کد مطلب: ۵۲۸۸۲۲
۲۴ آبان ۱۴۰۲ - ۰۵:۱۰
میراث سینمایی ژان پیر ملویل در پنجاهمین سالگرد درگذشتش هنوز جذاب و پرطرفدار است

به گزارش مجله خبری نگار، «نمی‌دانم ۵۰ سال دیگر از من چه چیز باقی خواهد ماند. گمان می‌کنم همه فیلم‌ها به‌شدت کهنه خواهند شد و حتی احتمالا دیگر سینما وجود نخواهد داشت. به‌نظر من، نابودی نهایی سالن‌های سینما حول‌وحوش سال ۲۰۲۰ اتفاق می‌افتد، پس ظرف ۵۰ سال چیزی جز تلویزیون باقی نخواهد ماند. با این حساب، اگر در «فرهنگ‌نامه بزرگ سینمای جهان» یک خط به من اختصاص داده شود، مایه مسرتم خواهد بود و فکر می‌کنم این جاه‌طلبی‌ای است که هر فیلمسازی باید داشته باشد....»

ژان پیر ملویل در گفتگو با روی نوگیرا

آقای ملویل گرامی، همه فیلم‌ها که نه، اما فیلم‌های زیادی ظرف ۵۰ سال گذشته تولید شده که از همه‌نظر خیلی کهنه بوده‌اند، فیلم‌هایی برای پرکردن جیب و فراموش‌کردن فوری. با این حال، سینما هنوز نابود نشده و همچنان فیلم‌هایی ساخته می‌شود که ما را سر شوق می‌آورد. شما چه درست سیطره تلویزیون را پیش‌بینی کرده بودید. سال‌هاست که سریال‌ها یکه‌تازی می‌کنند و حتی روی زیبایی‌شناسی و فرم و محتوای فیلم‌ها هم اثر گذاشته‌اند.

در طول ۵۰ سال گذشته، خیلی بیشتر از یک خط درباره شما نوشته شده؛ کتاب گفت‌و‌گوی‌تان با روی نوگیرا که در سال ۱۹۷۱ اول به انگلیسی و بعد در سال ۱۹۷۳ به فرانسه منتشر شده بود، در سال ۲۰۲۱ با کمی افزوده‌های تازه در فرانسه بازچاپ شد. از این کتاب ۲ ترجمه به فارسی درآمده که گرچه ترجمه‌شان چنگی به دل نمی‌زند، اما ارج و قرب شما را در اینجا نشان می‌دهد. ترجمه سوم آن هم از روی نسخه انگلیسی مجموعه Cinema One انجام شده. سال‌۲۰۰۳، مؤسسه فیلم بریتانیا کتابی به قلم ژینِت وانساندو با عنوان «ژان پیر ملویل، یک آمریکایی در پاریس» منتشر کرد که آن هم پارسال به فارسی درآمد. از سال ۲۰۱۶ به این سو چندین کتاب به زبان‌های فرانسه، انگلیسی، اسپانیایی و ایتالیایی درباره شما منتشر شده است.

در این سال‌ها آدم‌های زیادی کارگردان شده‌اند که جاه‌طلبی شما را نداشته‌اند. برخلاف شما، این‌ها بین فیلم‌های‌شان جاه‌طلب‌اند. شما درباره جاه‌طلبی گفته بودید: «سینما حرفه‌ای است که در آن نباید جاه‌طلب باشید و من مطمئنا جاه‌طلب نیستم، اما باید در کاری که انجام می‌دهید جاه‌طلب باشید و این دو اصلا و ابدا یکی نیستند. من جاه‌طلب نیستم، نمی‌خواهم «کسی» باشم؛ من همیشه چیزی بوده‌ام که هستم. به چیزی تبدیل نشده‌ام، اما همیشه این احساس را داشته‌ام ــ و باید همیشه برای حفظ این احساس تلاش کنم ــ که جاه‌طلب بودن در کار، چیز بسیار سالم و موجهی است. شما نمی‌توانید فقط برای نفس فیلم ساختن فیلم بسازید. اگر تقدیر این باشد که فیلم‌های بیشتری بسازم، باید تلاش کنم که به ایده جاه‌طلب بودن در آغاز یک فیلم پایبند بمانم، نه جاه‌طلب بودن بین فیلم‌ها. من وقتی فیلمی را آغاز می‌کنم جاه‌طلبم و به‌خودم می‌گویم: «باید لذتبخش باشد.» این جاه‌طلبی من است، پر کردن سالن‌های سینما.»

امسال پنجاهمین سالگرد درگذشت ژان پیر ملویل، کارگردان و فیلمنامه‌نویس فرانسوی، بود. از طرف دیگر، به تازگی آخرین فیلم دیوید فینچر، «آدمکش»، هم اکران شده که در برخی نقد‌ها اشاره شده که ادای دینی به «سامورایی» ملویل است. این دو دلیل بهانه خوبی به‌دست داد که از یک خالق بزرگ سینمایی یادی کنیم.

۱ ژان پیر ملویل ۲۰ اکتبر ۱۹۱۷ با نام ژان پیر گرومباخ متولد شد و به‌دلیل ارادت و علاقه‌ای که به هرمان ملویل (رمان‌نویس آمریکایی) داشت، نام‌خانوادگی‌اش را به ملویل تغییر داد. بعد از جنگ جهانی دوم می‌خواست دوباره از نام خانوادگی اصلی‌اش استفاده کند، اما این غیرممکن بود، چون همه او را به نام ملویل می‌‎شناختند. جز هرمان ملویل، به ۲ نویسنده آمریکایی دیگر، یعنی جک لندن و ادگار آلن پو، هم علاقه داشت.

۲ در روز تولد هفت‌سالگی‌اش یک دوربین بچگانه به همراه پروژکتورش هدیه گرفت. از چیز‌هایی که از پنجره اتاقش یا در خیابان می‌دید فیلم می‌گرفت، اما از فیلم‌هایش راضی نبود. خیلی زود دوربین را کنار گذاشت، اما پروژکتورش را نه. هفته‌ای ۴ ـ ۵ فیلم اجاره می‌کرد و می‌دید. در تولد ۱۲ سالگی‌اش یک دوربین ۱۶ میلی‌متری هدیه گرفت. با ورود صدا به سینما عشق جنون‌آمیز ملویل به سینما شروع شد. از ساعت ۹ صبح تا ۳ شب در سینما در حال بلعیدن فیلم بود.

۳ ملویل که از کودکی فیلم‌های وسترن، چاپلین، کیتون، هارلد لوید و هری لانگدن را دیده بود، عاشق سینمای کلاسیک دهه ۱۹۳۰ آمریکا بود. ملویل یک عشق فیلم یا به‌اصطلاح «سینه‌فیل» پرشور بود. سال ۱۹۶۱، نشریه «کایه دو سینما» فهرست ۶۳ کارگردان آمریکایی پیش از جنگ جهانی دوم ملویل را منتشر کرد، فهرستی بدون چاپلین، رائول والش یا سیسیل ب. دومیل. بهترین کارگردان جهان هم از نظر ملویل یک آمریکایی بود: جان هیوستن. «جنگل آسفالت» هیوستن به‌نظرش بزرگ‌ترین فیلم جهان بود و بار‌ها آن را دیده بود.

۴ فقط سینمای آمریکا نبود که ملویل به آن علاقه داشت؛ او تقریبا هر چیزی مربوط به فرهنگ آمریکایی را می‌پسندید؛ ولی نه همه‌چیز را. همیشه این فکر را داشت که برای زندگی به آمریکا برود، هرچند مرگ ناغافلش در ۵۵ سالگی چنین فرصتی به او نداد. خودش شبیه شخصیت‌های فیلم‌های گنگستری آمریکایی لباس می‌پوشید. موسیقی آمریکایی دوست داشت و ماشین آمریکایی؛ ولی این را هم گفته بود که: «برخلاف آنچه گفته می‌شود، امپریالیسم آمریکایی تنها یک امپریالیسم صنعتی نیست، امپریالیسم تمدنی است.»

۵ ملویل در جوانی برای مدتی چپ بود، ولی بعد‌ها تمایلات راست‌گرایانه پیدا کرد. خودش گفته بود دوست ندارد طرفدار چیز‌های مد روز باشد. دلیل روگردانی‌اش از چپ‌ها را جماهیر شوروی عنوان می‌کرد، اما شاید مانع‌تراشی اعضای چپ‌گرای اتحادیه تکنیسین‌های سینما برای صدور کارت حرفه‌ای ملویل هنگام ساخت فیلم اولش، «خاموشی دریا»، در دلزدگی‌اش از چپ‌ها بی‌اثر نبود. ملویل تک‌رو و فردگرا بود و از نظر فلسفی خودش را آنارشیستی راست‌گرا می‌دانست که به درمان فقر و بدبختی و گرسنگی و رفع ظلم باور داشت.

۶ ملویل از نخستین فیلمش کارگردانی مستقل و خارج از جریان اصلی فیلمسازی فرانسه بود. خودش تهیه‌کننده نخستین فیلمش شد و همه فیلم‌های بعدی‌اش را به‌عنوان تهیه‌کننده یا دستیار تهیه‌کننده تولید کرد. بعد از فیلم سومش، «وقتی این نامه را می‌خوانی»، استودیوی خودش را در کارخانه‌ای متروکه در خیابان ژنر در جنوب شرقی پاریس تاسیس کرد. سال ۱۹۶۷، حین فیلمبرداری «سامورایی» استودیو در آتش سوخت و برخی فیلمنامه‌های ملویل برای همیشه نابود شد.

۷ ملویل شخصیتی مغرور و بدقلق داشت. کار با او راحت نبود و هر چه سنش بالاتر می‌رفت کار کردن با او سخت‌تر می‌شد. در گفتگو با روی نوگیرا از نزول روح حرفه‌ای‌گری افراد در سینمای فرانسه گله می‌کند. گروه فیلمسازی را به عروسی دریایی تشبیه می‌کند که زیباست، اما عضله برای تکان خوردن ندارد و او مجبور است با تلاش فراوان این موجود تنبل را به‌کار وادارد. کمال‌گرایی عاصی‌کننده توصیف خوبی از این وجه شخصیت ملویل است. با تهیه‌کننده‌ها، فیلمبردار‌ها و ستاره‌های فیلم‌هایش ــ جز آلن دلون ــ به مشکل می‌خورد. با لینو ونتورا در طول ساخت «ارتش سایه‌ها» حرف نمی‌زدند و از طریق دستیاران‌شان با هم ارتباط داشتند.

۸ ملویل از آن دسته کارگردانانی است که با مرتبط کردن زندگی شخصی‌اش به فیلم‌هایش سخت مخالف بود. شاید به همین دلیل هم اصرار داشت که فیلم رئالیستی نمی‌سازد. او ذهنیتش، خاطراتش، تجاربش و چیز‌هایی را که دوست یا باور داشت به فیلمی تبدیل می‌کرد که بازتاب ذهن او بود، نه رونوشتی از واقعیت. از باورمندان به‌نظریه مؤلف یا «خالق سینمایی» بود. معتقد بود باید بتوان بین نخستین و آخرین فیلم یک کارگردان خصیصه‌ای مشترک، چه در زبان و چه در سوژه، پیدا کرد؛ مؤلفی با جهان خاص خود که بتوان با نگاه به فیلم‌هایش گفت او که بوده. با نگاه به فیلم‌های ملویل می‌شود گفت او مؤلفی یکتاست که موفق شده جهان خاص خود را از ورای میزانسن‌هایش بیافریند.

۹ رفاقت مردانه یکی از مضامین تکرارشونده فیلم‌های ملویل است. ولی به‌گفته خودش به رفاقت باور نداشت، مخصوصا با بالا رفتن سنش. رفاقت فقط چیزی بود که دوست داشت در فیلم‌هایش نشان دهد. شاید حضورش در جنگ و عضویتش در جنبش مقاومت فرانسه در از دست دادن باورش به امکان رفاقت و وفاداری میان آدم‌ها اثر داشت. معتقد بود انگیزه پشت اعمال انسان خیانت است، نه عشق. به همین دلیل عملا آدمی تنها بود با معاشرانی معدود. یک زندگی کوچک داشت با همسر و ۳ گربه‌اش.

۱۰ بار‌ها از ملویل به‌عنوان پدر معنوی موج نوی سینمای فرانسه نام برده شده، هرچند از جایی به بعد میان او و ستایشگران جوان موج نویی‌اش فاصله افتاد، اما راه و روش مستقل، نوآورانه و کم‌هزینه ملویل در فیلمسازی به منتقدان جوان «کایه دو سینما» جرأت بخشید که پا به میدان بگذارند و با دست خالی فیلم‌های‌شان را بسازند. دوره اول فیلمسازی‌اش تا «دو مرد در منهتن»، فیلم‌هایی اغلب کم‌هزینه و با بازیگران عموما ناآشنا و دوره بعدی، از «لئون مورن کشیش» تا «یک پلیس»، فیلم‌هایی پرخرج‌تر و با حضور ستاره‌ها بود. ناراحتی‌اش را از موج نویی‌ها که فیلم‌های دوره دومش، مخصوصا «ارتش سایه‌ها»، را نادیده گرفتند با گفتن اینکه «شیوه موج نو وجود ندارد. موج نو جز روشی اقتصادی برای فیلمسازی نیست. فقط همین.» نشان داده بود.

منبع: همشهری

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر