کد مطلب: ۳۵۳۷۹۳

این «خود واقعی» هم سم عجیبی بود

چطور به خودباوری برسیم؟

به گزارش مجله خبری نگار، حتماً شما هم با عبارت‌هایی مثل «خودت باش»، «زندگی بدون سانسور» و این دست توصیه‌های شیک و امروزی روبه‌رو بوده‌اید.

اما آیا همیشه و همه‌جا این خود بدون سانسور و تغییر خوب است؟

حتماً آزاد بودن در جمع امن خانواده برای بیان اعتقادات، احساسات و تفکرات یکی از بهترین اتفاق‌هایی است که برای هرشخصی می‌تواند بیفتد. اما این رهایی در خانواده قابل تعمیم به کل زندگی (در هرجا و هر زمان) نیست.

اگر افراد در خانواده نتوانند آنچه می‌خواهند بیان کنند یا مدام احساسات خود را سرکوب کنند، چگونه می‌توانند در زندگی فردی و اجتماعی خود مثمرثمر بوده و مفید واقع شوند؟

این آزادی در خانواده نقش پررنگی در زندگی فردی و اجتماعی اعضا دارد و باعث رشد افراد و به تبع آن رشد جامعه می‌شود.
دلیل اصلی آن هم ویژگی واقعی خانواده است، جمعی صمیمی، خیرخواه و عاشق که تحت هیچ شرایطی برای همدیگر بدی نمی‌خواهند (پر واضح است که ما درباره استثنا‌ها صحبت نمی‌کنیم).

همان‌طور که شکوفایی استعداد‌ها و توانایی‌های بالقوه افراد بدون داشتن این آزادی در خانواده میسر نمی‌شود، اصلاح ایرادات و اشتباهات هم در جمع امن خانواده بهتر اتفاق می‌افتد.

آزادی در خانواده را این‌طور تعریف می‌کنیم:

آزادی‌هایی که از جانب منبع قدرت درون خانواده یعنی والدین (پدر و مادر) به دیگر اعضا داده می‌شد؛ این آزادی‌ها می‌تواند در بیان افکار و عقاید، احساسات، انتخاب‌ها و... باشد.

قرار نیست فرزندان در خانه آزادی رفتاری مطلق و بی‌قانون داشته باشند، قانون یعنی امنیت، اما بسته به سن و سال اعضای خانواده می‌شود آن‌ها را در تعریف قوانین و تغییرشان هم دخیل کرد. اما حرف اصلی ما بیشتر درباره ایجاد فضایی برای خود بی‌سانسور بودن افراد در خانواده است.

اگر افراد این امکان را داشته باشند که در محیط خانه و خانواده، خودشان باشند، ساده‌تر و بی‌خطرتر می‌توانند هم به اشتباهات و ایرادات و هم به استعداد‌ها و توانایی‌هایشان پی ببرند.

لیا فینیگن نویسنده جایی در رد توصیه «خودت باش» می‌گوید:

«حدوداً نیمی از عمرم، یک عوضی تمام عیار بودم، جوانکی با شوخی‌های نچسب و حرف‌های نیش‌دار. دلیلم این بود که «خود واقعی» ام هستم و الکی ادای آدم خوب‌ها را در نمی‌آورم. فکر می‌کردم که همیشه مشکل از دیگران است، تا اینکه همان‌ها قانعم کردند سری به روانپزشک بزنم. آن‌وقت فهمیدم نسخه واقعی خودم چقدر مزخرف است؛ اگر خود خودم باشم، دوست دارم دائم به استادم توهین کنم، تا لنگ ظهر بخوابم و تمام روز در توئیتر بچرخم...»

درباره تغییر این خود واقعی راست می‌گوید، اما موضوع این است که ما ایرانی‌ها امکان زندگی در خانواده یا حداقل در تعامل نزدیک با خانواده را داریم که در بسیاری از این موارد می‌تواند کمک حال‌مان باشد. البته که هیچ‌کس جای روانشناس و روانپزشک را نمی‌گیرد. خانواده می‌تواند در کمک حرفه‌ای گرفتن افراد برای این تغییر همراه و حامی باشد.

به همین خاطر است که از امکان آزادی در محیط خانواده حرف زدیم. اگر افراد بتوانند در خانواده خودشان باشند، می‌شود به تغییر مسیر و بهبود شرایط امیدوار بود. اگر مدام نقش بازی کنند، حرف‌ها یا احساسات‌شان را در خانه سرکوب کنند و هیچ بروز واقعی نداشته باشند، حتماً جای دیگری این موارد را آزاد می‌کنند که دیگر نمی‌شود به امن و بی‌خطر بودن آن محیط‌ها مطمئن بود.

از سوی دیگر امکان بروز احساسات منفی و رسمیت دادن به آن حس‌ها به افراد کمک می‌کند گاردشان را پایین بیاورند و با صحبت و گفتگو با آدم‌های مطمئن از مسائل ساده‌تر عبور کنند و برای مسائل پیچیده به کمک گرفتن فکر کنند.

افراد موفق کسانی هستند که هم می‌توانند احساسات منفی و مثبت خودشان را بپذیرند و هم امکان همدلی و همراهی با احساسات دیگران دارند؛ و هیچ‌کس پیش از آنکه با احساسات خودش در صلح قرار بگیرد، نمی‌تواند همدلی صمیمانه‌ای داشته باشد.

یکی از مصادیق کمک خانواده به آزادی در بروز احساسات، عدم استفاده از برچسب‌های جنسیتی مثل «مرد که گریه نمی‌کنه» یا «دختر بلند نمی‌خنده» است. این‌ها نمونه‌های ساده و تکراری بود که همه شنیده‌ایم، اما با کمی کنکاش ذهنی خودتان می‌توانید نمونه‌های بهتری پیدا کنید و برای استفاده از آن‌ها پرهیز کنید.

ایجاد یک بستر امن و آزاد در خانواده، باعث می‌شود افراد هم بتوانند خود واقعی و بدون سانسورشان را بی‌خطر تجربه کنند و هم می‌توانند در جهت بهبود این خود واقعی قدم بردارند.

منبع: نوید شفیعی(روانشناس)؛ ایران

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر