به گزارش مجله خبری نگار/ایران : «آمدند و کندند و سوختند و کُشتند و بردند و رفتند.» اهل ادب این سخن ژَرف را، که اکنون مَثَلی مشهور است، موجزترین سخن پارسی در باب رخداد اَسَفبار حمله مغول دانستهاند. این جملات پردرد، در کتاب «تاریخ جهانگشا» اثر عطاملک جوینی از زبان یکی از بخارائیان نقل شده است که از آتش این فاجعه تاریخی جان سالم به در برده و به خراسان گریخته بود. شش کلمهای که بار شش جمله و چند سده اندوه و ویرانی ایرانیان را بر دوش میکشد؛ اما چرا باید کنسرت- نمایش «سی صد» و آثاری از این دست را به تماشا نشست و حمایت کرد و درباره شاهنامه و سی صد و زبان فارسی اندیشید؟
کنسرت-نمایش باشکوه «سی صد» با آنکه برداشتی آزاد از حمله و کتابسوزی مغولان است، اما زیبا و تأثیرگذار این واقعه تلخ را روایت میکند و از اجتماع تکنولوژی و نمایش و موسیقی و آواز، آمیزهای هنرمندانه میسازد که پشت هر تماشاگری را میلرزاند و در طول کنسرت چه با صدای دل انگیز نواختن ساز و آواز خوانندگان، چه با اوج گرفتن اجرای اپرا در سکوت مرگبار ویرانیها و چه با جملات تأثیرگذار متن نمایشنامه و نورپردازی و... بارها و بارها اشک و لبخند حاضرین را در هم میآمیزد.
متن نمایشنامه کنسرت-نمایشِ ملی میهنی سهراب پورناظری که نوشته محمد رحمانیان است، فاخر و قوی جلوهگری میکند. کارگردانی امیر جدیدی قابل توجه و آهنگسازی تهمورس پورناظری، چون همیشه، دلنشین است. حضور رضا بهرام، خواننده پاپ و بازیگران توانمند و پیشکسوت و همچنین موزیک متن آمیخته به نوای اپرایی، در شمار ارزشهای افزوده این اثر است و این همه سبب شده است که این شبها «سی صد» با چند هزار مخاطب در مجموعه سعدآباد روی صحنه برود.
اما موضوع اصلی این نمایش که به نظر میرسد بیش از آنچه آمد، درخور تأمل و عنایت باشد، علاوه بر روایت حمله مغول، پاسداری از کتاب شاهنامه و در معنای وسیعتر، فرهنگ و زبان فارسی است. آنچه بزرگان سرزمینمان نیز بسیار بر آن کوشیدهاند و توصیه کردهاند.
از این رهگذر است که باید پرسید: به راستی ما با این اندازه از میهن دوستیمان چقدر شاهنامه را میشناسیم؟ به جز چند نام رستم و سهراب و سیاوش و افراسیاب چه از شاهنامه به خاطر داریم؟ آگاهیم که چرا ایران و توران سالهای سال جنگیدند و خون هزاران انسان بی گناه بر زمین ریخت؟ خبر داریم چرا نوشدارو به سهراب نرسید؟ شنیدهایم که نداشتن کدام مهارت ارتباطی دودمان اشکانیان را برانداخت و سلسله ساسانی را به پادشاهی و قدرت رساند؟ یا اینکه میدانیم رستم، ابرپهلوان شاهنامه که سالیان سال میهنمان را از گزند دشمنان حفظ کرد، چه شد که به دست برادر خویش به قتل رسید؟ یا چگونه رستم و اسفندیار، دو پهلوان نامبردار ایرانی به جان هم افتادند و اسفندیار جوان که، چون سهراب از سرمایههای انسانیِ ایران زمین بود، به خاک سرد و سیاه افتاد؟ میدانیم که خانواده شهدای جنگها از زمان شاهنامه یعنی هزار سال پیش، در فرهنگ غنی سرزمینمان مستمری میگرفتند و تحت حمایت بودند؟ از اختراع شطرنج به دست ایرانیان و بزرگیهای بزرگانی، چون بزرگمهر و گودرز و پیران چیزی شنیدهایم؟ و خبر داریم که شاهنامه تنها کتابی است که علاوه بر ستایش خداوند و مدح و منقبت پیامبر (ص)، به تفصیل در ابتدایش خرد ستوده میشود و اثری خردبنیان و انسان محور است؟ مستحضریم که فردوسی، حکیم بزرگ توس، علاوه بر زبان فارسی، تاریخ و پیشاتاریخ و فرهنگ و رسوم و آیینهای ارزشمند سرزمینمان را به همت و ثروت و به بهای عمر خود در شاهنامه حفظ کرد؟ و به خاطر داریم که شاهنامه فردوسی گاهی تنها سند مستند برخی وقایع تاریخی است؟ و این بزرگمرد دهقان افزون بر شاعر بودن، مورخ راستینی است که گزینشی عمل نکرده و تاریخ و اندیشه و فرهنگ جامعه را بدون سانسور و به روشنی در شعرش بازتاب داده است؟
چه ارزشمندند آثار فرهنگیِ، چون «سیصد» که این افتخارات و داشتهها را به یاد ما میآورند و حس کنجکاوی فرزندانمان را برمیانگیزانند. صاحبنظران یکی از داراییهای ملی و از عوامل حرکت رو به جلو و توسعه را، حافظه تاریخی برشمردهاند. سعدی نیز بر آن است که:
قدرت حافظه گر راست نیاید در فکر/ عمر اگر صرف شود بر سر تکرار چه سود؟
شاهنامه ابر متنی است که در لایه لایه حماسه و رزم و بزمش، غرور و افتخار میآفریند و بی هیچ اغراق میتوان گفت که بنمایه بسیاری از اندیشههای نابی که در آثار شاعران پس از فردوسی وجود دارد، ریشه در شاهنامه دارد. جلال خالقی مطلق، شاهنامه پژوه بنام ایرانی، میگوید: «شاهنامه، کتاب نیست؛ کتابخانه است و امروزه اهمیت زبان فارسی در کنار اهمیت هویت تاریخی، فرهنگی و ملی، مهمترین آموزه این کتاب است.»
از نشانههای هوش و ذکاوت فردوسی همین بس که شاهنامه را که به نثر بود، به شعر درآورد تا در حافظه مردمان ایران زمین باقی بماند و نسل به نسل و سینه به سینه به فرزندان این آب و خاک انتقال یابد و بدین گونه اثر ارجمند خود و زبان فارسی را جاودانه گرداند. «سی صد» از این نظرگاه ارزشمند و قابل تأمل است که میخواهد ارجمندی آثار گرانسنگ و کهن ایرانی را آشکار کند تا توده مردم دریابند این گنجهای متروکه تا چه اندازه دانش و آگاهی در پستو و هزارتوی فرهنگ نهادهاند؛ و این است وظیفه هنر و هنرمند.
گفتنیست هنرمندان کنسرت- نمایش «سی صد» با ۲۶ اجرا برای بیش از ۹۰ هزار تماشاگر به فرهنگ سرزمین خود ادای دین کردند.