به گزارش مجله خبری نگار، دروغ گفتن رفتاریست که انسانها در مقاطعی از زندگی، بعضا به آن روی میآورند. مطالعات مختلف نشان دادهاند که آمریکاییها بهطور میانگین، یک تا دو دروغ در طول روز میگویند. اما این در شرایطیست که برخی افراد، دروغهایی جزئی و بیاهمیت میگویند که ممکن است تعجبآور باشد. از قرار معلوم، یکی از اشخاصی که غالبا در معرض دروغ قرار دارد، آن شخصی است که افراد قرار است بیش از همه با او آزادانه صحبت کنند: بله! درمانگرشان! این روایت مکتوبِ یکی از مراجعان در مورد دروغگویی در اتاق درمان است که از ترس از دست دادن شغل و درمانگرش، درخواست کرد که نوشتهی او فقط با نام کوچک درج شود: «من لورا هستم، ۲۸ ساله؛ کسی که در طول رواندرمانی، یکسره دروغ گفتهام. من در حقیقت، از اعتراف به ناجور و اشتباهاتی که مرتکب شدهام، بسیار خجالت میکشم یا دستپاچه میشوم. من فکر میکنم که همهی افراد در اتاق درمان، تا حدی دروغ میگویند. با این وجود، معمولا حقیقت برملا میشود.»
بدیهیست که دروغگویی در اتاق درمان، تنها شامل لورا نمیشود. بر اساس مطالعهای فراگیر در سال ۲۰۱۵ که توسط انجمن روانشناسی آمریکا (APA) انجام شد، ۹۳ درصد از پاسخدهندگان اذعان کردند که حداقل یک مرتبه در طول رواندرمانی دروغ گفتهاند!
چیزی که به نظر میرسد این است که احتمالا دروغ گفتنِ مراجعان به درمانگری که هدف اساسی او کمک کردن به آنهاست، ممکن است نتایج معکوس و زیانباری به همراه داشته باشد. با این وجود، چند علت کاربردی و روانشناختی وجود دارد که نشان میدهد افراد همواره از صراحت و صداقتِ حداکثری برخوردار نیستند. بر اساس نظر متخصصان، رکوراست نبودن انسانها در هر شرایطی، به علت وجود عظیمترین محرکهاییست که در این زمینه به ایفای نقش میپردازند:
مطالعهی انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۲۰۱۵ نشان داد که ۶۱ درصد از شرکتکنندگان، «خجالت» را علت اصلی عدم صداقت با درمانگرشان عنوان کردهاند.
بری فاربر– یکی از نویسندگان کتاب اسرار و دروغها در رواندرمانی– به مجلهی تایم میگوید: اغلب اوقات، ما قصد داریم بهترینِ خودمان را ارائه دهیم. بنابراین، حتی در محرمانهترین مکانها مانند اتاق درمان نیز همچنان از احساس خود محافظت میکنیم. او میافزاید: این موضوع طبیعیست که مردم تمایل نداشته باشند شخصیترین افکار، احساسات و رفتارهای خود را زیر ذرهبین قرار دهند تا از این طریق، شخصِ دیگری آنها را تحلیل و قضاوت کند؛ حتی اگر آن شخص درمانگرشان باشد.
بهعنوان مثال، آن شرمساری که غالبا با برقراری یک رابطهی نامشروع آمیخته است، میتواند دلیل اصلی اکراهِ یک فرد برای بحث بیپرده دربارهی این موضوع باشد. امی مورین– رواندرمانگر و نویسنده- میگوید: اعتراف کردن به چنین مواردی ناراحتکننده است و دروغ میتواند بهعنوان راه گریزی از این نوع ناراحتی محسوب شود.
دروغگویی در اتاق درمان
محققان باور دارند که در بسیاری از موارد، دروغگویی یک فرد در رواندرمانی، در واقع تلاشی برای جلوگیری از پیامدهایی مانند تغییر مسیر درمان توسط درمانگر است. امی مورین میگوید که بسیاری از مراجعان به واسطهی اعتراف در رواندرمانی، از «به دردسر افتادن» واهمه دارند. او میافزاید: مراجعان ممکن است از این بابت نگران باشند که درمانگر، به علت عدم پیشرفت درمان، ممکن است جلسات آنها را خاتمه دهد یا شاید به این خاطر نگران هستند که نکند درمانگر بهنحوی آنها را مجازات کند!
این نوع عدم صداقت که برآمده از عواقبِ پیشبینیشده است، میتواند دربرگیرندهی عاداتِ ناسالم و حتی خطرناک باشد. حدودا یکسوم مراجعان روان درمانیِ بری فاربر، مت بلانچارد و ملانی لاو، اذعان کردند که به درمانگران خود در مورد مصرف مواد مخدر و الکل دروغ گفتهاند. این در حالیست که ۲۱ درصد از آنها در مورد عادات غذاییِ خود دروغ گفتهاند. فاربر میگوید: وقتی صحبت از اعتیاد، اختلالات تغذیه و دیگر الگوهای خطرناک به میان میآید، افراد از راحت صحبت کردن با درمانگرانشان امتناع میکنند، زیرا به این سادگیها نمیخواهند از این الگوها چشمپوشی کنند. فاربر در ادامه میگوید: هنگامی که مراجع با درمانگرش در مورد رفتارهای اعتیادآور و خطرناکِ خود صحبت کند، در واقع در موقعیتی قرار میگیرد که بهواسطهی آن درمانگر به پرسوجو و همکاری با او ادامه میدهد یا بعضا ممکن است درمانگر تاکید کند که برنامهای برای ترک این نوع اعتیادهای رفتاری دارد.
حتی افرادی که عادات رفتاری آنها آنقدرها هم وحشتناک نیست، همچنان خود را به دروغ گفتن ملزم میکنند؛ زیرا خوب میدانند که درمانگر به آنها توصیه میکند که این روند را تغییر دهند؛ حتی اگر خود را برای «تغییر» آماده ندانند. لورا– مراجع رواندرمانی- میگوید: من در اتاق درمان دروغ میگویم! راستش، چون نمیخواهم آن دسته از رفتارهایی را که از انجام دادنشان لذت میبرم و احتمالا از دیدگاه درمانگرم یک عامل هشداردهنده محسوب میشوند، متوقف کنم!
«انکار» میتواند یک انگیزهی دیگر برای کسانی باشد که در جلسات درمانی خود از صراحت و صداقتِ کافی برخوردار نیستند. امی مورین میگوید: برخی مواقع، افراد واقعا قصد دروغ گفتن ندارند، اما مشکلات خود را به حداقل میرسانند؛ زیرا هنوز نمیتوانند آن مشکلات را بهطور کامل بپذیرند. بهعنوان مثال، کسی که مشکل سوءمصرف دارد، ممکن است بر این موضوع اصرار داشته باشد که در هفتهی گذشته، در نوشیدن الکل زیادهروی نکرده است؛ حتی اگر هر روز تا خرتناق نوشیده باشد! افراد، معمولا پیش از اینکه بتوانند با خود صادق باشند، به کمک نیاز دارند تا با مشکلاتِ خود کنار بیایند.
تحقیقات حاکی از آن است که از دیدگاه روانشناسی، «انکار» میتواند یک مکانیسم مقابلهای و دفاعیِ متداول برای مراجعانی محسوب شود که با انواع موقعیتهای استرسزا و طاقتفرسا سروکار دارند؛ همانند موقعیتهایی که آنها در ایجاد تغییر در آن ناتوان هستند (مانند تشخیص یک بیماری) یا چیزهایی که تغییر دادن آنها بسیار دشوار است. (مانند شکست خوردن متوالی)
بر اساس مطالعهای در سال ۲۰۱۵، برخی افراد در طول رواندرمانی، به دروغ گفتن روی میآورند تا از این طریق بتوانند آثار منفی و نامحسوسِ حقیقت، مانند «درد عاطفی» را محدود سازند.
بری فاربر در رابطه با چنین طرز فکری میگوید: «مراجعان بعضا به صحبت کردن در مورد تروما تمایلی ندارند، زیرا بحث کردن در مورد تروما آنها را تحتتاثیر قرار میدهد. صحبت کردن در مورد چنین مسئلهای آنها را به تجربه یا تجربیاتی ارجاع میدهد که بسیار دشوار و طاقتفرسا بودهاند و به همین دلیل واهمه دارند که نکند با صحبت کردن در مورد تروما، مجددا به آنها آسیبی وارد شود.»
حتی در برخی از کِیسهای تروما، افراد ممکن است متوجه میزان تاثیر رویداد (یا رویدادها) نشوند و در موقعیتهای کنونی اهمیت آنها را دست کم بگیرند.
سوزان کولد– روانکاو ساکن منهتن- میگوید: یکی از آثار تروما، تجربهایست که کُدنگاری نشده است؛ به این معنا که شما نمیتوانید بهنحوی متوجه شوید که در زمینهی تروما، واقعا چه اتفاقی برای شما افتاده است، اما این میتواند از خودآگاهیِ شما خارج باشد. بهعنوان مثال، سوزان کولد به یکی از مراجعان خود اشاره میکند که در زمینهی «تعهد در روابط» مشکل داشته است. کولد میگوید: مراجع من، پس از مدتی فاش کرد که مادرش الکلی و والدی بسیار غیرقابلاعتماد بود. اما مراجع من با چشمپوشی از بیان این موضوع، در واقع به من دروغ نگفته است. بیشتر شبیه این است که چنین چیزی در خودآگاه او وجود نداشته است، بنابراین تا زمانی که ما به نقطهی خاصی از مسیر درمان نرسیدهایم، او در مورد چنین موضوعی صحبت نکرده است.
دروغگویی در اتاق درمان
«مهرطلبی» یا «توجه به رضایت فرد مقابل» میتواند یک انگیزهی قدرتمند برای دروغ گفتن باشد؛ حتی زمانی که صحبت از رواندرمانی به میان میآید. مورین، در همین رابطه میگوید: بخش عمدهای از مراجعان به «دوست داشتن» نیازِ شدید دارند و بابت این موضوع نگران هستند که نکند بهواسطهی صادق بودن در مورد احساسات یا اشتباهات خویش، درمانگرشان دیگر آنها را دوست نداشته باشد. بنابراین، آنها در راستای تلاش برای حضور در سایهی الطافِ درمانگر، احساس میکنند که باید دیدِ مثبتی از خود ارائه دهند؛ حتی اگر به قیمتِ دروغگویی در اتاق درمان باشد.
با تمام این اوصاف، استحالهی حقیقت در راستای تلاش برای مهربانی همچنان مشکلساز است؛ زیرا تاثیر رواندرمانی را تقلیل میدهد. سوزان کولد میگوید: اگر تجربهی خود را سانسور کنید، درمانگر نمیتواند برای شما کارگشا و مثمرثمر باشد. درمانگران، از این موضوع باخبر هستند که مراجعان برخی اوقات حقیقت را نادیده میگیرند یا اهمیت برخی از تجربیات زندگی خویش را ناچیز میدانند. از طرفی دیگر، تحقیقاتی در مورد اینکه متخصصان سلامت روان چگونه میتوانند دروغپردازی را بهتر تشخیص دهند و درمان خود را بر اساس آن تطبیق دهند، انجام شده است.
این در حالی است که خجالت کشیدن، مواجهه با شرم و پردازش رویدادهای دشوار زندگی میتواند برای افراد اضطرابآور باشد.
در نهایت، آزادانه صحبت کردن در اتاق درمان، آغازگر یک فرآیند شفابخش همراه با مزایای بلندمدت و بالقوه است. فاربر میگوید: هنگامی که درمانگر در رابطه با اقداماتی که از جانب مراجع یا جنبهی درمانی بهدرستی انجام نمیگیرد، بازخوردِ مشخصی دریافت میکند، طبیعتا از امکان بهبود آن اقدامات برخوردار خواهد بود. سوزان کولد میافزاید: ایجاد یک رابطهی بیپرده و صادقانه با یک درمانگر، نهتنها به مراجعان در قالب جلسات درمانی کمک میکند، بلکه در واقع میتواند روابط آنها را خارج از اتاق درمان نیز بهبود بخشد.
منبع: نیکآرام