به گزارش مجله خبری نگار/ایران: تیم ملی فوتبال ایران جمعه گذشته در چهارچوب بازیهای جام جهانی ۲۰۲۲ قطر با پیروزی قاطع در برابر ولز فریادهای خوشحالی و همدلی ایرانیان را در سراسر کشور آزاد کرد، اما عصبانیت فارسیزبانان ضدایرانی را هم بهصراحت به نمایش گذاشت. جریان اپوزیسیون که تلاش داشت با جنایت ورزشی و سیاسیکاری افراطی ابتدا مانع حضور تیم ملی کشورمان در جام جهانی شده و حتی درخواست حذف ایران را به فیفا داده بودند، پس از شکست در این پروژه سعی کردند بین تیم ملی و مردم فاصله بیندازند. در این پروژه، اما تعدادی از اهالی رسانه در داخل کشور بیآنکه تبعات سخت حمایت از چنین اقدام ضدمیهنی را بفهمند، طوطیوار از تحریم تیم ملی یا کنایه به بازیکنان و دوگانهسازی سخن گفتند. برخی دیگر، اما در رسانههای رسمی خود به این موضوع دامن زدند و پروژه ضدمیهنی اپوزیسیون را امیدوار کردند.
به عنوان نمونه روزنامه سازندگی ارگان حزب «کارگزاران سازندگی» با انتشار تصویری قهرمانگونه از علی دایی و انتخاب تیتر «غمخوار مردم» به عدم حضور وی در دوحه ضریب داد و این اقدام وی را ستود. اقدامی که همان موقع به عنوان رویارویی برخی بازیکنان اسبق تیم ملی با بازیکنان حاضر در جام جهانی قطر تلقی میشد. این روزنامه روز گذشته نیز پس از بازی شایسته و تاریخی و بهدست آمدن پیروزی در برابر ولز تیتر «شادی پر از بغض» را با پسزمینهای مشکیرنگ منتشر کرد تا این پیروزی را تلخ و سیاه جلوه دهد. روزنامه اعتماد هم در یادداشتی با عنوان «استفاده ابزاری از شادی مردم ممنوع» مدعی شد جمعیت انبوهی که برای شادی به خیابانها آمدند، ناراحت بودند! نویسنده در این مطلب با اشاره به آنکه برای دیدن حضور مردم به خیابانهای تهران رفته، نوشته است: «وقتی به صورت برخی هموطنان نگاه میکردم، واضح بود در کنار شادی ناشی از برد تیم ملی فوتبال، یک غم پنهان نیز در این چهرهها خانه کرده است.»
عباس عبدی از چهرههای تندروی اصلاحطلبان هم در حساب توئیتر خود با این ادعا که برخی میخواهند پیروزی مردم را پوششی برای فراموشی «کشته شدن هموطنان» قرار دهند به نیروهای همطیف خود نیز حمله کرد و نوشت: «در بیتجربگی برخی همین بس که فرصت را تبدیل به تهدید کردند. نابخردتر آنکه فرصت جدید را به تهدید تبدیل میکند.»
این جملات نیز نشان از عصبانیت برخی فعالان اصلاحطلب از روحیه واقعی مردم دارد که ساعتها خیابانهای شهرهای مختلف را محل جشن و شادمانی کرده بودند. این مسأله یعنی خروش شوق و غیرت ایرانی در پارادایم فکری برخی نیروهای سیاسی با زیست مجازی که عموم مردم را افسرده، عصبانی و خشمگین تصور کرده که از شریعت و ملیت دست شستهاند، قابل قبول نبوده است.
رسانههای بیگانه ضدنظام البته با صراحت بیشتری به تیم ملی و پیروزی ایران واکنش نشان دادند. بهعنوان نمونه شبکه سعودی ایران اینترنشنال که پس از بازی ایران و انگلیس، نتیجه به دست آمده را به دلیل عدم حمایت مردم معرفی میکرد، در زمان پیروزی تیم ملی در برابر ولز به تندی به تیم ملی حمله کرد و از خوشحالی آنها انتقاد کرد. تحلیلگر این شبکه هم روی آنتن آمده و با عصبانیت گفت: «به تیم ملی تبریک نمیگویم. حتی نمیتوانم خسته نباشید بگویم به بازیکنان تیم ملی. من به هیچوجه بازی ایران را نمیبینم یعنی میبینم، اما فقط به این دلیل که ببینم چه عکسالعملی نشان میدهند!» خبرنگاران این شبکهها نیز با انتشار تصاویر زنان و مردان هوادار تیم ملی و شادمانی آنها به پمپاژ نفرت پرداخته و خواهان شناسایی آنها شدند.
اکنون صحنهآرایی موجود این سؤال را ایجاد میکند که چرا گروههای ضدانقلاب و برخی دنبالهروان آنها در داخل اینگونه از خوشحالی و سرور مردم عصبانی هستند. «ایران» در ادامه با اختصار به این مسأله میپردازد.
رخدادهای دو ماه اخیر نشان داده است که دو هدف اساسی از سوی پشتیبانان میدانی و رسانهای این حوادث سرلوحه اقدام قرار گرفته است. این اقدامات صریحاً دو مؤلفه اصلی هویت انسان ایرانی یعنی ملیت و اسلامیت را هدف گرفته است. ایرانیان همواره هویت دینی و ملی را در کنار یکدیگر داشته و با هر آنچه به این دو پایه هویتی حملهور شده، مقابله کرده و واکنش نشان دادهاند.
به طوریکه انقلاب اسلامی از یک منظر واکنشی به نادیده گرفتن قسمتی از هویت ایرانی یعنی اسلامیت در پرتو ناسیونالیسم افراطی پیگیری شده در دوران پهلوی تلقی میشود. زیرکی و هوشمندی ایرانیان باعث شده است که در برابر آنچه تلاش دارد «هویت ایرانی را تغییر دهد» یا «اسلامیت و ایرانیت را از یکدیگر تفکیک کند» یا حتی «اسباب تخریب یکی از آنها را فراهم کند»، واکنش نشان دهد و اتفاقات اخیر نیز از این امر مستثنی نبوده است.
در ابتدای آشوبها حمله به نمادها و اماکن مذهبی و دینی خود را در شهرهای مختلف نشان داد. آتش زدن قرآن، توهین به اهل بیت، حمله به موکبهای عزاداری، آتش زدن مسجد و امامزاده و چادر کشیدن از سر زن مسلمان از واضحترین این اقدامات بود. این اتفاقات به دلیل تقابل جدی با اعتقادات مردم باعث شد تا به سرعت از تعداد کسانی که خیابان را برای اعتراض انتخاب کرده بودند کاسته شده و تنها عدهای معدود در میدان خرابکاری حضور داشته باشند. حضور مردم در مراسم تشییع شهدای مدافع امنیت در هفتههای اخیر و دیگر مراسمات مذهبی بهخوبی نشان داد مردم اجازه بازی با خطوط فکری و اعتقادی خود را نمیدهند.
اما حمله به نمادها و تمثالهای ملی نیز قابل تأمل است و شاید بتوان گفت برای اولین بار در دهههای اخیر ملیت و هویت ایرانی نیز در معرض تعرض قرار گرفته و پروژه تقابل ایجاد کردن بین ایران و اسلام به حاشیه رفته است. برافراشته شدن پرچمهای گوناگون در برخی اجتماعات داخلی و تمام اجتماعات ضدایرانی خارجی نمودی واضح از این مسأله است. پرچمهای مختلف گروهکهای ضدایرانی و تجزیهطلب و همچنین جایگزین شدن پرچمهای جعلی دیگر در کنار آتش زدن پرچم رسمی کشور که «مای ایرانی» را مخدوش میکند تخریب بخشی از هویت ایرانی محسوب میشود.
تبلیغ برای عدم خرسندی از پیروزی تیم ملی نیز در همین چهارچوب قرار میگیرد. در حالیکه در تمام کشورهای دنیا در موضوعات ملی مانند پیروزی تیم ملی کشورها در مسابقات جهانی مردم یکصدا و فارغ از اختلافات سیاسی به مصاف رقبای خود میروند، جریان ضدایرانی به این بخش از فرهنگ جاری نیز دستدرازی کرده و تلاش داشته تا با حمله به اذهان و مغزها غیرت ملی را در کنار غیرت دینی مورد تهاجم قرار دهد.
سرازیر شدن مردم به خیابانها با ظواهر کاملاً متفاوت همراه با پرچم ملی پس از پیروزی تیم ملی از همین رو برای کسانی که پروژه ضدهویتی اخیر را پیگیری میکردند، عصبانیکننده است و باید راز حمله به بازیکنان تیم ملی به بهانه شادمانی کردن را در همین مسأله جستوجو کرد.
دشمنان اینبار مقابله با جمهوری اسلامی ایران را به صحنه مقابله با موجودیت ایران و هویت ملی کشاندهاند و تلاش دارند تا با این اقدام به خیال خود اهدافشان را محقق کرده و ایران را از هویت عمیق تاریخی و فرهنگی خود دور کنند؛ مسألهای که در قالب جنگ ترکیبی به ملتی تحمیل شد که از ۴ دهه پیش از آن، از هر یک از جنگهای سخت، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی سربلند بیرون آمده است.