کد مطلب: ۴۹۱۰۸۷
۰۷ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۱:۱۳
نگاهی به مجموعه شعر سپید «زیر باران مس» اثرمحسن نیک آیین

به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: هر قدر بیشتر از عمر تاریخ ادبیات می‌گذرد انگار شاعران، بیشتر به این نتیجه مهم می‌رسند که از میانبر‌های کوتاه‌تری برای انتقال مفهوم استفاده و از هرگونه حشو و اطناب پرهیز کنند. ایجاز در شعر آزاد، یکی از کاربردی‌ترین صنعت‌های ادبی ست؛ اما گاهی آن گونه که باید تعریف خودش را در شعر ارائه نمی‌دهد و تنها به این دلیل که شاعر حوصله تمام کردن یک متن را نداشته یا فراتر از آن، توانایی ادامه آن را ندارد از وسط شعر، حرف‌هایش را برش می‌زند و یک اثر ناقص را به مخاطب ارائه می‌دهد. محسن نیک آیین در «زیر باران مس» تا حدود زیادی از عهده کوتاه سرایی‌ها به خوبی برآمده و تا آن جا که توانسته سعی کرده است شعر‌های کوتاه و شسته رفته‌ای را به مخاطبش ارائه دهد. مثل این شعر که می‌گوید:

«کنار سینه جاده /میان تلی از خون و شن و آهن/صدای تو کجا بود /تا مأمور امداد را به سمتت بکشاند/صدای تو کجا به ولگردی رفته بود/روی خطوط تلفن بود یا کنار صدای دلکش /یا فرمان این بود/بنشین‌ای صدابنشین /و نگاه کن مرگ صاحبان را...»

در همین شعر کوتاه که به ۱۰ سطر هم نمی‌رسد اندوه، خشم، پذیرفتن، زار زدن، جان بخشی به اشیای مرگ، عشق و حتی عصیان را مشاهده می‌کنیم. این شعر کوتاه در اصل یک مرثیه است؛ اما نه تنها در آن چندان خبری از ناله و زنجموره‌ها و مرثیه‌های معمول در ادبیات نیست بلکه شاعر، آن جا که می‌گوید:

«صدای تو کجا به ولگردی رفته بود؟» نوعی سرکشی را در شعرش نهفته، دقیقاً همین جاست که خصوصیات یک متن خاص و تازه خودش را نشان می‌دهد تا آن جا که مخاطب را غافلگیر می‌کند و نوآوری را به نمایش می‌گذارد. یا حتی موجزتر از آن در شعر دیگری می‌گوید؛ «نگاه به عکس روی دیوار/مثل این است که پای یک گل مصنوعی آب بریزی /و توقع شکفتن گل‌هایش را داشته باشی/هیچ چیز مثل یک خبر مرگ /خاطرات آدم را زنده نمی‌کند»؛

تکلیف شاعر در این متن با مخاطبش از همان ابتدا معلوم است. او می‌خواهد یک نفس و خیلی ساده حرفش را تمام کند و تنها در دو وضعیت مختلف حرفش را می‌زند و نقطه گذاری می‌کند.

محسن نیک آیین، حتی به میانبر‌های دیگری هم برای انتقال مفهوم فکر می‌کند و تا جایی که بتواند یکی یکی کلمات اضافه را حذف می‌کند:

«به نگاهم گفتم برگرد به لانه‌ات /اتفاقی در درخت نیفتاده/چیزی به دیوار اضافه نشده/بر گرد، فکر کن برق رفته/و تمام صدا‌ها مرده به دنیا می‌آیند»

گیر نیفتادن در دام کلمات شاعرانه

نیک آیین در مجموعه شعر «زیر باران مس» این امتیاز را برای خودش قائل است که همه کلمات را در اختیار داشته باشد و واژه‌های شاعرانه را به کلمات معمولی ترجیح ندهد. او همان‌قدر به کلمه «قطار» شاعرانه نگاه می‌کند که به کلمات معمولی و روزمره‌ای مثل آچار، موتور، لباس کار، چکش، سندان و غیره. اتفاقاً بسامد کلمات معمولی در شعر او بیشتر از کلمات رمانتیک و سانتی مانتال است. گویا خودش به این موضوع، اشراف داشته و اصرار دارد از آن به عنوان یک ویژگی خاص در کتابش بهره ببرد. نیک آیین در شعری می‌گوید:

«به کوچه‌های باریک اسفند/به نخاله‌های ساختمانی/به جان موتورم که اگر دروغ بگویم/بنزین در گلویش گیر کند/من آن مردی نیستم که تو فکر می‌کنی...»

برای کسی که خودش را در نوشتن آزاد گذاشته و کلمه‌ها را ارث پدری‌اش می‌داند اصلاً مهم نیست «نخاله‌های ساختمانی» چقدر ترکیب نامأنوسی به نظر برسند، او آن‌ها را کنار «کوچه‌های باریک اسفند» که از قضا کمی هم شاعرانه است می‌آورد و فضای شعر را متعادل می‌کند، بعد بلافاصله به جان موتورش قسم می‌خورد، دست آخر به کلمه «بنزین» هم رحم نمی‌کند؛ و همه این‌ها را در کنار هم قرار می‌دهد بی آن که کلمه‌ای از شعر بیرون بزند.

برچسب ها: شعر شاعر
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر