به گزارش مجله خبری نگار، اختلال اضطراب پس از سانحه یا پیتیاسدی (post-traumatic stress disorder- PTSD) هزاران سال است که وجود دارد و از نظر تاریخی به جنگ مربوط میشود؛ چرا که مشخص شده است سربازان پس از جنگ، با مشکلات بزرگ سلامت روان از جمله افسردگی و اضطراب مواجه میشوند.
این بیماری با نامهای مختلفی شناخته میشود؛ از «شوک شلیک» در طول جنگ جهانی اول گرفته تا «روانرنجوری جنگی» در طول جنگ جهانی دوم و «واکنش اضطرابی رزمی» در طول جنگ ویتنام.
در دهه ۱۹۸۰ بود که اصطلاح اختلال اضطراب پس از سانحه (پیتیاسدی) معرفی شد- اصطلاحی که امروزه بیشتر از آن استفاده میکنیم.
اما برخلاف کلیشهها، در واقع برای تشخیص آن در افراد دلایل متعددی وجود دارد- در واقع، هر رویداد آسیبزا ممکن است آن را تحریک کند.
افرادی که با رویدادهای آسیبزا درگیر یا شاهد آناند، احتمالا افسردگی کوتاهمدتی را از سر میگذرانند که بدون نیاز به مداخله حرفهای، برطرف میشود.
با این حال، یکسوم افرادی که رویداد بدی را پشت سر میگذرانند، به پیتیاسدی مبتلا میشوند- بیماری شدیدی که میتواند به یاد آوردن گذشته، طغیان خشم و بیخوابی را در پی داشته باشد.
در صورتی که بیماری را دارید، برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد آن و برای یافتن راه چاره به خواندن مطلب زیر ادامه دهید.
پیتیاسدی مخفف عبارت اختلال اضطراب پس از سانحه است؛ یعنی اختلال اضطرابی که میتواند پس از درگیر شدن یا مشاهده رویدادهای بسیار اضطرابآور، ترسناک یا رنجآور به وجود آید.
در بیشتر موارد، نشانههای پیتیاسدی در ماه اول پس از رویداد آسیبزا به وجود میآید. با این حال، ممکن است ماهها یا حتی سالها طول بکشد تا نشانهها پدیدار شوند.
نشانههای خاص ممکن است در افراد متفاوت باشد، اما به طور کلی افراد، یادآوری گذشته یا کابوس، احساسات جسمی مانند درد و تعریق، تحریکپذیری، طغیان خشم و مشکلات خواب را تجربه خواهند کرد.
بسیاری از افرادی مبتلا به پیتیاسدی ممکن است مشکلات سلامت روان دیگری هم مانند افسردگی و اضطراب را داشته باشند، به رفتارهای خودآزاری یا مخرب روی آورند و نشانههای فیزیکی مانند سردرد، سرگیجه و درد قفسه سینه را نشان دهند.
بله، کودکان هم میتوانند پیتیاسدی را تجربه کنند و ممکن است علائمی شبیه بزرگسالان داشته باشند؛ مانند مشکلات خواب و کابوس.
برای کودکان برخی از علائم خاصتر هم وجود دارد؛ مانند شب ادراری، احساس اضطراب غیرعادی هنگام جدا شدن از پدر یا مادر و اجرای دوباره رویداد آسیبزا در طول بازی.
پیتیاسدی ممکن است پس از یک رویداد آزاردهنده یا تجربه آسیبزا در درازمدت به وجود بیاید؛ مانند اتفاقهایی، چون تصادفهای جادهای شدید، تجاوزهای شخصی، سوءاستفاده جنسی یا خشونتآمیز درازمدت، جنگ نظامی و زایمانهای سخت.
رویدادهای دیگر مانند بلایای طبیعی، حملات تروریستی یا تشخیص یک بیماری تهدیدکننده زندگی نیز ممکن است به پیتیاسدی منجر شود.
درمانهای اصلی پیتیاسدی، درمانهای روانشناختی و داروییاند.
پیش از درمان، پزشک عمومی یک ارزیابی دقیق از علائم انجام میدهد و در صورتی بیش از چهار هفته علائم داشته باشی
د یا آن نشانهها خیلی شدید باشند، شما را به یک متخصص سلامت روان معرفی میکند.
اگر به پیتیاسدی مبتلایید که به درمان نیاز دارد، معمولا ابتدا درمانهای روانشناختی توصیه میشوند. این درمان ممکن است شامل درمان رفتاری شناختی (CBT- سیبیتی) باشد که هدفش کمک کردن به شما است تا با تغییر دادن نحوه تفکر و عمل شما، و حساسیتزدایی از حرکات چشم و پردازش مجدد، مشکلات را مدیریت کنید؛ درمان جدیدی که با حرکات چشم از گوشه به گوشه در حین یادآوری حادثه آسیبزا عمل میکند.
همچنین ممکن است برای شما همزمان داروی ضدافسردگی تجویز کنند یا اگر بخواهید میتوانید درمان روانشناختی متمرکز بر حادثه آسیبزا را انجام ندهید.
تعدادی از چهرههای مشهور بیپرده از ابتلا به پیتیاسدی صحبت کردهاند؛ از جمله متیو رایت، مجری تلویزیون و رادیو.
این مرد ۵۳ ساله گفت که پس از استعفا از برنامه درازمدت خود، «چیزهای سازنده» (The Wright Stuff) در کانال ۵، به این بیماری مبتلا شده است. علائم او عبارت بودند از بیدار شدن در نیمههای شب و احساس «جت لگ» [پرواززدگی، نوعی اختلال موقتی شامل خستگی، بیخوابی]در روز.
کایرا نایتلی، بازیگر، فاش کرد که وقتی ۲۲ ساله بود، پس از آنکه عکاسانی که از آدمهای مشهور عکس میگیرند (پاپاراتزی) دنبالش میکنند، به پیتیاسدی مبتلا شده و آریانا گرانده، خواننده، گفت که پس از حمله سال ۲۰۱۷ به صحنه اجرای او در منچستر، با این بیماری مواجه شده است.
گرانده در گفتگو با «بریتیش ووگ» (British Vogue) گفت: «سخت است که در مورد آن صحبت کنم؛ زیرا افراد زیادی آن آسیب شدید و عظیم را پشت سر گذاشتند. اما بله، این موضوعی واقعی است.»
«من آن خانوادهها و طرفدارانم را میشناسم و همه آنها هم حجم زیادی از آن را تجربه کردهاند. زمان بزرگترین چیز است.»
«فکر نکنم هرگز بفهمم که چطور بدون گریه کردن در مورد آن صحبت کنم.»