شود، ولی در عمل دوباره به همین سطحی بودن می‌رسد، توقع نداریم که این تعارضات وجود داشته باشد، چون آنجا شعار‌های بزرگ‌تری داده می‌شود؛ بنابراین من فکر می‌کنم که این تعارضات و تناقضات نه‌فقط در قاب تلویزیون، که در گوشی خود ما هم هست؛ آنجایی که شجریان و تتلو در پلی‌لیست‌هایمان کنار هم قرار می‌گیرند.

وقتی استعداد را فقط چیزی که قابل نمایش باشد تعریف کردیم به این وضع دچار شدیم

یکی از نگرانی‌هایی که وجود دارد و فقط با واگعیه یا کیکه در ویژه‌نامه شب یلدا رخ نداده است، بلکه «عصر جدید» و برنامه‌های استعدادیابی و خیلی از سازوکار‌های رسانه‌ای ما آن را تقویت می‌کند، این است که نوجوان خودش را در کجای قاب تلویزیون می‌بیند؟ کدام نوجوان در حال برجسته شدن است؟ درحالی‌که در دهه‌های گذشته که ما نوجوان بودیم، تنها نوجوانانی شایسته توجه و قابل ترویج بودند که کسانی مثل جواد فروغی و سیدمحمدحسین طباطبایی باشند که کاملا از یک زمینه مذهبی و خاص اجتماعی بروز و ظهور می‌کردند، اما ما الان به جایی رسیده‌ایم که تنها نوجوانانی شایسته قرار گرفتن در پربیننده‌ترین لحظه‌ها و شبکه‌های سیما هستند که بیش از همه در فضای مجازی کنشگری داشته باشند و این کنشگری بیش از آنکه تولید محتوای حرفه‌ای باشد، یوتیوبر شدن و استریمر شدن و مانند اینهاست.

پس نباید توقع داشته باشیم که نوجوان مسیر آموزش حرفه‌ای و مسیر‌های سخت را برای موفقیت انتخاب کند. چون چه در عصر جدید دیده است که می‌تواند با کله‌ومعلق زدن و سیرک و دنبال کردن مهارت‌های نمایشی مورد توجه قرار بگیرد، چه در مدرسه یا فامیل یا حتی در فضای مجازی دیده است که با دنبال کردن مهارت‌های بی‌ربط به مسیر رسمی آموزش مثل چرتکه، ضرب ۴ رقم در ۵ رقم و هرآنچه که قابلیت نمایش داشته باشد، می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد و این نمایشی شدن استعداد و نمایشی شدن رشد نوجوان است که خطرناک است.

من فکر می‌کنم در مصداقش امیرمحمد اتفاقا خیلی آدم موفقی است. امیرمحمد دانش‌آموز سمپاد در اردبیل است. یعنی یک بچه کاملا تیزهوش است و درسش بسیار خوب است و خانواده خوبی دارد. اما او هیچ‌وقت به خاطر سمپادی بودن و تیزهوش بودن آنقدر مورد توجه قرار نگرفته بود که دیشب مورد توجه قرار گرفت و این خطر سایر بچه‌های تیزهوش، باهوش و توانمند جامعه ما را هم تهدید می‌کند که اگر تو سال‌ها درس بخوانی و تلاش کنی و نمره‌ات خوب باشد ممکن است به نتیجه نرسی، اما یک بروز رسانه‌ای می‌تواند حتی به شکل ناخواسته تو را به شهرت برساند. اگر قرار باشد جلوی چیزی را بگیریم، باید جلوی بازنمایی نامنصفانه را بگیریم که هرچه می‌خواهی باش، مشهور شو، چون موفق می‌شوی.

حسین حق‌پناه-جامعه‌شناس

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر