به گزارش مجله خبری نگار/خراسان-سیدخلیل سجادپور: شب یک شنبه (۱۴۰۱.۱۲.۲۷) قتل وحشتناک مردی ۶۵ ساله در بولوار سرافرازان مشهد برملا شد. وی افزود: اهالی ساکن در یک مجتمع مسکونی ۴ طبقه که متوجه شکستگی زیر چارچوب در واحد آپارتمانی همسایه خودشان شده بودند با یکی از دختران «ر- ح» (مرد ۶۵ ساله) تماس گرفتند و از او خواستند تا برای تعمیر در واحد مسکونی پدرشان اقدام کند چرا که مرد مذکور به همراه پسر مجردش در آن منزل زندگی میکرد، ولی از حدود ۴۸ ساعت قبل نیز خبری از «علی اصغر» (پسر مجرد) نبود.
به محض حضور دختران مرد میان سال در بولوار سرافرازان مشهد، راز وحشتناکی در آن واحد مسکونی فاش شد و صدای شیون و ناله به هوا برخاست چرا که «ر- ح» به طرز دلخراشی روی تشک سفید با گلهای صورتی به قتل رسیده و امعا و احشای وی بیرون ریخته بود.
دقایقی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد در محل وقوع جنایت، تحقیقات گسترده قضایی آغاز و مشخص شد که حدود ۴۸ ساعت از مرگ مرد میان سال میگذرد و پسر ۳۹ ساله وی نیز در این مدت دیده نشده است. از سوی دیگر وجود ۳ چاقوی میوه خوری ارهای دسته پلاستیکی در کنار جسد بیانگر آن بود که عامل یا عاملان جنایت سینه مرد ۶۵ ساله را با چاقوهای مذکور شکافته اند و او را به قتل رسانده اند.
در همین حال، قاضی «محمود عارفی راد» که براساس تجربیات قضایی خود و مشاهده اوضاع و احوال صحنه جنایت، به پسر مقتول مظنون شده بود و در اولین فرضیه جنایی، او را متهم به قتل پدر میدانست، بی درنگ دستور بازداشت و شناسایی مخفیگاه وی را صادر کرد، اما طولی نکشید که نیروهای انتظامی با پیگیری دستور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، به وی اطلاع دادند که پسر ۳۹ ساله مقتول که «علی اصغر – ح» نام دارد توسط عوامل انتظامی در هسته مرکزی شهر و به اتهام اخلال در نظم عمومی و ایجاد مزاحمت مقابل یکی از هتلهای مشهد دستگیر شده است.
با انتقال متهم مذکور به صحنه جنایت، تحقیقات فنی و تخصصی از وی توسط قاضی عارفی راد آغاز و مشخص شد که او پدرش را با چاقوهای ارهای به قتل رسانده و سپس به هسته مرکزی شهر گریخته است.
سجادپور درباره اعترافات این متهم به قتل ۳۹ ساله نیز گفت: او در ابتدای تحقیقات طوری وانمود میکرد که دچار اختلال روانی است و مدعی بود که زندگی آنها «طلسم» شده و پدرش این «طلسم» را خورده است!
به همین دلیل هم در اعترافات هولناک خودش به قاضی محمود عارفی راد گفت: من میخواستم طلسم را از بدن پدرم بیرون بیاورم! اول فکر میکردم «طلسم» در دست پدرم قرار دارد که ابتدا دست او را با چاقو زدم، ولی «طلسم» در دستش نبود به همین دلیل سینه اش را شکافتم و امعا و احشای وی را بیرون ریختم!...
با توجه به اینکه گم شدن قلب مرد ۶۵ ساله (مقتول) پرونده جنایی مذکور را پیچیدهتر کرد، همزمان با بازداشت پسر ۳۹ ساله و انتقال جسد به پزشکی قانونی، مشخص شد که «قلب» مقتول در میان اجزای بدن وی وجود ندارد که این موضوع به یکی از موارد تحقیقاتی مقام قضایی افزوده شد؛ بنابراین قاضی ویژه قتل عمد دوباره به سراغ متهم ۳۹ ساله رفت و او را مورد بازجوییهای فنی قرار داد تا این که بالاخره وی راز تکان دهندهای را فاش کرد. این پسرجوان به قاضی «عارفی راد» گفت: وقتی سینه پدرم را با چاقوهای ارهای شکافتم فکر کردم که «طلسم» درون قلب او افتاده است. به همین دلیل قلب پدرم را از سینه اش بیرون آوردم و آن را در پشت بام مجتمع مسکونی به طور کامل خوردم!...
وی ساعتی بعد از افشای این جنایت وحشتناک و با دستور قاضی ویژه پروندههای جنایی به بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد منتقل شد تا کادر درمانی او را معاینه کنند و سپس نظر قطعی را متخصصان پزشکی قانونی به دادسرا اعلام میکنند که آیا متهم بیمار روانی است یا برخی از اختلالات روحی و روانی را دارد!
اگرچه برخی رفتار یا گفتار متهم در صحنه جنایت یا هنگام بازجوییهای تخصصی توسط مقام قضایی احتمال تمارض یا حتی برخی اختلالات شخصیتی را نمایان میکند، اما باز هم طبق قانون، سلامت روحی و روانی متهم باید به تایید پزشکان قانونی برسد و مقام قضایی نیز طبق قانون او را به مراکز درمانی معرفی کرده است.
متاسفانه در سال گذشته چند مورد جنایت و پدرکشی در مشهد رخ داد که بررسیهای مقدماتی آن نشان میداد عامل جنایت دچار تالمات روحی و روانی بوده است، اما به دلیل هزینههای سرسام آور و سنگین داروهای اعصاب و روان که بسیاری هم تحت پوشش خدمات بیمهای قرار ندارند، مردم نمیتوانند بیماران روانی را در مراکز درمانی بستری کنند. از سوی دیگر هم مراکز درمانی رغبتی به نگهداری از این گونه بیماران ندارند چرا که پرداخت هزینههای بستری در توان قشر ضعیف و حتی متوسط جامعه نیست به همین دلیل مردم سعی میکنند این گونه بیماران را در منزل نگهداری کنند که در نهایت با چنین فجایع جبران ناپذیری مواجه میشویم.
باید نمایندگان مجلس شورای اسلامی و دولتمردان در این زمینه چارهای اساسی بیندیشند چرا که وقوع این گونه حوادث تلخ قلوب مردم را به شدت آزار میدهد. در حالی که با اختصاص بودجهای به مراکز درمانی یا بیمههای اجتماعی به راحتی میتوان از این گونه حوادث دلخراش پیشگیری کرد.