کد مطلب: ۴۸۱۲۲۷

پهلوان حماسه سرایی در ادبیات آیینی

گفت و گو با دکتر فرزاد قائمی، استاد زبان و ادب فارسی و پژوهشگر ادبیات آیینی درباره تحول شگرفی که «عمان سامانی» در این گونه ادبی رقم زد و با آن جاودانه شد

به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: از زمان سرایش اولین شعر‌های مذهبی آیینی فارسی تا امروز، شاعران زیادی در این حوزه طبع‌آزمایی کرده‌اند، اما بسیاری از این شعر‌ها درگذر زمان از یاد‌ها رفته است. شاعرانی که شاید در زمان حیاتشان جزو سرآمدان شعر آیینی بوده‌اند. در نقطه مقابل این شعر‌های از یاد رفته در دل تاریخ نیز می‌توان به شاعرانی اشاره کرد که نه‌تن‌ها شعر‌های آیینی مذهبی آن‌ها پس از قرن‌ها به دست مردم روزگار ما رسیده و همچنان پرهیجان در گوشه و کنار برخی مراسم مذهبی خوانده می‌شود بلکه بعضی از بیت‌ها و مصرع‌ها به ضرب‌المثلی روزانه میان مردم، تبدیل شده است. یکی از این ضرب‌المثل‌ها «تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل» است. این شعر آیینی مذهبی به قصیده «لامیه» مشهور و توسط عمان سامانی در نیمه دوم قرن ۱۳ هجری قمری در مدح حضرت علی (ع) سروده شده است. در ابتدای این قصیده آمده:

«به پرده بود جمال جمیل عزوجل

به خویش خواست کند جلوه‌ای به صبح ازل

چو خواست آن‌که جمال جمیل بنماید

علی (ع) شد آینه، خیرالکلام قَلّ و دَل

من از مفصل این نکته مجملی گفتم

تو خود حدیث مفصل بخوان از ین مجمل».

میرزا نورا... ملقب به «تاج الشعرا» و متخلص به «عمان» از شعرای آیینی نیمه دوم سده ۱۳ و اوایل سده ۱۴ هجری است که در سال ۱۲۵۸ در شهر سامان، بخش لار (چهارمحال و بختیاری) چشم به جهان گشود و ۶۴ سال زندگی کرد و مثنوی «گنجینة الاسرار» او موردستایش تعداد زیادی از استادان زبان و ادبیات فارسی است. اشراف عمان به شعر فارسی زاییده غوطه‌وری خانواده و اجداد او در ادبیات و عرفان است.

پدرش میرزا عبدا... شاعر بوده و تخلص «ذره» را برای خود برگزیده بود و کتابی بانام «جامع‌الانساب» در بحث نسب‌شناسی داشت. عموی عمان سامانی، بانام میرزا لطف‌ا... و متخلص به «دریا» نیز از ادیبان عهد ناصری بوده است. میرزا عبدالوهاب سامانی جد او متخلص به «قطره چهارمحالی» و پسرعمویش نورا... با تخلص «محیط سامانی» از شاعران سرشناس منطقه لار به شمار می‌آمدند. عمان سامانی را می‌توان جزو ماندگارترین آیینی سرایان چند قرن گذشته به شمار آورد که راز و رمز موفقیت آثار او را باید از زبان اهل‌فن ادبیات پرسید. برای آشنایی بیشتر و آگاهی از دلایل ماندگاری شعر این شاعر بلندآوازه آیینی سرا با دکتر فرزاد قائمی، استاد زبان و ادبیات فارسی و مؤلف کتاب «نظریه ادبیات شیعی، درآمدی بر اصالت حماسه در فرهنگ شیعی» گفتگو کرده‌ایم.

پهلوان حماسه سرایی در ادبیات آیینی

سبک شعری عمان سامانی

دکتر قائمی در ابتدا ضمن تشریح سبک‌های رایج شعری زمان حیات این شاعر گفت: عمان سامانی در دوره‌ای می‌زیسته که مکتب بازگشت در ایران غالب شده بود و شاعران اصفهان از این سبک، تأثیر بسزایی گرفته بودند. با توقف رواج شعر فارسی در هند (به دلیل فروپاشی حکومت مسلمانان) شکاف‌های سبکی عمیقی میان سبک هندی و دیگر سبک‌های رایج در ایران رخ‌داده بود. مکتب بازگشت با رویگردانی از سبک هندی و به‌منظور خلق رویداد‌های جدید، تصمیماتی جدی در پیش‌گرفته بود البته اتفاقات سیاسی آن دوران هم به قوت سبک بازگشت کمک بسزایی کرد.

وی افزود: شاعران مکتب بازگشت تحت تأثیر دو سبک عراقی و خراسانی بودند. عمان سامانی هم از این تأثیرپذیری بی‌بهره نبود، به علاوه شاخصه اصلی شعر او نسبت به هم روزگارانش، سرودن شعر‌های آیینی مذهبی با سبک حماسی و بافت غنایی بود.

سهل ممتنع‌های آیینی که ضرب‌المثل شد

این استاد دانشگاه تصریح کرد: زبان شعری عمان، سهل ممتنع است به طوری که برخی از تعبیر‌های او به ضرب‌المثل‌هایی میان مردم تبدیل‌شده است که از آن جمله می‌توان به «تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل» اشاره کرد.

مؤلف کتاب «نظریه ادبیات شیعی» خاطرنشان کرد: عمان سامانی، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند و قصیده‌های زیادی در وصف ائمه اطهار (ع) سروده که در تمامی این قالب‌ها به موفقیت‌های زیادی دست‌یافته است. او در میان شاعران مذهبی سرای هم‌عصر و پس از خود، جزو معدود شاعرانی است که شعر‌های آیینی خود را با زبانی رسا و پرقدرت، هم‌سطح با شعر‌های حماسی خلق کرده است.

حماسه به‌جای سوگ در شعر آیینی

وی درباره سلوک عارفانه این شاعر و تأثیرگذاری این منش بر شعرهایش گفت: عمان، محضر بسیاری از عارفان دینی عصر خود را درک کرده و زوایا و رموز عرفانی بسیاری در شعرهایش نهفته است. مثنوی «گنجینة الاسرار» او که درباره عاشورا سروده شده یک حماسه حسینی است. در این اثر، همزمان با این که عمان، عشق و عرفان را با زبانی لطیف بیان کرده با نگاهی متفاوت نسبت به بسیاری از شاعران، روایت‌ها را از حالت سوگ خارج و به سمت‌وسوی ایجاد فضای حماسی برده است. البته تیزهوشی این شاعر تا حدی بالاست که عشق، بیدلی و تصاویر بدیع را با زبان همه‌فهم سروده تا کمتر مخاطبی از فهم شعر او محروم شود. وزن شعر «گنجینة الاسرار»، «فاعلاتن فاعلاتن فاعلات» است و به‌جرئت می‌توان گفت پیش و پس از عمان سامانی هیچ شاعری اثری عاشورایی و حماسی در این سطح خلق نکرده است. البته این شاعر، دو منظومه «معراج نامه» و «سفینه الدرر» را نیز در کارنامه خود دارد که این آثار نیز ازنظر زبانی، عمق اندیشه‌های دینی و عرفانی و... دارای ویژگی‌های شاخصی است.

قائمی خاطرنشان کرد: به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران مذهبی آیینی، مثنوی «گنجینة الاسرار» یکی از برگزیده‌ترین آثار درزمینه شعر عاشورایی فارسی است تا حدی که اگر این اثر را «گنج شعر عاشورایی فارسی» بنامیم، سخنی به‌گزاف نگفته‌ایم. این منظومه در سال ۱۳۰۵ هجری قمری در قالب ۸۱۲ بیت سروده شده که شامل یک دیباچه و ۴۱ بخش است. در دیباچه، مقدمه‌ای در حمد الهی، در مقام «تحمیدیه» بیان‌شده و در بخش‌های آغازینش از ظرایف عرفان، عشق ازلی، رابطه انسان با معشوق الهی، طلب و طالب و... سخن به میان آمده است. این سلوک بر مبنای عرفان شیعی در آینه دنیای درون، بازتاب دارد که درنهایت، این بازتاب به سلوک بیرونی ختم می‌شود. بر این اساس، حماسه عاشورا آینه تمام نمای این نوع از عرفان است.
وی افزود: پس از وفات عمان سامانی پیکر او را به امانت در مسجد سامان دفن کردند و بعد از مهیا شدن شرایط، بر اساس وصیتی که کرده بود، پیکرش به نجف منتقل و در وادی‌السلام دفن شد.

جای خالی ادبیات آیینی مذهبی فاخر

دکتر فرزاد قائمی در پایان ضمن انتقاد از شعر‌هایی که امروز در برخی عزاداری‌ها توسط مداحان خوانده می‌شود، خاطرنشان کرد: اگرچه ما از ادبیات آیینی مذهبی فاخری برخورداریم، اما متأسفانه امروز شاهد این واقعیت هستیم که برخی مداحان اهل‌بیت (ع) به‌جای بهره بردن از این آثار ماندگار به خوانش و اجرای شعر‌هایی با درون‌مایه‌ای نازل و کم‌مایه می‌پردازند که اگر برای آن چاره‌اندیشی نشود، شاهد آسیب‌های جبران‌ناپذیری خواهیم بود.

پاره‌ای از مثنوی بلند «گنجینة الاسرار»

از سر زین بر زمین آمد فراز

وز دل و جان برد بر جانان نماز

با وضویی از دل و جان شسته دست

چار تکبیری بزد بر هرچه هست

وآن سپاه ظلم و آن احزاب جور

چون شیاطین مر نمازی را به دور

تیر بر بالای تیر بی‌دریغ

نیزه بعد از نیزه، تیغ از بعد تیغ

قصه کوته، شمر ذی‌الجوشن رسید

گفتگو را آتش خرمن رسید

ز آستین غیرت برون آورد دست

صفحه را شُست و قلم را سرشکست

از شنیدن دیده بی‌تاب است و گوش

شد سخنگوی از زبان من خموش

آن که عمان را درآوردی به موج

گاه بردی در حضیض و گه به اوج

ناله‌های بیخودانه بس کشید

اندر این جا پای خود واپس کشید

شرم‌سارم از معانی جوئی‌اش

عذرخواهم از پریشان گوئی‌اش

حق همی داند که غالی نیستم

اشعری و اعتزالی نیستم

اتحادی و حلولی نیستم

فارغ از اقوال بی‌معنیستم

لیک من دارم دل دیوانه‌ای

با جنون خوش، از خرد بیگانه‌ای

لغزشی گر رفت نی از قائل است

آن هم از دیوانگی‌های دل است

منتها، چون رشته باشد با حسین

شاید‌ای دانا کنی گر غمض عین

چون که از اسرار سنگی بار شد

نام او گنجینةالاسرار شد

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر